🌺﷽
اگردوست داریدگناهان شماپاک شود پس بسیارنیکی کنید.
الله میفرماید!
إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ
بى گمان نیکی ها بدیها را از بین می برند.
#کپیحلال🌺
اخلاقی،عرفانی،مذهبی
@Mohammad_Mazari_49
در این قسمت همان راهی تعریف شده است که شناخت آن را از خدا میخواهیم؛ یعنی همان راهی که همواره افرادِ منظور نظر تو آن را پیمودهاند. همان راهی که از قدیمترین ایام تاریخ تا به امروز هر کسی و هر گروهی که آن را پیموده است، مستحق پاداشهای تو گشته و از نعمتهای تو بهرهمند شده است.
<< که نه مورد خشم و غضب بودهاند و نه راه گم کرده بودهاند. >>
یعنی منظور ما از ( انعام ) یافتگان، کسانی نیستند که به ظاهر و به صورت موقت از نعمت های تو بهرهمنداند، اما در حقیقت و سرانجام مورد غضب خشم تو قرار میگیرند؛ چون راه سعادت و رستگاری را گم کردهاند. از این توضیح سلبی این حقیقت خودبهخود روشن میشود که مراد از ( انعام ) پاداشها و انعامات حقیقی و پایدارند که در نتیجهی پیمودنِ راه راست و خوشنودی خدا نصیب بنده میگردند، نه پاداشهای عارضی و پر زرق و برقی که پیش از این هم بسیاری از فرعونها، نمرودها و قارونها از آنها بهره میبرده اند و اکنون نیز بسیاری از ستمکاران، بدکاران و گمراهان بزرگ نیز از آنها بهره میبرند.
یعنی در هر بخشی از بخش های زندگی، روش فکر، روش عمل و نحوهی رفتاری را به ما هدایت فرما که صحیحترین باشد و در آن امکان هیچگونه اشتباه بینی، اشتباه کاری وخطرِ دچار شدن به بدفرجامی وجود نداشته باشد و ما با پیمودنِ آن به فلاح و سعادت واقعی برسیم. این است خواستهای که بنده هنگام آغاز مطالعهی قرآن از خدایش میخواهد. خواستهی او این است که ای ربّ جهانیان ما را راهنمایی بفرما و به ما بگو که در بین این همه مکاتب و این گوناگونیِ فلسفه های گمانی، حقیقت نفسالامری چیست؟ در میان این همه نظریات اخلاقی مختلف، نظام اخلاقی صحیح کدام است و در این راههای بیشمار زندگی، شاهراه مستقیم و هموار فکر و عمل کدام است؟
کلمهی عبادت نیز در زبان عربی در سه معنی استعمال میشود: ۱. پرستش و نیایش، ۲. اطاعت و فرمانبرداری، ۳. بندگی و غلامی. در اینجا هر سه معنا همزمان مرادند. یعنی ما هم پرستندهی تو هستیم، هم مطیع فرمان تو و هم بنده و غلام تو. نه تنها این ارتباط را با شما داریم، بلکه حقیقت واقعی این است که ارتباط ما تنها با شما است و در هیچیک از این معانی سهگانه، هیچکس دیگری معبود ما نیست.
《 وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (۵) 》
<< و تنها از تو یاری میطلبیم. >>
یعنی رابطه ما با تو تنها رابطهی عبادت نیست، بلکه رابطهی یاری طلبیدن را هم تنها با تو داریم، ما یقین داریم که ربّ همهی جهانیان تنها تو هستی و همهی قدرت تنها در اختیار تو است و مالک همهی نعمتها تنها تویی. از این رو ما برای خواستن نیاز های خود به تو مراجعه میکنیم. دست ما فقط به سوی تو دراز میشود و تنها به کمک و یاری تو اعتماد داریم، به این دلیل است که این خواستهی خودمان را به حضور تو آوردهایم.
یعنی مالک روزی که در آن همه ی نسلهای پیشین و پسین بشر یکجا گردآوری و حساب و کتاب کارنامه ی زندگیشان از آنها گرفته میشود و به هر انسانی پاداش و یا کیفر کامل اعمال او می رسد. ذکر صفت مالکِ روز جزا بودن خدای بلندمرتبه پس از ذکر صفات رحمان و رحیم این معنی را میرساند که او تنها مهربان نیست، بلکه دادگر هم هست و آن هم دادگری با اختیارات مطلق که در واپسین روز داوری همهی اختیارات و قدرت تنها دستِ او خواهد بود. نه کسی می تواند مزاحم کیفر( جزا ) دادن او گردد و نه کسی می تواند مانع پاداش دادن او شود. از این رو ما نه تنها به خاطرِ رحمت و ربوبیّت او باید به او محبّت داشته باشیم، بلکه به خاطر عدالتش از او ترس و بیم هم داشته باشیم و یقین داشته باشیم که فرجام خوب و بد همه به طور کامل در اختیار او است.
انسانها عادت دارند که هرگاه چیزی از نظر آنان بسیار زیاد باشد، آن را در قالب صیغههای مبالغه بیان کنند؛ اگر با وجود به کار بردنِ یک کلمهی مبالغه آمیز باز هم احساس نمایند حق فراوانی آن چیز ادا نشده است کلمهی مبالغهی دیگری بکار میبرند، تا به وسیلهی آن کمبودی را که در واژهی نخست احساس میکردند جبران نمایند. در افزودن واژهی «رحیم» پس از به کار بردن واژهی «رحمان» در وصف رحمت خدای بلندمرتبه همین نکته نهفته است. رحمان در زبان عربی واژهای است بس مبالغه آمیز، اما رحمت و مهربانی خدای بلندمرتبه بر مخلوقاتش آن قدر زیاد و پهناور و آن قدر بی حد و حساب است، که در توصیف آن پس از به کارگیری مبالغه آمیزترین واژگان باز هم کمبود احساس میشود، از این رو برای رساندن فراوانی رحمت خداوند، پس از واژهی رحمان واژهی رحیم نیز افزوده شده است. مثال آن را این گونه بفهمید که مثلاً هنگامی که ما در توصیف سخاوت و بخشندگی شخصی پس از بکار بردن واژهی ( سخی ) باز هم احساس عطش میکنیم واژه ی ( بخشنده ) را بر آن میافزاییم. در توصیف رنگ پوست هنگامی که واژهی ( روشن ) را کافی نمیدانیم. واژهی ( سفید ) را پس از آن به کار میبریم. در بیان طول قد هنگامی که کلمهی ( بلند ) حق مطلب را ادا نمیکند، پس از آن کلمهی ( دراز ) را هم بر زبان میآوریم.
رَبّ در زبان عربی به سه معنا اطلاق میشود: ۱. مالک و آقا، ۲. مربی و پرورش دهنده، نظارتکننده و پاسداریکننده، ۳. حاکم و نظمدهنده. خدای بلندمرتبه از همهی این جهات، رب تمام جهانیان و کلّ هستی است.
همان گونه که در آغاز گفتیم سوره فاتحه در اصل یک دعا است، اما این دعا با تعریف و تمجید ذاتی آغاز میشود که باید از او دعا خواست. این امر گویا آموزش و یادآوری این مطلب است که هرگاه خواستید دعا کنید، با روشی مودبانه دعا کنید. این برخلاف ادب است که انسان به محض گشودنِ لب بلافاصله خواسته اش را مطرح کند، ادب این است که انسان نخست به خوبیها، عنایتها و مرتبه و جایگاهِ ذاتی که از او دعا می خواهد اقرار و اعتراف کند و آنگاه خواسته اش را مطرح کند.
هر کسی را که تعریف و ستایش میکنیم،از دو جهت ستایش میکنیم: یکی از این جهت که او در واقع حقیقتاً دارای حسن و جمال و توانایی و کمال است، قطع نظر از این که خوبیها و تواناییهای او چه تأثیری بر ما دارد. دیگری از این جهت که او به ما خوبی کرده است و ما در حالی که از احساس اعتراف به نعمت های او سرشاریم او را ستایش میکنیم. ستایش ما از خدای بلند مرتبه از هر دوی این جهات است. هم قدر شناسی ما و هم احسان شناسی ما از ما میخواهد همواره در تعریف و تمجید او زبانمان در حال حرکت باشد. سخن فقط از این نیست که تعریف و تمجید برای خدا است، بلکه در واقع حقیقت این است که تعریف و ستایش ویژهی خدا است. این مطلب حقیقت بسیار بزرگی را روشن میکند. اهمیت این حقیقت به قدری است که نخستین ضربهی آن ریشهی مخلوقپرستی را به طور کامل بر میکند؛ آن حقیقت این است که در هر جا، در هر چیز و در هر شکلی که هر حُسن و زیبایی، هر کمال و خوبی و توانایی که وجود دارد، سرچشمهی آن فقط ذات خدای بلند مرتبه است. خوبیها و تواناییهای انسان، فرشته، بت، سیاره و خلاصه هیچ مخلوقی از خودش نیست، بلکه همهی آنها را خدای بلندمرتبه به او بخشیده است. پس در واقع ذاتی که استحقاق این را دارد که ما مجذوب، پرستش کننده، مدیون، سپاسگزار، نیازمند و خدمتکار او باشیم کسی، است که این تواناییها و کمالات را آفریده، نه کسی که این تواناییها و کمالات در اختیار او هستند.
از جمله آدابی که اسلام به انسان می آموزد، این است که او تمام کارهای خود را با نام و یاد خدا آغاز کند. اگر آگاهانه و مخلصانه به این قاعده عمل شود، به دست آمدن سه فایده قطعی است. یکی آنکه انسان از بسیاری از کارهای بد و زشت محفوظ میماند. چرا که گفتنِ نام خدا در آغاز هر کاری او را وادار به این فکر میکند که آیا واقعاً من حق دارم این کار را با نام خدا آغاز کنم. دوم آنکه ذکرِ نام خدا در آغاز هر کارِ صحیح و خوب موجب میشود که انگیزه و نیّت انسان جهت درستی در پیش بگیرد و او کار و حرکت را از صحیح ترین نقطه آغاز کند. سومین و در واقع مهمترین فایدهی آن این است که انسان اگر با نام و یاد خدا کارش را آغاز کند، توفیقات و تأییدات الهی شامل حالش می.شوند. در سعی و تلاش او با برکت انداخته خواهد شد و خود او از فتنه انگیزیهای شیطان دور نگهداشته خواهد شد. روش خدا این است که هرگاه بنده به سوی او توجه کند او هم به سوی بنده توجه خواهد کرد.
نام گذاری نام این سوره به مناسبت موضوع آن " الفاتحه " نامیده می شود. " فاتحه " به چیزی می گویند که موضوع کتاب و یا چیزی دیگر به وسیله ی آن آغاز شود. به عبارت دیگر این نام با «دیباچه» و «پیش گفتار» هم معنا است.
تاریخ نزول تاریخ نزول این سوره به روزهای آغازین نبوت محمدی بر می گردد. حتّا از روایات معتبر چنین بر میآید که نخستین سورهی کاملی که بر محمد ( ص ) نازل شده همین سوره بوده است. پیش از نزول این سوره تنها آیههای متفرقی نازل شده بود که در سوره های علق، مُزّمل، مُدَّثّر و غیره پراکنده اند.
موضوع این سوره در اصل دعایی است که خدای بلند مرتبه به هر انسانی که مطالعه ی این کتاب را آغاز میکند آموخته است و قرار دادن آن در اول کتاب بدین معنا است که اگر شما واقعاً خواهان استفاده از این کتاب هستید، نخست این دعا را از خداوندِ عالم بخواهید. انسان طبیعتاً چیزی را در دُعایش درخواست میکند که خواسته و آرزوی قلبیاش باشد و در صورتی دست به دُعا بلند میکند که باور داشته باشد مطلوب و خواستهاش در اختیار ذاتی است که از او دعا می خواهد. پس با این حساب آموختنِ این دعا در آغاز قرآن گویا یادآوری این مطلب به انسان است که این کتاب را با هدف جستجوی راه راست و با باور و ذهنیت یک جویندهی حق و حقیقت بخواند و بداند که سرچشمهی علم، خداوندِ عالم است؛ از این رو تنها از او تقاضای هدایت و راهنمایی نماید و خواندنِ این کتاب را آغاز کند. با بیان این مطلب روشن شد که رابطهی واقعی قرآن با سورهی فاتحه رابطهی یک کتاب با مقدمهاش نیست بلکه رابطهی دعا و پاسخ دعا است. سوره فاتحه دعایی است از جانب بنده و قرآن پاسخ آن است از سوی خدای بلندمرتبه. بنده دعا کند:《 بارالها! مرا راهنمایی کن. 》 در پاسخ خدای بلند مرتبه همهی قرآن را پیش روی او میگذارد که این است آن هدایت و راهنمایی که آن را از من خواستی.