نج،روستای من و تو

🌺🌸🌺
باسلام

روانم در شب #تاریک وراهی پرغبار امشب

یکی خوابیده بر خاکو یکی ساغر بدست خود به تخت زرنگار امشب

نه افتابی نه مهتابی نه سو از کرم شب تابی
چه دنیای #غم انگیزست بدست روزگار امشب

یکی خوابیده برگورو یکی سرمست ومسرور و
یکی از درد مینالد به چشم اشگبار امشب

نه سوتی از دل کوهی نه ساز ازتارگیسویی
چه چشمانی زخان #شب نشستن انتظار امشب

نه عیسی ونه موسی یی
نه یوسف نه ذلیخایی که بربندد ره شاهی
ولی راهی گشایند کی چو راه شهریار امشب

چه #یوسف ها که در چاهند
دریغ از کاروانی که برون ارد شود روشن دوچشم من به نور کردگار امشب

چه شیرینها که چشمانی به ره دارند چه #فرهادها که مشگلهاچوکوهی در کنار امشب
سواران #سخت میتازند به سائل با ثم اسبان

نگارم ساز ما بشکست بریز از ان می گلگون بدست پینه دار امشب

فروختند خرقه خاجه بدینار خراباتی نمیدانم چه پیش اید

علی بی غم شدی واله براه زنگبار امشب


☘ارسالی از آقای #علی_صالحی ☘

🆔 @rostaye_noj

💕 @rostaye_noj 💕
وقتی به بالای قله برسی،شاید همه دنیا تو را نبینن،ولی تو همه دنیا را می بینی،گاهی زندگی یعنی #سخت کوشی برای رویایی،که کسی جز شما قادر به دیدنش نیست.
🌸 عکس آقای #رسول_بابایی🌸

‍ ‍ ‍ 💕 @rostaye_noj 💕
🌸
🌸🌸
🌸🌸🌸
به اصرار #خانواده و از سر #دلتنگی بعد از مدت زمان زیادی پا به روستا گذاشتم،همان جایی که روزی دوران خوش کودکی را در کوچه پس کوچه هایش میدویدم و با جیغ و هیاهیو در جاده های خاکیش خوشبخترین #کودک روی زمین بودم....
سربالایی #پرپیچ و خم که تمام شد و به وسط ده رسیدیم ناخودآگاه #دلم پر کشید برای خانه ای قدیمی و خراب شده #آقاجون که شاید فقط بناهای باقی مانده بود....
نمیدانم چه حسی بود که مرا به خانه #گاهگلی که تنها #نمای زیبای گلدسته های #امامزاده برایم ارامش خاصی از #جنس_کودکی بود کشاند....
وقتی به #در_چوبی قدیمی و دیوارهای گاهکلی اطرافش نگاه کردم به دیوارهای که روزی #ننجون با آن دستهای خسته از روزگار #گاهکل میکرد و نمایی میداد....
چندبار به دری که روزی شاید هزاران بار باز و بسته میشد #سخت_ضربه زدم ولی #افسوس و #صد_حیف که دیگر صدایی از خانه بلند نمیشد ....
راهم را کج کردم و به امامزاده رفتم به امامزاده ای که برای من ارامش خاصی به همراه داشت به دور تا دور حیاط امامزاده نگاه کردم چقدر #احساس_غریبی داشتم،وقتی بر سر سنگ مزار #ننجون و #اقاجون زانو زدم و با دستم خاکهای انباشته شده بر روی #قبر را جمع کردم ،ناگهان #دستی بر روی شانه هام زد و گفت: #کیجا_ته_ننجان_چنه_تسه_مونه_داشتو
وقتی برگشتم دیدم #خاله_زینب هست که با قدی خمیده و عصای چوبی به راه افتاده تا سر قبر شوهر خدابیامرزش بره و فاتحه ای بخونی.
وقتی دوباره به این شهر #پر_دود و شلوغ برگشتم تازه حرف #خاله_زینب روم اثر کرد که چرا زودتر تا زمانی که #عزیزترین افرادم زنده بودند به روستا نمیرفتم تا بجای #بوسه زدن بر #سنگ_سرد_گورستان روی ماهشون رو ببوسم.
#افسوس و صد حیف.......
🌸
🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
#دلنوشته
#نویسنده_ادمین_من_تو
#کانال_روستای_نج_من و تو

🌺🌺🌺🌺🌺
🌺🌺🌺🌺
🌺🌺🌺
🌺🌺
🌺
سه گام با امام #علی (ع)

گام اول:
دنیا دو روز است...#یک روز با تو و روز دیگر
علیه تو
روزی که با #توست مغرور مشو و روزی که
علیه توست ناامید مشو...
زیرا هر دو #پایان پذیرند ...

گام دوم:
بگذارید و بگذرید ..... ببینید و #دل نبندید .
#چشم بیاندازید و دل نبازید.... که دیر یا
زود ...... باید گذاشت و #گذشت...

گام سوم:
اشکها #خشک نمیشوندمگر بر اثر قساوت قلبها
و قلبها #سخت و قسی نمیگردند مگر به سبب
زیادی #گناهان

🌺ارسالی از خانم یگانه عبدی🌺
💕 @rostaye_noj 💕

‍ 🌸سلام و عرض #ادب خدمت #یکایک معلمین سرزمینم🌸
#روزتان_مبارک 🌸🌸🌸
جا دارد از فرهنگیان عزیز روستایم بخاطر زحمات جبران ناپذیرشون #تشکر و قدر دانی کنیم،هر چند این چند خط ما ،در قبال #زحماتشان ناچیز است ...
در روستای #محروم و با کمترین امکانات تدریس و تعلیم دادند کاری بسیار #سخت و طاقت فرسا هست کاری که باید از #جان مایه بزاری تا بتوانی #الفبای_زندگی را یاد کودکان نوپای بدهی که فقط #سرگرم بازی در کوچه پس کوچه های روستا بودند......
امروز فرصتی شده تا از یکایک شما عزیزان که قشر فرهنگی و دوست و داشتنی روستایم تشکر کنم و برایتان آرزوی سلامتی میکنیم.
نام بزرگواری رو قید #نمیکنیم چون امروزه قشر فرهنگی روستایم #غنی و پربار هستند و شاید نام عزیزی جا #بماند.
🌸 گروه #نواندیشان_نج🌸
💕 @rostaye_noj 💕