آکادمی دکترساغرطاهری فرزام🎙

#علی_اکبر_دهخدا
Канал
Логотип телеграм канала آکادمی دکترساغرطاهری فرزام🎙
@saghartaherifarzamПродвигать
1,78 тыс.
подписчиков
728
фото
375
видео
1,48 тыс.
ссылок
ارتقا ارتباطات اجتماعی صدای رساتر و بیان تاثیرگذار تر بهبود نقص های کلامی مذاکرات بهتر بهبود خجالت و.... ارتباط با ما @saghar_taheri_farzam
#تیکه_کتاب

واعظی منبری رفت و سخنرانی جالبی ارائه داد!
کدخدا که خیلی لذت برده بود به واعظ گفت:
روزی که می خواهی از این روستا بروی بیا سه کیسه برنج از من بگیر ...!
واعظ شادمان شد و تشکر کرد. روز آخر در خانه‌ی کدخدا رفت و از کیسه‌های برنج سراغ گرفت:

کدخدا گفت:
راستش برنجی در کار نیست...!
آن روز منبر جالبی رفتی من خیلی خوشم آمد و گفتم من هم یک چیزی بگویم که تو خوشت بیاید!


#علی_اکبر_دهخدا
📕 #امثال_و_حکم


# آکادمی دکترساغر طاهری فرزام 🎙️
📖#حکایت

نقل است که شیخ الرئیس ابوعلی سینا وقتی از سفرش به جایی رسید اسب را بر درختی بست و کاه پیش او ریخت و سفره پیش خود نهاد تا چیزی بخورد . روستایی سوار سوار بر الاغ آنجا رسید .از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خود را به شیخ نهاد تا بر سفره نشیند.
شیخ گفت: خر را پهلوی اسب من مبند که همین دم لگد زند و پایش بشکند. روستایی آن سخن را نشنیده گرفت، با شیخ به نان خوردن مشغول گشت. ناگاه اسب لگدی زد. روستایی گفت: اسب تو خر مرا لنگ کرد.
شیخ ساکت شد و خود را لال ظاهر نمود. روستایی  او را کشان کشان نزد قاضی برد. قااضی از حال سوال کرد. شیخ هم چنان خاموش بود. قاضی به روستایی گفت: این مرد لال است؟
روستایی گفت: این لال نیست بلکه خود را لال ظاهر ساخته تا اینکه تاوان خر مرا ندهد. پیش از این با من سخن گفته.
قاضی پرسید : با تو سخن گفت؟
او جواب داد که: گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد بزند و پایش بشکند. قاضی خندید و بر دانش شیخ آفرین گفت.
شیخ پاسخی گفت که زان پس درزبان پارسی مثل گشت: جواب ابلهان خاموشی است.

#علی_اکبر_دهخدا

https://t.center/staheri66🎤