فراوانند آدمهایی که معاشرتشان بوی ادکلانهایی را میدهد الکلشان زیاد، که زود و ناگهان میپرد رفاقتشان ... قلم زیبای #یاسین_حجازی و واقعیت دنیای امروز ما...
. حالا بَعدش است. صبحِ پسفرداست. فردا فردای «امشبی را شه دین در حرمش مهمان است» بود. دعامان باز هم مستجاب نشد و تقدیر تخم مرغِ گندیدهاش را بر تابهٔ آسمان شکست و طلوع کرد «صبح فردا». صبح فردا بدنت «زیرِ...» بود. حالا صبح پسفرداست: قیمهها ماسیده کفِ ظرفهای پلاستیکی در یخچال؛ دلمان سفت شده و درد میکند و چاینبات و شربت آلومینیوم امجی افاقه نمیکند؛ نعشِ سیمِ آمپلیفایر افتاده بر سرامیکِ پارکینگ و گوشِ خسته و مُنزجرِ همسایهها افتاده بر بالش؛ پارچهٔ سیاه پاره شده وقتی داربستها را دیشب باز کردند... اینها سوی ماست. سوی شما چیست؟ سمت شما نه سری است نه دستی نه بازماندگانتان را پَلاسی حتّا بر شتری. تنها دستخطی مانده. آخرین کلمههاتان. کوتاهترین نامهٔ جهان! قیمه و آمپلیفایر و داربست کلمه نیستند. کلمهها باقی میمانند. گفتهاند آخرین نامه را از کربلا سوی برادرتان و بنیهاشم فرستادید. کسی چه میداند؛ بسا تا ۱۲ محرّم که امروز است نامهتان به مکّه نرسیده باشد: «امّا بعد: پس انگار که دنیا هیچ وقت نبوده، و همیشه/ و هر چه هست آخرت است.» ▫️ مدّتها قبل که #نمایشنامه_اسبها (#محمدرحمانیان#نشر_نیلا) را میخواندم، متن نامهتان را حاشیهٔ کاغذِ کتاب نوشتم. «امّا بعدِ» نامه مثلِ دلدردی که هیچ شربت معده افاقهاش نکند، میپیچد در من ــ خاصّه که با خودم فکر میکنم از کجا معلوم همین حالا، درست وقتی که کسانی از خواب پریده باشند و نشسته باشند به تناولِ صبحانه، نامه برسد. حالا… صبحِ پسفرداست. ▫️ #یاسین_حجازی #کانال_تلگرامی_محمد_بهرامی
#یاسین_حجازی را از قلمش در نمایش پر محتوا و پر تاثیر #شعله_در_زمهریر میشناسم. سالهاست #کتاب_آه (بازنویسی مقتل نفس المهموم) را به نگارش در آورده است و امسال در برنامه تلوزیونی "هفتاد و سومین نفر باشیم" هر شب حوالی ساعت ۸ از شبکه اول سیما با اجرای خودش پخش میشود. کلامش نیز همچون قلمش پر نفوذ است و سوز صدایش مخاطب را با واژه واژه مقتل همراه میسازد. دیدن این ویدئو را از دست ندهید.
ان شاء الله همواره تحت عنایت حضرت زهرا(س) و فرزندانش باشد و باشیم.
سلامت و عاقبت بخیر باشید. تاسوعای حسینی - ۲۸/شهریور/۹۷