واقعا چه چیزی بهتر از اینکه شب، در حالیکه باد به شیشهها میکوبد و چراغ هم روشن است، آدم بنشیند و کتابی بخواند.
آدم هیچ دغدغهای ندارد، ساعت ها میگذرد، بیحرکت در سرزمینهایی که جلوی چشمت ظاهر میشوند، میگردی. فکرت با خیال آکنده میشود و ماجراها را دنبال میکنی، یا حتی وارد جزئیاتشان میشوی..... فکرت با ماجراها هم یکی میشود، انگار تویی که لباس آنها را به تن داری.
گوستاو فلوبر
مادام بوواری
🌻@philosophy_nat🌻