پوپولیسم، مانع دمکراسی

#توده
Канал
Политика
Новости и СМИ
Социальные сети
Образование
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала پوپولیسم، مانع دمکراسی
@populismirПродвигать
663
подписчика
1,18 тыс.
фото
1,9 тыс.
видео
3,85 тыс.
ссылок
به رسانه بیطرف و دیدبان جدید پوپولیسم مدرن ایران بپیوندید و حمایت نمایید: آنالیز، نقد و مطالب صریح جهت نیل به دمکراسی حقیقی: https://t.center/populismir پس از ۲۰۰ سال پوپولیسم، مانع  پوپولیسم شوید بجای اینکه پوپولیسم همچنان مانع شما شود !!!
پوپولیسم، مانع دمکراسی
سالروز اعدامِ قطب زاده، یکی از سه بیق ! نقد کانال: داستان یک پوپولیست دوست داشتنی که قربانی پوپولیسم شد؟ ✍️علی مرادی مراغه ای ۲۴ شهریور ماه سالروز اعدام صادق قطب زاده است در ۱۳۶۱ش قطب زاده بسیار ساده و زودباور و در عین حال مثل کثیری از جوانان دهه چهل…
پیام رسیده در کامنت ها که با نقد جهت بحث و تامل منتشر میکنیم :

درود
من معتقدم
🔥ضربه ای که جریانات #چپ بویژه حزب #توده و وابستگان آن از شهریور 1320 به بعد به این کشور زدند در تاریخ بی سابقه است.

نقد کانال: چنین گزاره ای کلی گویی و ایدئولوژی بازی و بنابراین پوپولیسم نیست اگر موثق و مستند و مستدل و دقیق باشد ! و این نظریه در ادامه فکت های تاریخی موثق و دقیق بیان شده.
اما در نقطه مقابل، شعارهای پهلوی پرستان که مرگ بر کل چپ میگویند، نه تنها پوپولیسم است بلکه فاشیسم و آنتی دمکراتیک آست. چنانچه در هر دمکراسی از چپ افراطی تا راست افراطی (جز فاشیسم و بنیادگرایی و آنهم اگر دعوت به کشتن و حذف کردن و ... بر خلاف قانون و اصل آزادی بکنند) باید همزیستی کنند

"متاسفانه کمونیسم و افکار چپ همچون یک ویروس غیر قابل درمان می ماند که اگر فردی بویژه یک فرد سیاسی به آن گرفتار شد تا انتها عمر همچنان به آن آلوده خواهد بود"

نقد کانال: این‌ گزاره در مورد برخی ایرانیان درست بنظر می اید اما برخی سران چپ و حتی حزب توده، برعکس این را ثابت نمودند.

"در سالیان گذشته فعالین سیاسی کمونیست و وابسته به جریان چپ داشته ایم که بارها از گذشته خود به ظاهر اعلام برائت کردند ولی در بزنگاه‌های تاریخی همواره سمت اشتباه تاریخ ایستاده و بر خلاف منافع ملی کشور موضع گرفتند‌

نقد کانال: این همان موضوعی است که کانال پوپولیسم به پوپولیسم این سیاسیون ارتباط می‌دهد

"واقعیت تلخ این است که افراد آلوده به ویروس چپ ( کمونیسم) نمی توانند به مفاهیم ارزشمندی چون حقوق بشر، آزادی، بویژه منافع ملی و... باور قلبی داشته باشند و این اشخاص از این مفاهیم ارزشمند نیز سوء استفاده می نمایند و مفاهیمی چون حقوق بشر برای آنان ابزاری است جهت مخالفت با دستاوردهای جهان مدرن همچون دمکراسی و...
در تاریخ معاصر و در کشورهای مختلف بارها شاهد بودیم که جریانات چپ همچون سایر گروه‌ها ایدئولوژیک ( بویژه احزاب مذهبی) از ابزارهای دمکراتیک جهت کسب قدرت استفاده کردند ولی پس از کسب قدرت، اولین اقدام آنان نابودی چهارچوبهای دمکراتیک بوده است ( ونزوئلا نمونه عینی آن می باشد)

بعد از شکست ایدئولوژی کمونیسم در اوایل دهه نود و فروپاشی بلوک شرق تا مدتها جریانات چپ در اکثر نقاط جهان در انزوا بودند ولی از بیش از یک دهه گذشته، جریانات چپ با استفاده از موضوعاتی چون حفظ محیط زیست، حقوق اقلیت‌های قومی، دفاع از اقلیت‌های جنسی و... دوباره به عرصه اجتماع بازگشتند.
متاسفانه با ارائه برداشت‌های رادیکال و غیرعقلانی این مفاهیم و خواسته های ارزشمند انسانی را به #کژراهه بردند.
نمونه بارز آن که در ایران شاهدش هستیم دامن زدن به اختلافات قومی با هدف تجزیه کشور توسط فعالین سیاسی سابقا چپ می باشد. مثلا این افراد خواسته به حق "" آموزش زبان مادری "" را عمدا و با برنامه قبلی به "" آموزش به زبان مادری "" تغییر می دهند تا بدینوسیله زمینه تجزیه کشور تاریخی ایران را فراهم کنند.

البته ناگفته نماند بین کمونیسم [ایرانی] و سوسیال دمکراسی [ایرانی] از زمین تا آسمان تفاوت و اختلاف وجود دارد و ما سوسیال دمکرات های بسیار ملی گرا و ایران دوست چون دکتر بختیار و... داشته ایم."

نقد کانال: این گزاره ها متاسفانه تا حد زیادی صحیح و موثق میباشند خصوصا در سپهر سیاسی ایران ! و مجددا به همین خاطر است که کانال از پوپولیسم بسیار بالای سیاسیون ایرانی سخن میراند و بر اثرات فجیع آن تذکرهای مستند ارائه می‌دهد. هدف کانال، نشر فرهنگ دمکراتیک از چپ تا راست است...

با سپاس از نویسنده این مطلب که در صورت تمایل، نام شان را ذکر خواهیم نمود 🙏

نظر شما ؟؟

🔥🔥
https://t.center/populismir
همه روشنفکران و نویسندگان مان اهل قلیان و دودند !!!


این سخنان من و شما نیست !

این سخنان که برای برخی پوپولیستی و برای برخی عجیب است، در واقع نوشته بسیار معنا دار فرزند مسعود پزشکیان درباره روشنفکران و نویسندگان ایران است !

یوسف پزشکیان، فرزند مسعود پزشکیان، در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:
"‌در یک ماهی که با نویسندگان و روشنفکران همنشین بودم، دیدم که همه اهل قلیان و دود اند !!!

افیونی که هر روز از جان‌شان می‌کاهد !!!

دیروز در مسیر کربلا دوستی می‌گفت #مارکس #دین را افیون #توده‌ ها دانسته !

با خود گفتم افیون توده‌ها کجا افیون #روشنفکران کجا‌ !!

خوشا افیونی که تو را به کربلا بکشد" !


این جملات را برخی، اتفاقا همان پوپولیست ها و ناآگاهان جامعه ما نخواهند "شنید" ! و فهم نخواهند کرد !

چرا که بسیار گذرا، طبق معمول، خواهند خواند و خواهند گذشت !

اما، این سخنان، نشانه عمق فاجعه در کشورمان است !

فاجعه ای که در کانال روز و شب به آن می‌پردازیم اما ۹۸٪ روشنفکران و سیاسیان مان از کنارش می‌گذرند !

این اقرار فرزند پزشکیان (مانند پدرش که سخنانش در مجلس کار دستش داد)، ساعت ها بحث و موضوع میطلبد
اما چه سود که حواس جامعه به "کربلا"* است !!



*‌: کنایه ...


بیلان های ۴۵ سال حکومت اسلامیست (فاشیسم دینی) در ایران
(۱۳۵)


🔥 آتش روشنگری را گسترش دهیم :
🧷 پوپولیسم از موانع اصلی دمکراسیست
با پوپولیست ها هرگز نمی‌توان متحد شد
👇👇
https://t.center/populismir
راه حل ؟
۱. تنها ناجی در آینه است
۲. مردم بسیار آگاه فعال یا "مردم اصل"
یادی از یک چهره‌ی ملی [مردمی]

🔥در نزديكیِ خيابان حافظ تهران؛ خيابانی قديمی قرار دارد با عنوان «خيابان سرهنگ سخايی» كه كمتر كسی او را می‌شناسد.

سرگرد محمود #سخایی، افسر توانمند و با استعدادِ پیاده، در تیراندازی یکی از سرآمدان کشور بود و به عنوان عضو تیم ملی در اولین دوره‌ی حضورِ ایران در مسابقات المپیک [۱۹۴۸ لندن] حضور داشت. سخایی افسر دلسوزی بود و پس از ورود به ارتش همه‌ی تلاشش را برای مبارزه با فساد اداری و مالی ارتش به کار گرفت. بنابه‌شرایط محیط و زمانه، مدتی با #توده‌ ای‌ها همراهی کرد و از دوستان خسرو #روزبه بود و پس از کوتاه زمانی شیفته‌ی دکتر محمد #مصدق شد.
توانایی‌های بالای او موجب شد که ریاست گروه محافظان دکتر مصدق به‌او سپرده شود. در ماه‌های پیش از کودتا که دکتر مصدق کشور را آماده‌ی همه‌پرسی برای گرفتن اختیارات غیرقانونی شاه می‌کرد، مخالفانش هم با همه‌ی توان در برابرش ایستاده و از شاه پشتیبانی می‌کردند. مظفر بقایی یکی از همین چهره‌های مخالف بود و به‌واسطه‌ی کرمانی بودن او استان و شهر کرمان یکی از کانون‌های بحران به‌حساب می‌آمد. از همین رو سرگرد سخایی به ریاست شهربانی کرمان برگزیده شد تا بحران‌های به وجود آمده به وسیله‌ی بقایی را بی‌اثر کند. در صبح روز ۲۸ مرداد، شعار زنده‌باد مصدق و مرگ‌ بر شاه خیابان‌های شهرهای بزرگ کشور لرزاند و عصر آن روز مرگ بر مصدق و جاوید شاه د‏ر کرمان شرایط دیگری را رقم زد.
بعد از ظهر ۲۸ مرداد، نوچه‌های مظفر بقایی قصد جان سرگرد را می‌کنند. راننده‌ی سرگرد هراسان به خانه‌ی وی رفته، خطر را گوشزد می‌کند و می‌گوید: «باک جیپ را پر کرده‌ام، سوار شوید و از کرمان بروید.» اما سرگرد که میلی به‌فرار نداشته، راننده را مرخص کرده و پای پیاده به شهربانی می‌رود.
نوچه‌ها جلوی ساختمان چشم‌به‌راه بودند. سرگرد سخنرانیِ کوتاهی برای آن‌ها می‌کند، اما در اثر حمله‌ی آن‌ها، رییس دژبانی دخالت کرده و سرگرد را به‌داخل ساختمان و دفتر فرمانده‌ی لشگر می‌برد. در آن‌جا فرمانده‌ی لشکر، سرتیپ فضل‌اله امان‌پور راه نجات سرگرد را اعلام انزجار از مصدق و وفاداری به‌ شاه بیان می‌کند. سرگرد که باور نمی‌کرده با مشتی آدمکش طرف شده، پاسخ می‌دهد: «من زندانیِ شما هستم و در دادگاه صحبت می‌کنم.»
سرتیپ امان‌پور از اتاق خارج شده و به‌چاقوکش‌های آماده به‌خدمت اشاره می‌کند. در یک چشم به‌هم زدن پیکر سرگرد را که در اثر ضربات پیاپی چاقو نیمه‌‌جان بوده، از طبقه‌ی دوم ساختمان، به‌پایین پرتاب می‌کنند و حاضران در خیابان با چوب و سنگ و لگد به‌جانش می‌افتند. راننده‌ی جیپ سرتیپ امان‌پور، چند بار با خودرو از روی پیکر او گذر می‌کند. سپس او را برهنه کرده و ریسمانی به‌گردنش می‌اندازند و با خودرو روی زمین می‌کشند و در میدان مشتاق از یک تیر چراغ برق حلق‌آویز می‌کنند. گروهی هم بخش‌هایی از بدن او را مثله می‌کنند. پس از اين اتفاقات افرادی خطر کرده و نیمه شب، باقی مانده‌ی پیکر سرگرد را از تیر چراغ برق پایین کشیده، غسل و کفن کرده و در گورستان شهر دفنش می‌کنند.

دردآور این که حافظه‌ی تاریخی در ما ایرانیان آن‌قدر ضعیف است که جز آن‌هایی که چند بار سنگ قبر سرگرد را شکستند، کسی از او و سرگذشتش خبری نداشت و شهرداری کرمان به‌سادگی محوطه‌ی گورستان سید حسین که قبر سرگرد در آن بود را صاف کرده و فضای سبز ساخته است. پس از سرنگونی رژیم سلطنتی، به پاس خدمات اين شهید؛ درجه‌ی سرهنگی به وی اعطاء شد.

شاید تنها یادمان قابل ذکری که از وی باقی مانده است، در همین بخش از کلان شهر تهران باشد که خیابانی مزین به‌نام این قهرمان ملی است، تا نامش از یادها پاک نشود.


بد نیست یادآوری شود که او برادر زنده‌یاد منوچهر سخایی خواننده بود و منوچهر ترانه‌ی پرستو را به‌ياد برادرش خوانده و به‌مادرش تقدیم کرده بود.

ترانه‌ی پرستو از منوچهر سخایی

پرستویی شد و پرپر زنون رفت
‎به‌صحراهای بی نام ونشون رفت
حریفون پیش من با طعنه میگن
‎ستاره شد؛ به طاق آسمون رفت
پرستویی شدی، پرپرزنون رفتی
‎به صحراهای بی‌نام‌ونشون رفتی
به‌من می‌گن، به من می‌گن، حریفونم
‎ستاره گشتی و رو آسمون رفتی
گُلُم بودی، گُلُم بودی، کجا رفتی؟
‎تو که جان و دلُم بودی، چرا رفتی؟
هنوزم جای پات مونده لب باغچه
‎گلوبند طلات مونده لب طاقچه
بگردم من فدای خال سیاه تو
‎کجا رفتی خدا پشت و پناه تو
گُلُم بودی، گُلُم بودی، کجا رفتی؟
‎تو که جون و دلُم بودی چرا رفتی؟


شایان ذکر است که اداره‌ی سانسور رژیم #شاهنشاهی، برای این که مجوز پخش این آهنگ را بدهد، به منظور جلوه‌ی مضمون شعر به‌عشق میان زن و مرد، مصرع مـدالای طلات مونده لب طاقچه
را به: گلوبند طلات مونده لب طاقچه
تغییر داده است.

‌‌‎⭐️ سرنوشت را باید از سر نوشت ⭐️




آنالیز، نقد و مطالب صریح جهت نیل به دمکراسی حقیقی:
https://t.center/populismir
«آیا مصدق همچنان یک قهرمان ملی است؟»

گزارش تحلیلی و انتقادی کانال پوپولیسم:

پس از گزارش دیروزمان، امروز به دیگر سخنان کلیدی و اتفاقات مهم در نشست #خبرآنلاین میپردازیم

🔥هدف اصلی کانال سنجش پوپولیسم جامعه و سیاسیون و الیت و عوامل و ریشه های آن میباشد. کانال همچنین به تشکیل اسناد تاریخی جهت تحلیل و مقالاتی که به جامعه آگاه ایرانیان ارائه میدهیم، میپردازد:


🔥در ابتدای این مراسم یک گزارش خیابانی از نسل زد پخش شد که در آن سه عکس به مخاطبان نشان داده می‌شد: هویدا، شریعتی و دکتر مصدق،
زیر عکس هرکدام اسم‌شان نوشته شده و زیر عکس مصدق نوشته شده بود «مجتبی نواب صفوی».

🔥🔥🔥نکته قابل تامل اینکه اکثریت قریب به اتفاق این جوانان نه تنها دکتر مصدق که آن دو دیگر را نیز نمی‌شناختند !!!

گفته های دیگر (به گزارش های دیروزمان مراجعه فرمائید):

- #معتضد: "#کودتا نه ! یک غائله بود" !!!

- #زیباکلام : "#شاه تردید داشت، آمریکایی‌ها او را به سمت کودتا هل دادند !

- رضا #مختاری: "#مصدق همچنان در حصر است، در حصر معنایی"

خسرو معتضد، تاریخدان: حکم عزل مصدق دروغ است، هیچ‌کس تا حالا چنین سندی را ندیده است. به نظرم ۲۸ مرداد نه کودتا که یک غائله بوده است !
مصدق از حزب توده متنفر بود. از مکی پرسیدم مصدق درباره‌ توده چطوری فکر می‌کرد پاسخ داد: می‌گفت شما وقتی عقرب در خانه‌تان باشد انبر برمی‌دارید می‌اندازیدش بیرون، من هم با حزب توده برای انگلستان مثل انبر رفتار می‌کنم !

علی‌اصغر سیدآبادی، نویسنده کتاب «از مصدق تاریخی تا مصدق اسطوره‌ای»:
چند عامل در تغییر چهره مصدق از تاریخی به اسطوره‌ای دخیل است. اولی سانسور است. سانسور باعث شده مصدق از متن‌های تاریخی به شعر برود. اول مرثیه‌خوانی است. بعد خیر و شری می‌شود که خیر غایب است. کم‌کم جست‌وجوی نجات‌دهنده است، در شعر مثل یک غایب بزرگ است که در سال ۵۷ به نظر من آن جای خالی پر می‌شود !

رضا مختاری اصفهانی، پژوهشگر تاریخ:
مصدق همچنان در حصر است، او امروز در حصر معنایی است به‌ویژه بعد از خرداد ۶۰ که آیت‌الله خمینی گفت کاری نکنید بگویم مصدق مسلم نبود. اگر امروز در جامعه ما یک نگاه بینابینی به مصدق وجود دارد و قهرمان ملی نیست به خاطر هژمونی است که هم در ادبیات و گفتمان رسمی و نیز در فضای مجازی است !
- الان در فضای مجازی شاه در جانب خیر واقع شده است و هرکس در مقابل او شر است مثل مصدق و شریعتی چون نسل جدید انتقاد به وضع موجود دارد. اما اگر نسل جدید مصدق را مطالعه کند حتما او را به عنوان قهرمان ملی می‌پذیرد چون در گفتمان او عدالت اجتماعی، رسیدگی به طبقات محروم جامعه و همه‌ی عناصر قهرمان ملی وجود دارد.

صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی:
روایت جمهوری اسلامی این است که آمریکایی‌ها از اول جلوی ملی شدن نفت ایستادند و مصدق هم به آنان اعتماد کرد، این روایت نادرست است چراکه اتفاقا بعد از نخست‌وزیری مصدق آمریکایی‌ها تمام تلاش‌شان را به کار گرفتند که شاید مسئله را حل کنند !
حتی یک سری راه‌حل را عملا به انگلیسی‌ها تحمیل کردند ! انگلیسی‌ها از اول می‌گفتن هیچ راه‌حلی وجود ندارد... آمریکایی‌ها از جایی به بعد به این نتیجه رسیدند که انگار انگلیسی‌ها پر بی‌راه هم نمی‌گویند و ممکن است #توده‌ ای‌ها مصدق را برکنار کنند و خودشان قدرت را در دست بگیرند و از بخت بد ما در همان زمان #آیزنهاور جمهوری‌خواه روی کار آمد. از آن نقطه به بعد رفتند به دنبال کودتا و سرنگونی دکتر مصدق و موفق هم شدند
واقعیت این است که به خاطر طبع محافظه‌کارانه‌ای که محمدرضا پهلوی داشت، چندان تمایلی به برکناری مصدق نداشت از تبعات آن نگران بود اما آمریکایی‌ها او را به آن سمت هل دادند !!

نیما شجاعی، جامعه‌شناس:
من فکر می‌کنم این دوگانه‌های خیر و شر کمکی به آگاهی تاریخی ما نمی‌کند. دکتر رضاقلی در کتاب جامعه‌شناسی نخبه‌کشی می‌گوید جامعه‌ی ایران هر بار استثنایی مثل امیرکبیر و مصدق داشته سریع دستگاه خیر و شر سازی‌اش را به کار بسته و آصف الدوله‌ها و میرزا آقاخان‌ها را سر کار آورده است
به نظر می‌رسد به واسطه‌ تغییرات نسلی بیشتر جامعه الان دنبال این واقعیت است که مصدق چه کمکی به امروز من می‌کند. ما یک پیمایش انجام دادیم از قهرمانان ملی که در آن مصدق، امیرکبیر و... وجود دارند. واقعیت این است که نسل ایران به همه این‌ها نگاه خاکستری دارد

🔥 آتش روشنگری را گسترش دهیم :
🧷 پوپولیسم از موانع اصلی دمکراسیست
با پوپولیست ها هرگز نمی‌توان متحد شد
👇👇
https://t.center/populismir
راه حل ؟
۱. تنها ناجی در آینه است
۲. مردم بسیار آگاه فعال یا "مردم اصل"

🔥خدمتگزاری، راستی آزمایی، پراگماتیسم و پاسخگویی بجای قدرت پرستی سیستماتیک، سهم خواهی و سیاست فریب و تزویر و زر و زور
ویرانگری توده ها (بخش اول)

🖋قربان عباسی

در فهم و تعریف پوپولیسم (

اورتگا.ی.گاست کتاب شورش توده‌ها را در 1930 منتشر کرد.

در این کتاب نشان می‌دهد که چگونه توده‌ها همچون کودکان کلاس ابتدایی عمل می‌کنند. به محض اینکه معلم کلاس را ترک می‌کند چه غوغایی درکلاس برپا می‌شود. آنها برای یک لحظه کنترل کلاس را به دست می‌گیرند اما این بدان معنانیست که بدانند دقیقاً چه می‌کنند. عملکرد توده‌ها درست مثل عملکرد کودکان دریک مدرسه ابتدایی است دوست دارند همه چیز را به هم بریزند تا نشان دهند که کنترل امور را به دست گرفته اند. بدون راهنمایی معلم یا ناظم (اقلیت) آنها از جهان اطراف خود اخلاق زدایی می‌کنند. انسان توده‌ای به شیوه ای نظم گریزانه، آشوبگرانه و اصالت ستیزانه تلاش می‌کند مهارامور را به دست بگیرد. توده‌ها هم به لحاظ کمی و هم به لحاظ کیفی با اقلیت فرق می‌کنند.

اخلاق توده‌ها، اخلاق بردگان است که دربرابراخلاق سروران قرارمی گیرد. انسان توده‌ای خود را یکی چون همگان می‌بیند و در این دیدگاه هم تغییری نمی‌دهد درحالی که انسان سرور، انسان اصیل است، خودش است و قادر به خود-راهبری است.

دراینجا بحث از تنازع طبقاتی نیست بلکه صحبت از یک ذهنیت است. هیچ چیز خطرناک‌تر از آن نیست که توده‌های ناآموخته بخواهند نقش سروران را ایفا کنند. اورتگا این را هایپر دموکراسی (Hyper-Democracy) می‌نامد واین برای اورتگا بزرگ‌ترین بحران زمانه بود چون توده‌ها هرچیزی را که متفاوت، با کیفیت و عالی باشد درهم می‌شکنند و نتیجه این بلبشو حاکمیت افراد فاقد صلاحیت است. اورتگا براین باور بود که توده‌ها به خاطر فقدان آگاهی تاریخی نمی‌توانند خودحامی باشند و از خود نه محافظت که حمایت کنند چون توده‌ها سرنوشت خود را نمی‌پذیرند بنابراین علیه خود شورش می‌کنند نتیجه تسلط توده‌ها به جامعه بی نظمی و آشوب است و پیامد آن بوروکراتیزاسیون و میلیتاریزه کردن جامعه خواهد بود همه به بردگی دولت درخواهندآمد. البته در هشدار دادن به تسلط توده‌ها به جامعه اورتگا تنها اندیشمندی نبود که نسبت به خطرات و تهدیدات چنین تسلط توده‌ای انذار می‌داد.


#سارتر نیز در توصیف #توده‌ ها اصطلاح یکی چون همه را به کار می‌برد انسان‌هایی که در اندیشیدن و عمل‌کردن و لباس پوشیدن و صحبت‌کردن یکی چون همگان است. انسان توده‌ای انسانی است هم‌رنگ با جماعت و فاقد اصالت و فردیت تمایزیافته. اصالت در گرو داشتن هویت شخصی، منفرد و ممتاز است. اصیل شدن یک وظیفه فردی است به‌نحوی‌که هر فرد شیوه خاص خود از انسان شدن را دارا باشد. ذات یگانه فرد نه در چیزی که هست؛ بلکه در چیزی است که می‌شود. اصالت شخصی یعنی خودشکوفایی مبتنی بر فردیت. وجود انسان چیزی جز خودآفرینی و خودشکوفایی نیست و به تعبیر سارتر اگزیستانسیالیست بشر هیچ نیست مگر آنچه از خود می‌سازد و همان است که از خود می‌خواهد. اما انسان توده‌وار درست در تقابل با انسان اصیل است. موجودی است فاقد هویت و هستی‌اش محصول انتخاب‌های خود نیست. موجودی است الینه شده و ازخودبیگانه. موجودی منحل و مستحیل شده درجهان است. چنین انسانی فقط می‌تواند خودش را در سنت یا اجتماعی خاص معنا کند درحالی‌که انسان اصیل در قیدوبند تصورات و نظم‌های اجتماعی ازپیش‌تعیین‌شده نمی‌افتد.

#سارتر در رمان تهوع اصالت را به معنی دوری و گریز از دیگران و هم‌رنگ نشدن با جماعت می‌داند. بدین معنا که آدمی نباید آن‌چنان در مردم منتشر شود که فردیت خود را ضایع کند و از خود انسانی‌اش بیگانه شود. تهوع روکانتین شخصیت اصلی داستان هم برای این است که درواقع بودگی اش اسیر نظم لایتغیر اطراف است مردم برای او ازآن‌جهت تهوع‌آورند که چنان در سلسله‌مراتب اجتماعی جای گرفته‌اند که هیچ استقلالی از خود برای زیست متمایز نشان نمی‌دهند. انسان توده‌ای یا انسان منتشر انسانی نیست که بتواند دست به خودآفرینی بزند و یا اسیر امر واقع نباشد؛ بلکه موجودی است اسیر و گرفتار در چهارچوب نظم مستقر. انسان توده‌ای انسانی نیست که بتواند اراده کند و از واقع‌بودگی‌اش فراتر رود و سرنوشت خود را به‌گونه‌ای متفاوت رقم بزند. انسان توده‌وار انسانی است فاقد اصالت، فاقد خود استعلایی و خودآفرینی. تحقق اصالت به تعبیر کی یرکگارد مستلزم معنویت انفسی و التزام است. اصالت به معنای خودفرمان دهی است تسلط انسان است بر خویشتن و مبارزه دمادم آدمی است برای ظهور خویشتن ممتاز و یگانه‌اش و توده‌ها محروم از چنین امکانی هستند.

نقد مهرزاد نکوروح برای کانال پوپولیسم :
آقای عباسی بایستی متوجه شوند که انسان و جامعه در سال های ۱۹۳۰، سپس در سال‌های سارتر و خصوصا در سال‌های ۲۰۲۰ (اکنون)، کاملا متفاوت و اساسا متحول شده میباشند
ادامه در کانال

👇👇
https://t.center/populismir