راهیان نور

#همسر_شهید
Канал
Логотип телеграм канала راهیان نور
@rAhian_nurПродвигать
824
подписчика
8,83 тыс.
фото
786
видео
813
ссылок
خدایا ای خالقِ عشقِ خالصِ شهید یاری مان کن در سختی هایِ راهِ وِصالت . . اداره کانال مردمی ست . ارتباط با خادمین کانال⬇️ . و . https://telegram.me/dar2delbot?start=send_r19oZRx
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃

#خاطرات_شهید

کار هر شبش بـود !

با اینـکه از صبـح تا شب کار و درس داشت و فعالیـت می‌کرد، نیـمه‌های شب هم بلنـد می‌شد نمـاز شب می‌خوانـد.
یـک شب بهش گفتـم: «یـه کم استـراحت کن. خستـه‌ای» با همان حالت خاص خـودش گفت:
«تاجـر اگه از سرمایـه‌اش خرج کنـی،
بالاخره ورشکست میشـه، بایـد سـود بدست بیـاره تا زندگیش بچرخـه،ما هم اگه قرار باشـه #نماز_شب نخونیـم ورشکست می‌شیـم.»

راوی: #همسر_شهید
#شهید_دکتر_مصطفی_چمران

@rahian_nur
#خاطراتی_از_همسر_شهید_حججی 😔

🍒عاشق آلبالو بود. دو سه تا صندوق گرفتم برایش شربت و مربا درست کنم. خودش نشست کنارم و درشت هایش را سوا کرد. ازم خواست برایش فریز کنم که زمستان هم داشته باشیم...
الان آلبالوها توی فریزر هست ولی محسنم...

#همسر_شهید_حججی
#شادی_روحش_صلوات🌹
#‍ عاشقانه
#همسرانه
#شهیدانه

حمید و فاطمه

ﺷﺎﻳﺪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ لحظه هایی ﻛﻪ با ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ...
نمازای دو نفره مون بود...💕
ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯاﻣﻮ ﺑﻬﺶ ﺍﻗﺘﺪﺍ ﻣﻴﻜﺮﺩﻡ...
ﺍﮔﻪ ﺩﻭﺗﺎیی...💕
کنار ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻳﻢ...
ﺍﻣﻜﺎﻥ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻧﻤﺎﺯﺍﻣﻮنو ﺟﺪﺍ ﺑﺨﻮﻧﻴﻢ...
چقد ﺣﺲ ﺧﻮﺑﻴﻪ...
ﻛﻪ ﺩو نفر...💕
ﺍﻳﻨﻘﺪه همو ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ...💕
منطقه که میرفت...
تحمل خونه بدون حمید...💕
واسم سخت بود...
.
وقتی تو نباشی چه امیدی به بقایم…؟
این خانه ی بی نام و نشان سهم کلنگ است…
.
میرﻓﺘﻢ ﺧﻮﺍﺑﮕﺎﻩ ﭘﻴﺶ ﺩﺧﺘﺮﺍ...
ﻳﺎ ﭘﻴﺶ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺣﻤﻴﺪ ﻳﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ....
ﺑﻌﺪ ﻣﺪتی که برمیگشت...
واسه پیدا کردنم،همه جا زنگ میزد...
میگفتن:"بازم حمید،ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺭﻭ ﮔﻢ ﻛﺮﺩﻩ...💕"
ﺯﻭﺩ ﭘﻴﺪﺍم میکرﺩ...
ظرف ﺩﻭ،ﺳﻪ ﺳﺎﻋﺖ…
ولی من ﺑﻴﺴﺖ ﻭ ﭘﻨﺞ ﺳﺎله که...
.
گلی گم کرده ام می جویم او را...
.
ﺍﮔﻪ ﺑﻬﻢ ﺑﮕﻦ ﭼﻪ قشنگی ای ﺗﻮ ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎست...
ﻛﻪ خیییلیی ﺑﻬﻤﻮﻥ ﺳﺨﺖ ﮔﺬﺷﺖ...
ﻣﻴﮕﻢ :"💕 ...عشق...💕"
.
عجیب درد عشق و عاشقی مانند افیون است..
که هر جا لذتی باشد درون درد مدفون است...
.
ﻭقتی ﺟﻮﻭﻧﺎی الان میگن ﻛﻪ ﻧﻪ...
ﺍصلا ﺍﺯ ﺍﻳﻦ خبرا نیست...
از حرفشون خیلی ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ میشم...
ﭼﺮﺍ ﻣﻔﻬﻮﻡ عشقو درک نمیکنن...؟!
ﺍﻻﻥ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃ ﺑﻴﻦ ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮو...
خیییلیﺑﮕﻦ ﺍﻳﺪﻩ ﺁﻟﻪ...!
تو تقسیم کار خونه ست...
ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﺍﻳﻨﺠﻮﺭی ﻧﺒﻮﺩ...
ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﻫﺮ کسی ﺯﺭنگی میکرد...
ﺗﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻛﺎﺭ ﻛﻨﻪ ﺗﺎ ﺍﻭﻥ یکی ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻛﻨﻪ...
این در حالی بود...
که قبل ازدواج...💕
ﺗﻮ خونه بهم میگفتن...
ﺁﺷﭙﺰﻱ ﻛﻦ...
میگفتم ﺁﺷﭙﺰ میگیرم...
میگفتن ﻛﺎﺭ ﻛﻦ...
میگفتم ﻛﻠﻔﺖ میگیرم...
ﻫﺮ ﻛﺎﺭی میگفتن،ﻳﻪﺟﻮﺍﺏ تو آستینم ﺩﺍﺷﺘﻢ...
ﺑﺎ ﺣﻤﻴﺪ که ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻛﺮﺩم...💕
ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﺑﺎﻭﺭﺗﻮﻥ ﻣﻴﺸﻪ ﻳﺎ ﻧﻪ...
حتی ﺍﺯ ﺷﺴﺘﻦ ﻟﺒﺎسای ﺣﻤﻴﺪ ﻟﺬﺕ میبردم...

#همسر_شهید_حمید_باکری
🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌹
@rahian_nur
#تزیین قبر شهید حججی که تماما تا صبح توسط #همسر_شهید انجام شده است.

#السلام_یا_اباصالح_المهدی

@rahian_nur
گفـت دیدار به قیامـت✋🏻

اما نمیدانـست

با رفتنـش

قیامـت بپا میشـود💔😭


🍃❤️

#شهید_عباس_دانشگر
#همسر_شهید #همسرانه
#بانوی_متولد۷۷ #همسران_جوان
@rahian_nur
@rahian_nur

#ازدواج_به_سبک_شهدا
.
#شهید فریدون بختیاری
.
اولین باری بود که با هم می‌رفتیم بیرون؛
اولین گردش بعد از #عقد!
گفتم: "کجا می‌ریم؟"
گفت: "خودت می‌فهمی"
.
دستم را گرفت مستقیم برد #مسجد!
چند بار طول و عرض حیاط مسجد را قدم زدیم. گشتیم و صحبت کردیم.
.
بعد هم با خوشحالی گفت:
"همیشه از خدا می‌خواستم #زندگی مشترک‌مون رو از مسجد شروع کنم."
.
به آرزویش رسید، چقدر #خدا را شکر می‌کرد...

به روایت #همسر شهید
.
.
.
🌹پیامبر اکرم(ص):
هر که دوست دارد که پاک و پاکیزه خدا را دیدار کند، با همراه داشتن همسری به دیدارش رود.

بحارالانوار ، ج ۱۰۳ ، ص ۲۲۰
🌼 @rahian_nur
Forwarded from عکس نگار
💖#همسر_شهید (متولد۷۲) :
@rahian_nur
🔴دان دو کاراته ، و دارای دو مدرک کارشناسی ودانشجوی نمره الف #دانشگاه بود.
همیشه تا ساعتی پس از پایان ساعت کار، در محل کارش می‌ماند تا تمام حقوقی که دریافت می‌کند حلال باشد.
وقتی کسی مبلغی قرض می‌خواست، حتی اگر خودش آن مبلغ را در اختیار نداشت، از شخص دیگری قرض می‌گرفت و به او می‌داد تا آن فرد مجبور به تقاضا کردن از افراد دیگری نباشد.
بسیار دستگیر فقرا بود و همیشه به شخص فقیری که ابتدای کوچه مان بود کمک می‌کرد. به خاطر دارم که شبی به بیرون از منزل رفت و بازگشت او طولانی شد! وقتی علت را پرسیدم متوجه شدم پولی برای کمک به آن #فقیر نداشته و برای اینکه شرمنده او نشود، چند کوچه را دور زده و از مسیر دورتری به خانه آمده!...
🔴بسیار #مهربان بود و خیلی به من احترام میگذاشت!
. اگر جایی میرفت خوراکی اش را اصلا نمی خورد و حتما می آورد خانه تا باهم بخوریم(میگفت دلم نمیاد تنها بخورم!!!)...یا اینکه بلند پیش دوستانش می گفت یکی هم برمیدارم برای خانومم!!
میگفتم «حمید جان اینکارو نکن درست نیست من خودم خجالت می کشم مؤذبم چون همدیگرو می بینیم تو‌مهمونی جایی...» . ایشون می گفت «اتفاقا من مخصوصا اینکارو می کنم تا بقیه هم یاد بگیرن که به همسرشون احترام بگذارن به همسرشون محبت کنن!....»
.
🔴این ویژگی‌ها عین #حقیقت است و اغراق و کلیشه نیست!
شکم، چشم و زبان را همیشه و به‌ویژه در #مهمانی ‌ها حفظ می‌کرد
.#همسرم هرگز #نماز اول وقت و نمازشبش ترک نمیشد؛ از غیبت بیزار بود؛ اینکه می‌گویند، کسی پای خود را مقابل #پدر و #مادر دراز نمی‌کند، در مورد همسرم صدق می‌کرد؛
خواندن دعای عهد کار همیشگی او بود، هرروز صبح پیش از رفتن به محل کار حتما #قرآن تلاوت می‌کرد...
🔴عشق واقعی آن است چیزی را بپسندی که محبوبت را راضی می‌کند؛ من هم از علاقه و شوقش برای رفتن به سوریه و شهادت آگاه بودم و به همین دلیل برای رفتنش رضایت قلبی داشتم.
🌹
روزی که میخواست بره گفت :
عاشقت هستم شدیدا
دوستت دارم ولی ،
دلبری ها یت بماند بعد فتح سوریه ... ❤️ "من جلو دوستام، پشت تلفن نمیتونم بگم
دوستت دارم... 😍
میتونم بگم دلم برات تنگ شده ... 💔
ولی نمیتونم بگم دوستت دارم... چیکار کنم ؟! گفتم :
تو بگو #یادت_باشه ...
من یادم میفته ...️ از پله ها که میرفت پایین
بلند بلند داد میزد
یادت باشه ...
یادت باشه
#مدافع_حرم
🌷#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
متولد ۱۳۶۸

شهادت: ۴/آذر/۹۴ 💖#مذهبی_ها_عاشقترند
#شهادت_هنر_مردان_خداست
#زندگی_اسلامی_ایرانی
#زندگی_به_سبک_شهدا
#سبک_زندگی_اسلامی
@rahian_nur
Forwarded from اتچ بات
#کمتر شبی می شد بدون گریه سر روی بالش بگذارم... #دیر به دیر می آمد، نگرانش بودم.
#همه ش با خودم فکر می کردم؛#این دفعه دیگه نمی آد...
#نکنه اسیر شه. نکنه شهید شه.
#اگه نیاد، چی کار کنم ؟
خوابم نمی برد.
#نشسته بودم بالای سرش و زار زار گریه می کردم،
#بهم گفت: چرا بی خودی #گریه می کنی؟
اگه دلت گرفته چرا الکی گریه می کنی؟؟؟
#یه هدف به گریه ت بده،
بعدش گفت: واسه ی #امام_حسین گریه کن،نه واسه ی من...😔😔😔

#همسر_شهید

@bakeri_channel 🕊

🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
شعری #عاشقانه از زبان #همسران #مدافعان_حرم :

از اولش هم گفته بودم که سری از من!
دیدی که من حق داشتم؟! #عاشق تری از من!❤️

دلبسته‌ات بودم من و دلبسته ام بودی
اما رهایت کرد عشق دیگری از من!😔

آتش شدی، رفتی و گفتی: «عشق سوزان است!
باقی نمانَد کاش جز خاکستری از من...»

رفتی و جا مانده فقط مُشت پَری از تو!
رفتی و باقیمانده چشمان تری از من😭

فالله خیر حافظا خواندم که برگردی!
برگشته ای با حال و روز بهتری از من

من عاشق لبخندهایت بودم و حالا... با #خنده های زخمی‌ات دل می بری از من

عاشق ترینم! من کجا و #حضرت_زینب؟! حق داشتی اینقدر راحت بگذری از من...💔😢




#همسر_شهید💔
#همسران_مدافعان_حرم
#صبر_زینبی
@rahian_nur
Forwarded from ربات حذف ✂️
شهید عبدالصـالح معـتقد بود
«شرکت در مراسمات روضـه اباعبدالله به تـنهایی هنـر نیست،
باید از حضرت زینب(س) الگو بگیـریم، باید در راه دین صبـــور باشیم.

به نقل از #همسر_شهید

💟
Forwarded from عکس نگار
  @rahian_nur
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
راوی #همسر_شهید
.
وضع غذا پختنم دیدنی بود!!!
برایش #فسنجان درست کردم ، چه فسنجانی!!!
.
گردوها را درسته انداخته بودم توی خورش!!!
آن قدر رب زده بودم ، که سیاه شده بود!!!
.
برنج هم شورِشور ...
نشست سر سفره، دل تو دلم نبود.
غذایش را تا آخر خورد. بعد شروع کرد به
شوخی کردن که:
چون تو قره قروت دوست داری ، به جای رب
قره قروت ریخته ای توی غذا!!!
.
چند تا اسم هم برای غذایم ساخت ؛
ترشکی،فسنجون سیاه، آخرش گفت:
" خدا رو شکر ،دستت درد نکنه " 💑
.
#شهید_مهدی_زین_الدین
.
.
شادی روح امام راحل و #شهدا و سلامتی
امام خامنه‌ای صلوات
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@rahian_nur
Forwarded from عکس نگار
*
اکسیری برای دلتنگی
*
*
*
ـگفتم:«قرار ما این نبود»
ـگفت:«یک جاهایی دست ما نیست. من هم نمی توانم دور از تو باشم»
ـگفت:«حالا می خواهم حرف های آخر را بزنم.
شاید دیگر وقت نکنم. چیزی هست روی دلم سنگینی می کند.
باید بگویم. تو هم باید صادقانه جواب بدهی.» پشتش را کرد.
ـگفتم:«می خواهی دوباره خواستگاری کنی؟» گفت:«نه، این طوری هم من راحت ترم، هم تو»
دستم را گرفت، گفت:
«دوست نــدارم بعد از من ازدواج کنی»
*
کسی جای منوچهر را بگیرد؟ محال بود.
ـگفتم:«به نظر تو، درست است آدم با کسی زندگی کند، اما روحش با کس دیگر باشد؟»
ـگفت:«نه»
ـگفتم:«پس برای من هم امکان ندارد دوباره ازدواج کنم» *
صورتش را برگرداند رو به قبله و سه بار از ته دل خدا را شکر کرد.
همدیگر را بغل کردیم و گریه کردیم.

ـگفت:«تو را به خدا، تو را به جان عزیز زهرا دل بکن»
من خودخواه شده بودم.
منوچهر را برای خودم نگه داشته بودم.
حاضر شده بودم بدترین درد ها را بکشد، ولی بماند.
دستم را بالا آوردم و گفتم:
«خدایا،من راضیم به رضایت.
دلم نمی خواهد منوچهر بیشتر ازاین عذاب بکشد»

منوچهر لبخند زد و تشکر کرد.
دهانش خشک شده بود.
آب ریختم دهانش، نتوانست قورت بدهد.
آب از گوشه ی لبش ریخت بیرون.

اما «یا حسین» قشنگی گفت. *
*
*
صورت به صورتش گذاشت و گریه کرد
سر تا پاش را بوسید،
با گوشه ی روسری صورت ِ منوچهر را پاک کرد و آمد بیرون.
*
*
*
او آنجا تنهاست و من این جا.
تا منوچهر بود، ته غم را ندیده بودم.
حالا شادی را نمی فهمم.
این همه چیز توی دنیا اختراع شده،

اما هیچ اکسیری برای دلتنگی نیست...
_________________________ *
اینک شوکران - منوچهر مدق به روایت همسر شهید
_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_
#شهادت #اکسیر #دلتنگی #شهید #همسر_شهید #ازدواج #یا_حسین #آب #غم #عکس #منوچهر_مدق

🕊 @rahian_nur 🕊