ژاکوبن بودن در انقلاب ژینا
قطعات آنارشیستی برای بدنهای عریان در خیابان
یک. چقدر خطرناکیم ما لختشوندگان
چند سال پیش، ابراهیم فیاض، عضو هبئت علمی گروه انسانشناسی/مردمشناسی دانشکدهی علوم اجتماعی تهران، در سخنانی، «آنارشیسم» را «بیناموسی» معنا کرد. در همانزمان، افزون بر «متون کلاسیک آنارشیسم» در قرن نوزده و بیست و از جمله آثار پیتر کروپتکین، طبیعتشناس و انسانشناس برحستهی قرن نوزده، کتابی به نام «پارههای انسانشناسی آنارشیستی» اثر دیوید گریبر، انسانشناس فقید و آنارشیست مشهور، به قلم و به همت برخی دانشجویان انسانشناسی و جامعهشناسی همان دانشکده، منتشر شده بود، اما تأثیری در ذهنیت استاد نداشت. همچنانکه ترجمهی آثار متعدد جامعهشناسی و حتی چند سال زندگی برای تحصیل با بورسیه در بریتانیا، نتوانسته و نمیتواند ذهن استاد جامعهشناسی همان دانشکده، حسین کچویان، را تغییر دهد که در پاسخ به جنبش «زن، زندگی، آزادی» آن را هرزگی خوانده و غرب را «جهنم سوزان گناه» نامیده است.
پیداست که ترجمهی تمام کتب مرجع علوم انسانی، تأثیری در نخبهترینهای جمهوری اسلامی ندارد، چه برسد به عوام آنها که مصادیق «انسان تراز جمهوری اسلامی» با سواد ششکلاسه یا کمتر و البته چند میلیون بیسواد مطلقاند. اگر انسان تراز جمهوری اسلامی در آغاز انقلاب 57 در مواجهه با تبلیغات چپها برای تهییج طبقات فرودست جامعه، پروپاگاندای حزباللهیها را پذیرفته بود که «کمو» یعنی «خدا» و «کمونیست» یعنی «خدا نیست»، پس علیرغم فقر و فلاکت نباید گول تبلیغات کمونیستهای بیخدا را بخورد، انسان تراز جمهوری اسلامی در دههی هفتاد و پس از آن هم گمان میکرد لیبرالیسم یعنی «بیحیایی»؛ دههی هشتاد معتقد بود فمینیسم یعنی طلاق؛ دههی نود باور کرده بود که آنارشیسم یعنی بیناموسی؛ و حالا هم گمان میکند فدرالیسم یعنی تجزیهطلبی.
طبیعی است که جنبش «زن، زندگی، آزادی» هم در ذهن عوام و خواص جمهوری اسلامی مصداق هرزگی باشد. و طبیعی است که تلاش برای استدلال و اقناع چنین کسانی از پیش محکوم به شکست بماند. بنابراین در جایی که در پاسخ به هر دفاعیهی نظری یا اخلاقی از جنبش ژینا یا انتقاد از هر نوع جنایت و جرم حکومتی، به شما خواهند گفت: «شما میخواهید لخت شوید»، با صرفنظر از هر نوع برهان، پاسخ خطابی ساده است: «بله، حق داریم که لخت شویم، کارهای دیگری هم حق داریم که بکنیم. دیگر چه انتقادی دارید؟»
اما بهتر است از رتوریک در باب حقوق بشر و حقوق شهروندی هم دست بردارید؛ پیش به سوی جدل با جماعت جهل باید تاخت. حتی سادهتر از گزارهی ایجابی بالا، بهجای تلاش بیهوده برای دفاع از اهداف و ارزشهای اخلاقی جنبش - حول آزادی، دموکراسی، برابری، جان و کرامت انسان و تمام چیزهای دیگری که در مفهوم یا مصداق برای آنها گنگ یا قلب معناست - از براهین و خطابهای که هرگز اقناعشان نخواهد کرد و دادن پاسخ به سلسله پرسشهایی که تمامی ندارد و البته هر بار دایرهوار به لختشدن بازخواهد گشت، دست بردارید. فانتزیهای سکسی جماعت فناتیک که سرشار از عقدههای جنسی است و شهوت زن و مردشان را با دیدن زنان بیحجاب برمیانگیزد، را هدف بگیرید و با یادآوری کلیپ مضحک سخنرانی آن منبری دربارهی نقل حدیث از لخت محشور شدن انسانها در روز قیامت، در جواب «شما میخواید لخت بشید»، بگویید: «بله، لختِ لختِ لخت، درست مثل لحظهای که از شکم مادر زاده شدی» و اضافه کنید: «قرارست بعد از لخت شدن در استخر مختلط که با شراب یا آبجو پر شده، شیرجه بزنیم و در هم بلولیم!»
کودک سادهلوح و کودن آکادمیک نباشید؛ ما در جنگ با جهل و فساد به سر میبریم و زیر بمباران جنگ، کشور بیطرف و جناح خاکستری وجود ندارد. بهجای سردرگمی بابت استفادهی مشروع از کدام سلاح، طرف مقابلتان را پیشدستانه خلع سلاح و آخرین سنگرش را در همان نخستین اقدام تصرف کنید. کاری نداشته باشید کمونیست به معنای «خدا نیست» هست یا نه، به او یادآوری کنید که خدایش او را در فلاکت رها کرده. بهجای توضیح معنای لیبرالیسم، آزادی، حقوق فرد و کرامت انسانی، او را چونان بردهی ناچیز دولت و رعیت حکومت که حتی آنچه ناموسش میخواند، در اختیار ارباب است، تمسخر کنید و بگویید که با او حرفی ندارید؛ با شخص رهبرشان که همهی تریبونها و تلویزیونها را در اختیار دارد، حرف خواهید زد. البته که ما آنارشیست هستیم و بهتعبیر آن استاد عوام، بیناموسی کمترین جنایت ماست، اما برای توجیه ابله هم وقت نداریم و قرارست همهجا را به هرجومرج بکشیم. در مقام فمینیست هم قصد عقبنشینی نداریم و باید بگوییم که زنها ناموس کسی نیستند و مردها حق تعیین تکلیف برای آنها را ندارند.
[ادامه دارد]
@RezaNassaji