🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌱🌹#من_زنده ام
🌷#قسمت_بیست_و_هشتممراسم عزاداری را طوری برگزار می کرد که هر رهگذری بر در آن خانه
مکث می کرد. روضه ی دهه ی عاشورای آن سال بی بی، کاملا حماسی
و سیاسی شده بود. بیشتر کسانی که پای منبر می نشستند جوان ها بودند که حرف از رسالت خون امام حسین(ع)
و روزگار امروز می زدند. راستی که چقدر روضه های بی بی باطن او را صیقل داده
و ضمیرش را روشن کرده بود. حوادث بعد از دهه ی عاشورا مشکلات را آسان تر
و راه را هموارتر می کرد. وقتی به صورت خانوادگی به تظاهرات
و راهپیمایی می رفتیم حتی بی بی نیز همپای ما بود. مردم کسانی را که به راهپیمایی نمی آمدند یا مانع آمدن بقیه می شدند ساواکی خطاب می کردند. با وجود اینکه مرکز استان خوزستان، اهواز بود به دلیل وجود پالایشگاه
و اهمیت اقتصادی شهر آبادان، سازمان مرکزی اطلاعات
و امنیت(ساواک) استان در آبادان قرار داشت. جمعیت تظاهر کننده، ساواک
و اهوان
و انصارش را به انزوا کشانده بودند. حوادث سیاسی
و جابه جایی های پی در پی نخست وزیرها
و فرار شاه
و فرح، نویدبخش پایان رژیم ستم شاهی
و آمدن امام بود. اما بعضی ها فکر می کردند مثل
بیست و هشت مرداد 1332 باز هم شاه بر می گردد
و برایش آش پشت پا می پختند. او فرار کرده بود اما هنوز ماموران نظامی دور مجسمه ی او مسلح ایستاده بودند. در خیلی از شهرها مجسمه ی شاه را انداخته بودند اما در آبادان به زور اسلحه از مجسمه ی او محافظت می شد. عصر یکی از روزهای دی ماه بود. سلمان
و محمد شتاب زده به خانه آمدند
و به سرعت با ماشین رحیم به میدان مجسمه رفتیم. لحظه به لحظه به جمعیت تظاهر کنندگان اضافه می شد
و سرانجام هجوم
و فریادهای مردم مجسمه ی سنگی شاه را در هم شکست
و فرو ریخت. یک شب که قرص ماه کامل
و سرها همه به سوی آسمان بود این حرف که عکس امام توی ماه پیدا شده، زبان به زبان می گشت. به سرعت به کریم که دانشجوی مهندسی عمران دانشگاه پلی تکنیک تهران بود
و همیشه خبرهای دست اول را با نامه یا به واسطه رحیم به ما می رساند زنگ زدیم، او هم گفت: قرص ماه که تهران
و آبادان نداره، آره اینجا هم ما داریم عکس امام رو توی ماه می بینیم. حتی آنهایی که در آمریکا هستند هم عکس امام را در ماه می بینند. هیچ کس در خانه نمانده بود. ساعت ها به ماه خیره بودیم. آنچه می دیدیم درست بود. تصویر امام که در دل هایمان جا داشت اکنون در قرص ماه قاب شده بود. از هر کوچه یا زاویه ای که با ماه می نگریستم عکس امام در ماه دیده می شد. هرکس، آشنا یا فامیلی در شهر یا کشور دیگری داشت به مخابرات می رفت
و تایید می گرفت. هرچه بیشتر به قرص ماه نگه می کردیم بیشتر به یقین میرسیدیم. آن شب برای اینکه حتی یک لحظه تصویر امام را از دست ندهیم، چشم بر هم نگذاشتیم.
با آنکه تعداد خانه های دو طبقه یا چند طبقه در آبادان کم بود برای اینکه اندکی به قرص ماه نزدیک تر شویم همه به پشت بام ها رفته بودیم
و با حیرت از انقلاب
و ماه
و امام می گفتیم
و حظ می کردیم. بسیاری از کسانی که در حاشیه ی شهر آبادان
و خرمشهر بودند گوسفند قربانی کردند. عده ای مرتب اذان می گفتند
و راهپیمایی می کردند. هیجان مردم غیرقابل وصف
و کنترل بود . طلبه های مسجد نه رد
و نه تایید می کردند. مرتب با قم
و دانشگاه ها در تماس بودند اما صبح روز بعد آیت الله جمی که عالمانه
و با درایت، حرکت انقلابی
و اسلامی مردم شهر را مدیریت می کرد اعلام کرد این شایعه از موهومات است، باور نکنید. دشمن به اعتقادات شما حمله کرده است
و شایعه پراکنی می کند. دانشگاه های فیزیک اعلام کردند که این تصویر سایه روشن پستی بلندی های کره ماه است
و هرکس می تواند براین اساس تصویری را که دوست دارد در ذهن خود تجسم کند. اگرچه علمای قم
و مشهد گفتند این تصویر ساخته ی ذهن است اما حکایت آن، عشق عمیق
و قلبی ما به امام بود که همه یک تصویر می دیدیم
و برایمان قابل انکار نبود.
ادامه دارد...
✒️@rahian_nur