بعد از مدت طولانیی که خیره از پنجره ماشین به بیرون چشم دوخته بود گفت:
ماماااان!
من
#نفهمم اما حرفای شما رو می فهمم!
جاخوردم!
طبق معمول اول فکر کردم
#دیگران ( همون
دیگران بیچاره ای که همیشه مقصر همه چیز هستند و هیچ فرصتی هم برای دفاع از خودشان ندارند) چیزی بهش گفتند،
پس پرسیدم: اینو کی بهت گفته؟!
اونم آب پاکی ریخت رو دستم و گفت:
هیچکی! خودم فهمیدم نفهمم؛
آخه گاهی می بینم پاهام زخم شده اما اصلا نفهمیدم! تازه صبح که بیدار می شم می فهمم دیشب خوابم برده باز نفهمیدم، وقتاییم که با داداش بازی می کنمم اصلا نمی فهمم چی می شه که اینقدر زود ساعت نه می شه و وقت خواب می شه،
اما حرفای شما رو می فهممااااا!
اینجا بود که تازه فهمیدم منم چقدر نفهمم!!!!
.
پی نوشت 1: قدیما
#دیوونه فحش بود اما الانا شده قربون صدقه ی عاشقا! حالا شاید کم کم
#نفهمم یه همچین سرنوشتی پیدا کنه!
پی نوشت 2: خرمالوی توی عکس تشکیل شده از خمیر نون بربری+ کمی آب گوجه فرنگی + (به قول اصفهانیا:) سوک خرمالو
#آذر97 #طاهاطور #ساغرطباطبایی🆔@saagharaneh