نج،روستای من و تو

#احساس
Канал
Логотип телеграм канала نج،روستای من و تو
@rostaye_nojПродвигать
1,23 тыс.
подписчиков
8,55 тыс.
фото
1,12 тыс.
видео
275
ссылок
#هوالخالق #روستایم_نج..... یکی از قدیمی ترین روستای شناخته شده ی ایران با قدمتی بیش از دوهزار سال ✌در صورتی که عکس و متن مرتبط با(روستای نج) دارید میتوانید به آیدی ادمین ها @nojkoh @noj_admin مراجعه نمایید... 🌺منتظر نظرات و پیشنهادات شما هستیم🌺
💕 @rostaye_noj 💕

قطره عسلی بر زمین افتاد...
#مورچه ی کوچکی آمد
و از آن چشید و خواست که برود اما مزه ی عسل برایش اعجاب انگیز بود،پس برگشت و جرعه ای دیگر نوشید...
باز عزم رفتن کرد،اما #احساس کرد که خوردن از لبه عسل کفایت نمی کند و مزه واقعی را نمی دهد،پس بر آن شد تا خود را در #عسل بیاندازد تا هرچه بیشتر و بیشتر لذت ببرد...
مورچه در عسل غوطه ور شد و لذت می برد...
اما(افسوس)که نتوانست از آن خارج شود،پاهایش خشک و به زمین چسبیده بود و توانایی حرکت نداشت...در این حال ماند تا آنکه نهایتا مرد...

#بنجامین فرانکلین میگوید:
دنیا چیزی نیست جز قطره #عسلی بزرگ!
پس آنکه به نوشیدن مقدار کمی از آن اکتفا کرد نجات می یابد،و آنکه در شیرینی آن غرق شد هلاک میشود.
🌸ارسالی خانم #نوربخش 🌸

#کانال_روستای_من_تو_نج
💕 @rostaye_noj 💕
امروز در آهنگ #صبح
شعری باید گفت پراز طلوع
قصہ اے باید گفت پراز هیجان
ترانہ ای باید خواند پرازپرواز
صبحتان پُراز #احساس
🌸 عکس آقای #علی_صفایی🌸
Forwarded from عکس نگار
💕 @rostaye_noj 💕
#صبح است..
#ياس را باید کاشت
توى گلدان ظريفى که پر از #عطر_خداست،
و سپس گلدان را روى يک ميز گذاشت
#پرده ها را بايد پس زد....
و به خورشيد فضا داد....
که آرام بتابد بر آن، آن زمان خواهى ديد با شميم گل ياس ،تو چه #احساس قشنگى دارى،
و درخشان شدن برگ گياه، چه تماشا دارد..
در دلت بوته اى از ياس بکار..
ياسى از #عاطفه، #اميد، #محبت، ادراک
و بدان بى ترديد زندگى با تو سر مهر و وفا خواهد داشت.
#سلام_صحبتون_بخیر
💕 💕 💕 💕 💕
#کانال_فرهنگی_مردمی_روستای_نج
🌸 عکس خانم #شعبانی🌸
Forwarded from عکس نگار
‍ ‍ 💕 @rostaye_noj 💕
🌸
🌸🌸
🌸🌸🌸
به اصرار #خانواده و از سر #دلتنگی بعد از مدت زمان زیادی پا به روستا گذاشتم،همان جایی که روزی دوران خوش کودکی را در کوچه پس کوچه هایش میدویدم و با جیغ و هیاهیو در جاده های خاکیش خوشبخترین #کودک روی زمین بودم....
سربالایی #پرپیچ و خم که تمام شد و به وسط ده رسیدیم ناخودآگاه #دلم پر کشید برای خانه ای قدیمی و خراب شده #آقاجون که شاید فقط بناهای باقی مانده بود....
نمیدانم چه حسی بود که مرا به خانه #گاهگلی که تنها #نمای زیبای گلدسته های #امامزاده برایم ارامش خاصی از #جنس_کودکی بود کشاند....
وقتی به #در_چوبی قدیمی و دیوارهای گاهکلی اطرافش نگاه کردم به دیوارهای که روزی #ننجون با آن دستهای خسته از روزگار #گاهکل میکرد و نمایی میداد....
چندبار به دری که روزی شاید هزاران بار باز و بسته میشد #سخت_ضربه زدم ولی #افسوس و #صد_حیف که دیگر صدایی از خانه بلند نمیشد ....
راهم را کج کردم و به امامزاده رفتم به امامزاده ای که برای من ارامش خاصی به همراه داشت به دور تا دور حیاط امامزاده نگاه کردم چقدر #احساس_غریبی داشتم،وقتی بر سر سنگ مزار #ننجون و #اقاجون زانو زدم و با دستم خاکهای انباشته شده بر روی #قبر را جمع کردم ،ناگهان #دستی بر روی شانه هام زد و گفت: #کیجا_ته_ننجان_چنه_تسه_مونه_داشتو
وقتی برگشتم دیدم #خاله_زینب هست که با قدی خمیده و عصای چوبی به راه افتاده تا سر قبر شوهر خدابیامرزش بره و فاتحه ای بخونی.
وقتی دوباره به این شهر #پر_دود و شلوغ برگشتم تازه حرف #خاله_زینب روم اثر کرد که چرا زودتر تا زمانی که #عزیزترین افرادم زنده بودند به روستا نمیرفتم تا بجای #بوسه زدن بر #سنگ_سرد_گورستان روی ماهشون رو ببوسم.
#افسوس و صد حیف.......
🌸
🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
#دلنوشته
#نویسنده_ادمین_من_تو
#کانال_روستای_نج_من و تو