💞مــتــقــیــان💞 (𝐏𝐈𝐎𝐔𝐒114)

#وضو
Канал
Логотип телеграм канала 💞مــتــقــیــان💞 (𝐏𝐈𝐎𝐔𝐒114)
@pious114Продвигать
10,93 тыс.
подписчиков
11,5 тыс.
фото
10,6 тыс.
видео
631
ссылка
🌺﷽ اگردوست داریدگناهان شماپاک شود پس بسیارنیکی کنید. الله میفرماید! إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئات‏ِ بى گمان نیکی ها بدیها را از بین می برند. #کپی‌حلال🌺 اخلاقی،عرفانی،مذهبی @Mohammad_Mazari_49
Forwarded from 💕متقیان💕
✳️ نماز جماعت در جمع مستان!

#خاطرات_مذهبی

💥 مرحوم حسینعلی راشد، در کتاب فضیلتهای فراموش شده خاطره جالبی از پدرش، حاج آخوند ملاعباس تربتی، نقل میکند؛ حاج آخوند در بین راه نیشابور-مشهد به دلیل بارش شدید برف به قهوه خانه ای مراجعه میکند و در آنجا اتفاقاتی رخ میدهد. راشد این خاطره را به نقل از حاجی علی اکبر یکی از خدمه مَشتیِ حاج میرزا محمد، یکی از علمای متنفذ مشهد، چنین نقل میکند:

🌨🍺حاج علی اکبر برای من نقل کرد، در ایام زمستان برای سرکشی به املاک آقا [میرزا محمد] به #نیشابور رفته بودم. در مراجعه به #مشهد در راه، بین «شریف آباد» و مشهد، برفگیر شدیم و در #قهوه_خانه «حوض حاج مهدی» ماندیم. در آن زمان راه مشهد به نیشابور یا تربت حیدریه از شریف آباد می گذشت و به شاه تقی می رسید و از راهی که در این زمان هست چند فرسنگ کوتاه تر بود لکن از «کال» «طرق» به آن طرف کوهستانی بود به همین جهت در زمستان و #برف گاه ممکن بود که مسافران نتوانند به آسانی بگذرند.
حاج علی اکبر می گفت: غیر از ما جمعی دیگر نیز به همان قهوه حانه پناه آورده بودند. شب فرا رسیده بود که اتومبیلی از طرف مشهد رسید و چهار نفر از #جوانان پولدار و خوشگذران مشهد که چهار #خانم را با خود داشتند و نمی دانم به کجا می خواستند برای خوشگذرانی بروند به سبب برف و تاریکی ناچار به همین قهوه خانه پناه آوردند.
آمدن آنها در آن شب تاریک برفی در میان #کوهستان، #بزم عشرتی مجانی برای مسافران به وجود آورد. جوانان بطریهای #مشروب و خوراکیها را چیدند و زنها بعضی به خوانندگی و بعضی به #رقص پرداختند. در گرماگرم این بساط، در قهوه خانه باز شد و مرحوم #حاج_آخوند با سه چهار نفر که از تربت به مشهد می رفتند و مرکب شان الاغ بود از ناچاری برف و تاریکی شب، رو به همین قهوه خانه آورده بودند و از صاحب قهوه خانه اجازه می خواستند که به آنها جایی بدهد و او گفت سکوی آن طرف خالی است.
حاج علی اکبر می گفت: من با مشاهده این وضع هراسان شدم و گفتم که نکند یا از جانب حاج آخوند نسبت به اینها تعرضی بشود یا از جانب اینها به آن مرد #اهانت شود و آماده شدم که اگر خواستند به حاج آخوند اهانت کنند در مقام دفاع بر آیم هر چه باداباد. لکن حاج آخوند وارد قهوه خانه شد به طوری که گویا نه کسی را می بیند و نه چیزی می شنود و به سوی آن سکو رفت و چون #نماز مغرب و عشا را نخوانده بودند از قهوه چی پرسیدند، قبله کدام طرف است؟ و او سمت قبله را نشان داد.
حاج آخوند به نماز ایستاد و آن چهار نفربه وی اقتدا کردند. یکی اذان گفت و حاج آخوند اقامه گفت و وارد نماز شدند. من هم غنیمت دانستم #وضو گرقتم و اقتدا کردم. چند نفر دیگر نیز از مسافران از بزم عشرت رو بر گردانده و به صف جماعت پیوستند قهوه چی نیز گفت: غنیمت است یک شب اقلا نمازی پشت سر حاج آخوند بخوانیم.خلاصه وقتی که از نماز فارغ گشتیم از جوانها و خانمها اثری نبود. بساط خود را جمع کرده بودند و نفهمیدم در آن شب برفی به کجا رفتند.

🌺̅̅م̅̅ـ̅̅ـ̅̅̅̅ت̅̅ـ̅̅ـ̅̅̅̅ق̅̅ـ̅̅ـ̅̅̅̅ی̅̅ـ̅̅ـ̅̅ان🌺
@mahdaviyaanbahal
💞مــتــقــیــان💞 (𝐏𝐈𝐎𝐔𝐒114)
🌙🍃 خـداونــدا❤️ امروز هم سعے ڪردم بهتر باشم، اگر بدتر بودم مرا یارے ڪن تا فردایے بهترداشته باشم؛ خــدایـا❤️ به حق تمام مهربانے هایت نگذارڪسے باناراحتے شب خود را به صبح برساند ... @mahdaviyaanbahal
سجده

@mahdaviyaanbahal
.سجــده هایت را اندکــی طولانـے تر کن 
شایــد آنجـا خدا را بیابــی…
🔰(( از دیدن این کلیپ واقعا لذت بردم… خصوصا زمانی که سر از سجده بلند کرد و با دست اشکهاش رو پاک کرد... ارزش اون لحظه واقعا غیر قابل بیانه… و از زیباترین احساس هایی که میشه تجربه کرد… ))
"این همیشه یکی از آرزوهام بوده در مسجدی که هیچ کسـی در اون نیست خودم باشم و خدای خؤدم نمازی با سجده ی طولانی و اشک و دردودل با الله بخونم…"
فضای مسجد با همین فرش های مخصوص سبز یا قرمز رنگش آرامش خاص و عجیبی داره .
اگر در نمازت خشوع نداری پس سجده هات رو طولانی کن!
.همینطور رکوع و تلاوتهات رو ...
@mahdaviyaanbahal.
اگر دعاهای برآورده نشده ای داری در بین سجده هات از الله بخواه چراکه نزدیکترین حالت تو به الله همین جاست... در سجده هات ... .
💓 محبوبمان رسول الله صل الله علیه وسلم میفرمایند:
[ أَقْرَبُ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ مِنْ رَبِّهِ وَهُوَ سَاجِدٌ؛ فَأَکْثِرُوا الدُّعَاءَ] مسلم(428)
.🌹 (انسان در حالت سجده به پروردگارش نزدیک تر است؛ پس در این حالت زیاد دعا کنید) 🌹 
یا 
حدیث دیگه ای که میفرماید (اما در رکوع عظمت و بزرگی الله را بگوئید و در سجده زیاد دعا کنید که این لحظه شایسته ی اجابت دعاست) . 🌟 چرا نزدیک ترین حالت نباشه وقتـی انسان پیشانیش یعنی بالاترین قسمت بدنش رو در سجده بخاطر خالقش به زمین میذاره و خودش رؤ #تسلیـــم امر و درگاه معبـودش قرار میده ...
بندگـی یعنی همین ... .
🍃 و چقدر زیبـاست بندگــی برای الله سبحان تنها خالق و تنهـا معبـؤد ...
🍃 چقدر زیباست بندگـی در سایه ی توحیــد برای #رحمــان .
در حدیث دیگه پیامبر میفرماید:
(من در روز قیامت، تک تک افراد امت خود را میشناسم، گفتند: یا رسول الله "صل الله علیه و آله و سلم" در میان آن همه مخلوق، چگونه آنها را میشناسی؟! فرمود اگر شما وارد طویلهای شوید که پر از اسبان سیاه و خاکستری باشد و فقط یک اسب در میان آنها وجود داشته باشد که دست و پایش سفید باشد، آیا شما آن را تشخیص نخواهید داد؟ گفتند: بلی.
. 👈
رسول الله "صل الله علیه وسلم" فرمود: در آن روز، چهرههای امت من در اثر #سجــــده میدرخشد و دست و پایشان به برکت #وضو، سفید و درخشان خواهد بود (روایت احمد).
… .
اذکار سجده رو با آرامش بخونید 
یکبار «سُبْحَانَ رَبِّيَ الأَعْلَی».
«منزّه است پروردگار بزرگ و برتر من»
واجب و سه بار گفتنش سُنتــه
. 🔰و همچنین اذکار سنت دیگه ای بگید مثل:

سُبُّوْحٌ، قُدُّوسٌ، رَبُّ الْمَلاَئِكَةِ وَالرُّوْحِ»
.و بعد از اون زیاد دعا کنید 
امیده که دعا در سجده رد نشه
دعا باید به زبان عربی باشد
@mahdaviyaanbahal 👈
@mahdaviyaanbahal
#ترکش_خنده

#عالیه😆😂👌🏻


طلبه های جوان👳 آمده بودند برای #بازدید 👀 از جبهه.
0⃣3⃣ نفری بودند.
#شب که خوابیده بودیم😴، دو سه نفر بیدارم کردند 😧و شروع کردند به پرسیدن سوال‌های مسخره و الکی!😜
مثلاً می‌گفتند:
#آبی چه رنگیه برادر؟!🤔

#عصبی 😤 شده بودم.
گفتند:
بابا بی خیال!😏
تو که بیدار شدی، #حرص نخور بیا بریم یکی دیگه رو #بیدار کنیم!😎

دیدم بد هم نمی‌گویند!🤔🤗😂
خلاصه همین‌طوری سی نفر را بیدار کردیم!😉
👨‍👨‍👦‍👦بیدار شده‌ایم و همه‌مان دنبال شلوغ کاری هستیم!
قرار شد یک نفر خودش را به مردن بزند و بقیه در محوطه #قرارگاه تشییعش کنند!
فوری #پارچه سفیدی🖱 انداختیم روی محمدرضا و #قول گرفتیم که تحت ⬇️ هر شرایطی خودش را نگه دارد!
گذاشتیمش روی #دوش 🚿 بچه‌ها و راه افتادیم🚶.
#گریه و زاری!😭
یکی می‌گفت:
ممد رضا!
#نامرد! 😩
چرا تنها رفتی؟ 😱
یکی می‌گفت:
تو قرار نبود #شهید شی!
دیگری داد می‌زد:
شهیده دیگه چی میگی؟
مگه تو جبهه نمرده؟
یکی #عربده می‌کشید! 😫
یکی #غش می‌کرد! 😑
در مسیر، بقیه بچه‌ها هم اضافه می‌شدند و چون از قضیه با خبر نبودند، واقعاً گریه 😭و #شیون راه می‌انداختند!
گفتیم برویم سمت اتاق #طلبه‌ها!
#جنازه را بردیم داخل اتاق.
این بندگان خدا📿 که فکر می‌کردند قضیه جدیه،
رفتند #وضو گرفتند و نشستند به #قرآن 📖خواندن بالای سر #میت!
در همین بین من به یکی از بچه‌ها گفتم:
برو خودت را روی محمدرضا بینداز و یک #نیشگون محکم بگیر!😜😂
رفت گریه کنان پرید 🕊 روی محمدرضا و گفت:
محمدرضا!
این قرارمون نبود!😭
منم می‌خوام باهات بیام!😖
بعد نیشگونی👌 گرفت که محمدرضا از جا پرید و چنان #جیغی کشید 😱که هفت هشت نفر از این بچه ها از حال رفتند!
ما هم قاه قاه می‌خندیدیم.😂😂😂
خلاصه آن شب تنبیه 👊 سختی شدیم.
@mahdaviyaanbahal

ذکر #صلواتی برای شادی روحشان