راهیان نور

#اما_ما
Канал
Логотип телеграм канала راهیان نور
@rahian_nurПродвигать
824
подписчика
8,83 тыс.
фото
786
видео
813
ссылок
خدایا ای خالقِ عشقِ خالصِ شهید یاری مان کن در سختی هایِ راهِ وِصالت . . اداره کانال مردمی ست . ارتباط با خادمین کانال⬇️ . و . https://telegram.me/dar2delbot?start=send_r19oZRx
#شهدا رفتند تا ما بمانیم

#اما_ما

بعد از #شهدا چه کرده ایم

ای #شهیدان ما را #ببخشید
@rahian_nur
راهیان نور
سفیـرعشق: #قسمت_بیست_وسوم . از ارومیه برای تسلیت گفتن به خانواده ی #شهدای_لشکرعاشورا رفتیم تبریز،بعد مهدی باید میرفت اردبیل،جاده ی تبریز_اردبیل آسفالت نداشت؛ #خاکی و پر از دست انداز، #مهدی گفت بمانم تا برگردد،دمغ بودم🤕،دستش را برای خداحافظی بالا برد و صداش…
سفیـرعشق:
#قسمت_۲۴# و ۲۵#
.
ما که رسیدیم #ایران،همه ی نیروها آمده بودند غرب،از فرودگاه رفتیم #دزفول،وسایلمان را جمع کردیم و راهی اسلام آباد شدیم، #این عملیات فریب بود،تنها توی سنگر فانوس روشن میکرده اند،اما در اصل،#عملیات_جنوب بوده،اینها را بعد شنیدیم
مجتمعی که در اسلام آباد #زندگی میکردیم،توی پادگان الله اکبر بود؛ دو طرفِ یک راه روی دومتر عرض،اتاق اتاق بود، #چهل خانوار میتوانستند آنجا زندگی کنند، #اما ما سه خانواده بودیم، #من و فاطمه با احسان و خانم کبیری و هر کداممان توی یک اتاق
یکی از اتاق ها را هم کردیم آشپزخانه
پادگان سوپر مارکت داشت،اما میوه را از شهر باید میخریدیم،از پادگان می آمدیم بیرون،لب جاده ماشین میگرفتیم تا شهر،تنها جرئت نمیکردیم برویم.😑
#دیگر میتوانستم برای مهدی غذایی که دوست دارد بپزم،تقویت شود؛😊
#سوپ و گاهی مرغ،از راه می رسید، 🌹طالبی فالوده☺️(فالوده خوری باشهدا😍) کرده بودم و پر از یخ میدادم دستش،دلش حال می آمد🌹
🌷سه چهار ماهِ اولِ زندگیمان،خواهرهاش سر به سرش میگذاشتند:"صفیه خوب بلده شوهر داری کنه🙈 مهدی تپل شده ای ها"😄
اما از وقتی رفت#سپاه ،روز به روز آب میشد🤕،کار زیاد،مسئولیت سنگین🌺
.
#اهواز همیشه از اینکه نمیتوانستم آنطور که دوست دارم بهش برسم، #دلم آزرده میشد،آب میوه گیری نداشتم، #بعضی وقت ها از بیرون براش میخریدم،اما نمیشد برای دو روز بخرم،اینکار را کرده بودم،فرداش دیدم ترش شده و مجبور شدم بریزم دور؛
#خوشحال بودم که میتوانم به مهدی برسم🙂،مهدی غذا که میخورد و تمام میشد،میگفت:"دستِ ننه م درد نکنه"😉
گفتم:"من زنتم،بگو دستِ زنم درد نکنه"😐
#گفت:"صفیه،اینجور جاها میشوی مامانم".😅
#وقتی خواست برود؛
پیشانیم را بوسید و گفت"و بعضی اوقات هم دخترم هستی" 🙈😄

#ادامه_دارد

#شهدا #شهید #شهادت

#یاعلی
@rahian_nur