روح من!روح من!کجایی؟مرا میشنوی؟
من سخن میگویم،تو را نجوا میکنم!
تو اینجا هستی؟
گرد و غبارِ تمام سرزمینها را رها کرده ام و به سوی تو آمدم،پس از سالها عبادت بازگشتم چرا که دانستم تو معبد مقدس من هستی،من پس از سالها به تو بازگشتهام!! تمام چیزهایی که پیش از این میپرسیدم،رها کردهام،به تو بازگشتهام،مرا میشناسی؟
چه جدایی طولانی ای بود!!همه چیز چقدر متفاوت شده،چگونه توانستم تو را بیابم؟چه سفر عجیبی!
چه کلامی به کار ببرم تا بگویم ستاره ی خوبِ این مسیر پرپیچ و خم چگونه من را به سوی تو راهنمایی کرد؟
دستت را به من بده، آه، روح تقریبا فراموش شدهی من!
لذت دیدن تو چقدر پرشور است اشتیاق و انکار تو به پایان رسیده است!
زندگی، من را به سوی تو بازگردانده،
ای روح من سفر من با تو ادامه پیدا میکند من با تو قدم میزنم وبه تنهایی تا اعماق وجودم اوج میگیریم!
کارل یونگ
کتاب سیاه
💥@rraavvaann