راهیان نور

#هم_پیمان_با_شهدا
Канал
Логотип телеграм канала راهیان نور
@rahian_nurПродвигать
824
подписчика
8,83 тыс.
фото
786
видео
813
ссылок
خدایا ای خالقِ عشقِ خالصِ شهید یاری مان کن در سختی هایِ راهِ وِصالت . . اداره کانال مردمی ست . ارتباط با خادمین کانال⬇️ . و . https://telegram.me/dar2delbot?start=send_r19oZRx
‌ ‌ ‌ #هم_پیمان_با_شهدا

شهید محمد ابراهیم همت

فرمان ده دست تكان داد. حاجي از راننده خواست بايستد. از پنجره ي ماشين كه نيمه باز بود، سلام و احوال پرسي كردند. فرمان ده به حاجي گفت «...اين بسيجي رو هم برسونين پايگاهش.»
.....
ـ حالا براي چي اومده بودي اين جا؟
بسيجي به كفش هاش اشاره كرد و گفت «...اينا ديگه داغون شده. اومده بودم اگه بشه يه جفت كفش بگيرم، ولي انگار قسمت نبود.»
حاجي دولا شد. در داشبورد ماشين را باز كرد و يك جفت كفش در آورد.

ـ بپوش! ببين اندازه است؟
كفش هاش را كند و سريع كفش هايي را كه حاجي داده بود پوشيد.
ـ به! اندازه است.
خودم اين كفش ها را براي حاجي خريده بودم؛ از انديمشك.

#كفش_هايي_را_كه_به #بسيجي_ها_مي_دادند_نمي_پوشيد.

همين امروز #پنجاه جفت كفش از انبار گرفته بود. ولي #راضي_نشد يك جفت براي خودش بردارد.

حاجي لب خندي زد و گفت: «...خب پات باشه.»
بسيجي همين طور كه توي جيب هاش دنبال چيزي مي گشت، گفت: «...حالا پولش چه قدر مي شه؟» و حاجي خيلي آرام، انگار به چيزي فكر مي كرد گفت: «... #دعا كن به جون صاحبش.»

📚 يادگاران، جلد 2 كتاب شهيد محمد ابراهيم همت ، ص 49
🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀

Telegram.me/rahian_nur