#ایران#اقوام_ایرانی#قوم_کلهر 🔻تاریخ نام ایران و تدوام تاریخی این نام
🔸بخش یکم
🔸کانال
#سلام_بر_زرنه (بخشهایی از این نوشتار که مربوط به شواهد کهن متون فارسی به ترتیب آمده از پیکرۀ متون زبان فارسی از دکتر فرهاد قربانزاده است)
نام ایران نخستین بار در اوستا به صورت airyānąm ایریانام آمدهاست. اوستا کتاب مقدس زردشتیان مربوط به حدود سههزارسال پیش است.
سپس در کتیبهی هخامنشی حدود 2500 سال پیش در کرمانشاه کنونی آمدهاست. در کتیبه عیلامی بیستون، این نام در اشاره به اهورامزدا به صورت nap harriyanam آمده که معنای خدای ایرانیان دارد.
نام ایران در دوره اشکانیان (اجداد کلهرها) به صورت aryān اریان آمدهاست.
در دورهی ساسانی در زمان اردشیر در کتیبهی نقش رستم این نام به صورت ērān ئیران آمدهاست؛ درست مانند تلفظی که ما
کلهرزبانها از ایران داریم.
نام ایران در متنهای پهلوی
در این کتابهای پهلوی نام Ērān یا Ērān-šahr بارها بهکار رفتهاست:
خسروِ قبادان و ریدک (Ērān-winnārd-Kawādīg rēdag-ē Wāspuhr) (این کتاب با همین واژه، یعنی Ērān، آغاز شدهاست)،
شهرستانهای ایران: šahr<est>ānīhā ī andar zamīg ī Ērān-šahr ...
ماه فروردین روز خرداد (دو بار: Ērān-šahr ō ēriz {ērez / ērej} dād)،
در مورد جغرافیای ایران در زمان ساسانیان، متنی پهلوی به نام شهرستانهای ایران وجود دارد که شهرهای ایرانشهر ساسانی را شرح دادهاست. این شهرها از مدیترانه و فرات تا شرق تاجیکستان را شامل میشوند. ایران در آن زمان از نظر جغرافیایی از فرات تا تاجیکستان بودهاست.
پس از اسلام برای نخستین بار در نیمه دوم قرن سوم واژهی ایران را در کتیبه نویافتهی سمیرم شاهد هستیم.
پس از آن، و پیش از سرودن شاهنامۀ فردوسی، در مقدمه شاهنامه ابومنصوری که مبنای سرایش شاهنامه فردوسی است آمده است: «ایرانشهر از رود آموی است تا رود مصر.»
در اشعار نظامی گنجوی که مادرش گویا کُرد بودهاست، در قرن ششم، بارها نام ایران آمده و تمامی مناطق کنونی و حتا فراتر از آن را ایران میداند. بهعنوان مثال خود بغداد نامی ایرانیست از بغ(خدا) + داد (از داد و دهش)
اینک به جغرافیای شاهنامه میپردازیم.
شاهنامه از طرفی به غرب اشاره میکند.
سوی گرگساران و مازندران
همی راند خواهم سپاهی گران
چو نزدیکی گرگساران رسید
یکایک ز دورش سپهبد بدید
ببستند ازان گرگساران هزار
پیاده بزاری کشیدند خوار
سپهبد سوی شهر ایران کشید
سپه را بنزد دلیران کشید
سوی گرگساران سوی باختر (غرب)
درفش خجسته برآورد سر
اینجا مازندران به سوریه و غرب ایران گفته شدهاست. مازنداران بعدها به شمال ایران و گیلان اطلاق شد. در زمان فردوسی به غرب ایران بزرگ مازندران گفتهاند، هر چند برخی شرق ایران را نیز مازندران دانستهاند، اما نظر درست و غالب این است که مازندران، غرب ایران قدیم است.
در جای دیگر آمدهاست:
چه رومی چه تازی و چه پارسی
چه سغدی چه چینی و چه پهلوی
در اینحا پهلوی منظور کلهرها و لرها و در مجموع کردهاست و همان مادیها که پهلو نام داشتهاست.
سپس ادامه میده:
یک ایوان همه جامه رود و می
بیاورده از پارس و اهواز و ری
رده برکشیدند ایرانیان
چنان چون بود ساز جنگ کیان
کجا گفته بودش که از ترک و چین
سپاهی بیاید به ایران زمین
کس از نامهٔ نامداران نخواند
که چندین سپه کس ز ترکان براند
شما را سوی پارس باید شدن
شبستان بیاوردن و آمدن
این بیتها به ساکنان گوناگون ایران یعنی عرب و ترک و کُرد و فارس و... اشاره دارد و به ری و اهواز و پهلو یا جبال که تا بغداد ادامه داشته، اشاره کردهاست. نام منطقه کردستان کرمانشاهان ایران و عراق و لرستان و زاگرس در گذشته پهلو یا جبال بودهاست. فردوسی به این مناطق نیز اشاره کردهاست.
اشاره به مرزهای شرقی ایران در شاهنامه:
آنگاه که فریدون پس از قیام کاوه برای سرکوبی ضحاک به شهر و پایتختی اشاره میشود. پایتخت ضحاک در شاهنامه «بیتالمقدس» است و در کتب دیگر از جمله در «مجملالتواریخ و القصص»، «بابل» است.
فریدون برای رسیدن به جایگاه ضحاک میخواهد از اروند رود بگذرد.
در جای دیگر پادشاه دوم کیانی، کاووس به هاماوران و مازندران لشکرکشی میکند. هاماوران و مازندان، شامل عراق و یمن و سوریه و این مناطق بودهاند.
شمال غربی هم مربوط به دژ اردبیل و داستان کاوس است که میگوید هر دو را برای گشودن دژ بهمن که در «اردبیل» است میفرستم، هر کس آن دژ را مسخر کند، شاه آینده ایران خواهد شد. اران نیز شمال کشور جعلی آذربایجان کنونی است و مرزهای شمال غربی ایران در شاهنامه و بخشی از آذربایجان بزرگ.
🌎🔺`•(]
@salam_bar_zarneh[)