مروری بر کتاب «تاریخ اجتماعی مردن» نوشتهی آلن کلهیر
در این کتاب درخشان نویسنده سعی داشته تا ساحت تجربههای ازهمگسیخته در باب مرگ را سامان بخشیده و با تکیه بر یک خط داستانی گستردهٔ تاریخی، نقطهٔ عزیمت نوینی در راه درک و دریافت موسعتر از تجربهٔ مرگ پیش چشمانمان قرار دهد.
در قدم بعدی کتاب در پی آن بوده تا بنمایههای مشترکی در رفتارها و نیروهای محرکهٔ انسانی در باب مضمون مرگ را یافته تا با تکیه بر آنها به رهیافتی ژرفتر در باب این «سرنوشت مشترک نوع بشر» برسد.
در عینحال کتاب به دنبال آن بوده تا در کنار نظریات اجتماعی در باب «تجربهٔ مردن» و به جای طرح مباحث صرفاً تئوریک، به ساحتهای سیاسی و نیز ادبیات تجربی در این حوزه نیز نگاهی بیندازد.
در گام دیگر نویسنده کوشیده تا از نظرگاه محدود و تکسویهٔ غربی به مردن و مرگ فراتر رفته تا کثرتی که مضمونی تا این حد فراخ همچون مرگ شایستهی آن است را به تحلیل و رهیافت پژوهش خود بیفزاید.
این نگاه تکثرمحور نهتنها در تنوع در نگرشهای گوناگون نسبت به مرگ وجود دارد که در باب پرداختی عمیقتر نسبت به اشکال مختلف مردن نیز پیگرفته شده و از این روی کتاب کلهیر را بدل به اثری بیبدیل در فهم معنای مرگ ساخته است.
کتاب در واقع میخواهد بر این نکتهٔ محوری انگشت گذارد که درکی کامل از مفهومی به گستردگی و دیرپایی مرگ نیازمند نظرگاهی کلان است تا پیوندهای عمیقتر و ازلی ما با انسانهای اولیه و میراث بیولوژیکی و اجتماعیمان با تمامی حیوانات را نیز مدنظر قرار دهد.
نتیجه آن بوده که نویسنده به نوعی «نقشهٔ جامع» از تجربهٔ مرگ رسیده، حوزههای میانفردی، سیاسی، و فرهنگی آن را مورد واکاوی قرار داده، و در نهایت پژوهشهای شاخههایی همچون انسانشناسی، رفتارشناسی، و غیره را نیز در نظر داشته. نویسنده همهٔ این شاخهها را زیر چتر فراگیر نوعی «جامعهشناسی تاریخی» کلان قرار داده تا با طرح قسمی گونهشناسی ایدئالی، مثالهایی که شاخههای گوناگون معرفتی در باب تجربهٔ مرگ را پیش رویش قرار میدهند انتظام بخشد.
با مرور و واکاویای تاریخی از درک و دریافت از فرآیند «مردن»، از جوامع شکارگر که زندگی در آنها اغلب کوتاه بود و به دلیل رخدادهای غیرمنتظره یا ماجراجوییهای غلط به شکلی ناگهانی پایان مییافت تا جوامع یکجانشین که در آنها مردن علاوه بر سفری آن جهانی، نقش فعالیّتی این جهانی را نیز به عهده گرفته بود، نویسنده به ساختار نوعی مرگ «خوبمدیریتشده» میرسد که در آنها با کسب آگاهی و آمادگی برای مرگ، این تجربهٔ ناب و غریب از رختبربستن از جهان در کالبد اجتماعی انسان جای میگیرد.
در آخرین مرحله از «تجربهٔ مردن» در جوامع مدرن، و همزمان با فرآیند سکولاریزاسیون و نیز بالاتر رفتن امید به زندگی، ما با مرگ هایی روبرو میشویم که دیگر «خوب» یا «مدیریتشده» نیستند بلکه صرفاً رامشدهاند و ما را به ساحت آن چیزی که او «مرگهای شرمآور» مینامد میرسانند: مرگ در قامت نوعی آزمون اینجهانی که زمانمندی و معنای هویت آن کس که تا دیروز زندگیای عادی را در کنار دیگران از سر میگذراند.
مرگ در عصر حاضر بدل به امری تماماً خصوصی و شخصی شده که به قول نویسنده شخصِ در حال مرگ تنها کسی است که از آن اطلاع مییابد.
امری که از فرآیندی موازی ناشی میشود که علتش بیمعناشدن پدیدهی مرگ در جامعهی مدرن است.
#تاریخ_اجتماعی_مردن@qoqnoospub