"
#برفمانشت"
🌨#مانشت پلک گشوده است ،#بلوربرف
به دامنش دارد.
#آسماندل، توده ی
برفی ست که به خنده های تو دل
بسته است.حکایت تو و
#برف و
#دیرسالی باریدن، جرعه جرعه
می پیچد برانعکاس
#مانشت تا
#گیسوان سفیدش، بی تاب افتادن
باشد.
#آواز زلالت در پس کوچه های
خاطره ها کوچیده اند.
#ببار شاید
در صدای تو گم شود
#اشکآسمان،اینک
بین فاصله ی پنجره و درخت،
#سرنوشت رازی دارد به ظرافت ذرات
#برف، تا تن پوشی از پیرهن
#سفید زمستانی به روشنی سفید واره های دانه دانه
#نگین آویخته ی غریبانه ات سلام گوید. آوازی که دمادم صبح
#فلق در خلاء
#مانشت وزیدن می گیرد، رود شوریده ی دیدن تو را به
#آواز می دمد. آمدی تا طبع شکوفای زمستانی ات، خیس از
#شوق باریدن شود و
#مانشت با آن فر و شکوه بی پایانش روح
#رستاخیزی به دامن کوه ها بنشاند. حس
#صحراگرد شهرآشوب_شعرم، طوفانی ست که در گردباد مواج ت، بلور
#عشق را به رقص فرود تو در دل زمستانی ام به
#غزل نشیند. سال هاست که
#تبسم لبخند تو به برودت خاطرات
#قندیل بسته به دیوارهای کاهگلی روستا به تماشا نشسته ام. پیرهن_#مانشت نشان تو بر سر زمین
#ایل، مرا مثل آهی در نفس جا می کند تا دوری از
#خاطرات زخمی با هم بودن ها ،
#دل را به یغما کشد. وقتی دلتنگی
#شعر به غوغای
#سرودن، الفبای واژه ها را می سراید،
#باریدن نام تو در بستر شعرم دردانه های بیگانه را از
#دل وا می کند. به یاد لحظه های روشن
#دیدار،کنار بخاری هیزمی و چایی دم کرده، که هرم نفس هایی
#صادقانه را به عاشقانه های زلال گره می زد. امروز بارش#
#برف، سینه در حسرت
#باران می گذارد. ای ابر
ببار، تا سراب
#آتش گرفته ی دل ها بر لب دریای
#دل فرو غلتد. آب بر
#آتش زند و بر زلف سفید
#برف نسیمی از حسد گیسوی زمستانی به
شانه های با طراوت
#بهار شکوفه شود.
✍#فروزندە_شفیعیـزرنە۱۱ بهمن ماه ۹۹
📢……
#سلام_بر_زرنه ↯
»»
@salam_bar_zarneh