_______
🔹با تو هستم
🔹سعادت سادات جوهري
_ با تو هستم ! با تو ....
آهاي مردِ خوش تيپ و مثلا محترم؛
فكر نكني .....
مامان در اتاقم را باز مي كند.
_ آيلار ! من دارم سر كار مي روم . مراقب خودت باش ...
سرم را به نشانه ي تاييد تكان مي دهم و زير لب آهسته مي گويم :
_ باشه مراقبم !
مامان اما درِ اتاق را نمي بندد . همان جا كنار در ايستاده است .
_ آيلار ! چيزي شده ؟ چرا دمقي !
به چشم هايش نگاه مي كنم ، موهايم كه روي پيشاني ام افتاده اند را بالا مي زنم .
_ هيچي ... چيزي نشده ... برو ديگه !
مامان در را مي بندد . اين بار حتي خداحافظي هم نمي كند .
يا بهتر بگويم
نمي گويد : خداحافظ من رفتم ....
دلم براي خودمان مي سوزد . براي مامان بيشتر ....
چه قدر كار دارم .. بايد بروم و لباس ها را بشورم
بعد هم لباس هاي آبتين و آيدا را اتو كنم و بعد هم شام درست كنم ...
___________
#نشريه_سلام_بچه_ها#خرداد_٩٧#كودك#داستان_نوجوان#سعادت_سادات_جوهري#با_تو_هستم#پدر#آيلار#دخترانه#زندگي#صورتي#صفحه_١_٢____________
@saadatsadatjohari