یک غزل زیبا از شاعر خوب بلخ؛
🔴#تهماسبی_خراسانی#کفر_مقدسمزاج دَمدَمی و غیرتِ جُغُلشده را، کجای وسعت این ٱسمان بپوشانم!۱
کجای هستیِ بیهودهپایِ رِخوتناک، دل فلکزدهام را به خاک٘ بنشانم!
کجای کوری باور، کجای قلهی پوچ، به ٱفتاب٘ سلام دوباره هدیه کنم۲
به احترام سپیدارها بلند شوم، به نَخرَهی پرِ طاووس٘ سر بجنبانم۳
به ٱستین مجلل، به شانههای ستبر، به جلوهدادنِ حُجب و شرافت و تمکین
و پایبندنبودن به رنگها مثلا؛ به ٱدمیتِ خوشکرده سخت٘ حیرانم
دلم خوش است به سردار کائناتشدن، به این کلاه دورنگِ عتیقه٘ ماتشدن
دلم خوش است که بین خر و نباتشدن، دو پای دارم و از بخت نیک٘ انسانم
مرا به خود بِهِلید و دمی بیاسایید، که از مجادله با خویشتن طلبکارم
مرا به خود بِهِلید و خزیده دور شوید، که بَلکَهکُن اَلَوی رخنه کرده در جانم۴
خدانکرده نگیرد دکانتان ٱتش، متاع دین و شرافت، سوای غلّوغش
شما و لذتِ ابلهسواری و ایمان، من و تقدس این کفر نیمهپنهانم
شهریور ۱۳۹۵
۱. جُغُلشده/جُغُلکردن؛ خوردوخمیرشده/کردن، لگدکوبشده. هنگامیکه قَودَههای گندم را به خرمن میکشند، برای نرمکردن و جداکردن کاه از دانه، چند چهارپای را به موازی هم بسته و روی قَودَهها میچرخانند؛ به این کار میگویند «جُغُلکردن».
۲. به ٱفتاب سلام دوباره خواهم داد/ فروغ فرخزاد.
۳. نَخرَه؛ عشوه و کرشمه.
۴. بَلکَهکردن؛ زبانهزدن، شعلهورشدن.
@sachak