پیرنگ | Peyrang

#مصاحبه
Канал
Логотип телеграм канала پیرنگ | Peyrang
@peyrang_dastanПродвигать
2,37 тыс.
подписчиков
123
фото
37
видео
1,07 тыс.
ссылок
گروه ادبی پیرنگ بدون هر نوع وابستگی، به مقوله‌ی ادبیات با محوریت ادبیات داستانی می‌پردازد. https://t.center/peyrang_dastan آدرس سايت: http://peyrang.org/ Email: [email protected]
К первому сообщению
.
#مصاحبه

چمدانی پر از شکلات: مصاحبه‌ای با «سوتلانا آلکسیویچ»
توسط «مایک چو»، ۱۶ اکتبر ۲۰۱۷

مترجم: #شبنم_عاملی



«سوتلانا آلکسیویچ» سرخط امسال جشنواره‌ی «لوئیزیانا» بود که با حضور جمعی از نویسندگان، خوانندگان و ناشرانی از اسکاندیناوی در بیست و پنج مایلی شمال کپنهاگ، در موزه‌ی هنرهای معاصر لوئیزیانا برگزار شد. [...] وقتی درباره‌ی تشریح تکامل سبکش از او سوال شد، او تمایلی به پاسخ‌گویی نداشت. («باید راجع به همه‌چیز توضیح بدهم؟») و او فقط به حضار اطمینان داد که زنان موجودات جالب‌تری از مردانند.
[...]
مصاحبه کننده
در اولین کتاب شما، «جنگ چهره‌ی زنانه ندارد»، شما گفتید که قبل از نگارش، متن کتاب را همه‌جا شنیده بودید. چگونه مصاحبه با زنان را شروع کردید؟
آلکسیویچ
من در شهری بزرگ –ایوانو فرانکیسک- در اوکراین متولد شدم. اما وقتی کودک بودم، پدرم ما را به سرزمین مادری خود مینسک برد. ما در روستای سلاویچ زندگی می‌کردیم و بعدازظهرها روی نیمکت‌ها می‌نشستیم. مردم حرف می‌زدند و ما بچه‌ها هم گوش می‌کردیم. این موضوع به بعد از جنگ برمی‌گردد و آن آدم‌ها همگی زن بودند. این حرف‌ها تاثیر به‌سزایی روی من گذاشت. تاثیری فوق‌العاده بیشتر از کتاب‌هایی که در خانه‌ی ما به‌وفور یافت می‌شد. چون در کتاب‌ها، حکومت شوروی جنگ را زیبا، بدون فلاکت و شبیه یک پیروزی تصویر کرده بودند. نمی‌توانستیم بیشتر از دو کشته در آن کتاب‌ها پیدا کنیم. چیزی که زنان می‌گفتند دهشتناک و متفاوت بود. آنها نه‌تنها از مرگ بلکه از عشق هم حرف می‌زدند. و این قطعا روی ذهن یک کودک تاثیر می‌گذارد.
[...]

م:
یک پاراگراف در «جنگ چهره‌ی زنانه ندارد» هست که از وقتی آن را خواندم هر روز به آن فکر می‌کنم. یک زن، سربازی را از غرق شدن نجات می‌دهد. او مرد را تا لبه‌ی آب بالا می‌کشد و متوجه می‌شود که سرباز نیست بلکه تاس ماهی بزرگی است. تاس ماهی می‌میرد.
آ:
یک ماهی. بله. در آن مناطق ماهی‌ها بسیار بزرگ‌اند. شب بود. همگی عریان بودند. و زن گفت طوری ناسزا گفته است که هرگز قبل از آن نگفته بود.
م:
و این یکی از پاراگراف‌هایی است که سانسور شد؟
آ:
خب بله، به نظر می‌رسید که من باید یک عمل متهورانه را توصیف می‌کردم و آن چه بود؟ دستگاه سانسور دائما از من سوال می‌کرد اعمال دلاورانه کجای کتاب شماست؟ از شما درباره‌ی چیزهای درست سوال نمی‌شد. از شما درباره‌ی نحوه‌ی آرایش موهای شخصیت‌ها، ترس‌هایی که آنها حس می‌کردند، اشتیاق آنها برای دراز کشیدن روی گل‌ها و زیبا مردن سوال می‌شد. این حرکات بچگانه چیست؟ از نویسنده انتظار می‌رفت که درباره ی جنگ ترحم‌برانگیز همراه با برانگیختن عرق ملی بنویسد. این معیار نویسندگی درباره‌ی جنگ بود. معیار مردانه بودن داستان بود. برای کتابم من فقط به اطراف رفتم و درباره‌ی آنچه می‌خواستم سوال کردم. از زنان جوان گرفته تا زنان مسن. ما درباره‌ی زندگی و مرگ صحبت کردیم. از زنی که به جنگ رفته بود پرسیدم چه چیزی با خود به جنگ بردی؟ «اوه، من حقوق آخرم را گرفته بودم و چمدانی پر از شکلات خریدم.» یادت می‌آید؟ و زنی دیگر بهترین کفش‌ها و پاشنه‌بلندهایش را در چمدان با خود برده بود و بعد سرگروهبان آنها را دور ریخته بود. به آنها لباس زنانه داده نمی‌شد حتی لباس زیر. همه‌چیز برای مردان ساخته شد بود، همه چیز برای آنها بسیار بزرگ بود.


متن کامل این مصاحبه از طریق لینک زیر قابل دسترس است:

http://peyrang.org/articles/115/

#سوتلانا_آلکسیویچ

منبع: پاریس ریویو

@peyrang_dastan
www.peyrang.org
.
#مصاحبه

گزینش: گروه ادبی پیرنگ

توصیه‌های ويليام فاكنر به نویسنده‌ها
«هرگز راضی نباش»

• نیکول بیانچی

ویلیام فاکنر سال ۱۹۴۹ جايزه‌ی نوبل ادبيات را برای «ادای خدمت قدرتمندانه و هنرمندانه‌‌اش به رمان مدرن آمريكايی» دريافت كرد. همچنين برای رمان‌های «يک افسانه» ۱۹۵۴ و «رودخانه‌ها» ۱۹۶۲ برنده جايزه پوليتزر شد.
با اين وجود او در اين مصاحبه، فاش كرده بود هرگز از كارش رضايت نداشت. او توضيح داده بود نويسندگان آرزوی كمال ايده‌آلی را در سر می‌پرورانند؛ كمالی كه هرگز نمی‌‌توانند به آن دست يابند. او گفته بود: «همه‌ی ما در مسير دستيابی به رويای كمال‌مان شكست می‌خوريم. بنابراين بر پايه شكستی باشكوه برای انجام غيرممكن، خودمان را ارزيابی می‌كنيم.» فاكنر بر اين باور بود كه غيرممكن است نويسنده‌ای داستانی كامل و بی‌عيب‌ونقص بنويسد. هر چند تلاش برای نوشتن اثری كامل در نوع خود مشقتی باشكوه است. در واقع آن سهم از تلاشی كه براي انجام غيرممكن می‌كنی، مهم است.
فاكنر در اين مصاحبه می‌گويد اغلب كارهای او هم در داشتن چنين مولفه‌ای با شكست مواجه شده‌اند:
«به نظرم، اگر بتوانم تمامی آثارم را دوباره بنويسم، ترغيب می‌شوم كه آن را بهتر خواهم نوشت، همين سالم‌ترين شرايط يک هنرمند است. به همين خاطر است كه او به كار كردن ادامه می‌دهد، دوباره می‌كوشد؛ او هر بار اين باور را دارد كه اين‌بار موفق می‌شود. البته موفق نمی‌‌شود و به همين خاطر است كه اين شرايط سالم است.»
اينها جملات رمان‌نويسی است كه دو جايزه پوليتزر را تصاحب كرده و در اين مصاحبه به ما می‌گويد اين رمان‌ها بهتر از اين هم می‌توانستند باشند. فاكنر می‌دانست مهم نيست چه می‌نويسد چون هميشه در نوشتارش خطايی هست. اما اشكالی هم ندارد چرا كه دفعه‌ی بعدی هم هست. با اثر بعدی‌اش به هدفش هم نزديک‌تر می‌شود. موضوع مهم همين است. بنابراين ما نبايد طی روند خلق، شهامت‌مان را از دست بدهيم. نخستين داستانی كه می‌نويسيم احتمالا ما را مايوس می‌كند اما وقتی با داستان بعدی درمی‌‌افتيم، می‌توانيم آخرين نوشتارمان را بخوانيم تا ببينيم چطور پيرنگ‌مان را جفت‌وجور كنيم يا شخصيت‌های پيچيده‌تری خلق كنيم. مطمئنا مهارت‌مان بهتر می‌شود.
فاكنر می‌گويد آگاهی ما از واقعيت كامل نبودن داستان‌مان بايد انگيزه‌ای برای ادامه تقويت مهارت‌مان باشد. با نوشتن رمانی تازه، داستان كوتاه يا شعر و برداشتن هر قدم رو به جلو، قدمی به سوی كمال برداشته‌ايم.

وقتی خبرنگار از فاكنر می‌پرسد قاعده‌ای برای تبديل به رمان‌نويسی خوب وجود دارد، او می‌گويد:
«۹۹ درصد استعداد... ۹۹درصد انضباط... ۹۹ درصد كار... نويسنده هرگز نبايد از كاری كه انجام می‌دهد، راضی باشد. هرگز كارش به آن خوبی كه می‌تواند، به مرحله‌ی اجرا درنمی‌آيد. هميشه روياپردازی كنيد و هدف‌تان را بالاتر از آنچه از عهده‌تان برمی‌آيد، قرار دهيد. خودتان را اذيت نكنيد كه بهتر از هم‌نسلان يا پيشينيان‌تان باشيد. سعی كنيد از خودتان بهتر باشيد.»
فاكنر بر استعداد تاكيد می‌كند. اما به همين ميزان بر انضباط و كار هم تاكيد دارد. هيچ‌وقت نبايد خيال ما نويسنده‌ها راحت باشد. حتي اگر فكر كنيم آخرين نوشته‌مان، بهترين اثری است كه از خود به جا گذاشته‌ايم، هنوز هم می‌تواند بهتر از اين باشد. همان طور كه فاكنر می‌گويد هرگز راضی نشويد. محدوده‌ای برای روياهای‌تان در نظر نگيريد.
اين توصيه‌ی فاكنر كه «سعی كنيد از خودتان بهتر باشيد» را دوست دارم چرا كه اغلب به راحتی آب خوردن در دام مقايسه نوشته‌ام با نويسنده‌های محبوبم می‌افتم.
وقتی داستان كوتاه می‌نويسم، وسوسه می‌شوم آن را با داستان‌های كوتاه او. هانری، لوئيجی پيراندلو، ری بردبری، اف. اسكات فيتزجرالد، ادگار آلن پو، ارنست همينگوی و خيلی‌های ديگر مقايسه كنم. اشتباهم همين است. خودم را آماده شكست می‌كنم.
بايد اين نويسنده‌ها را معلم خودم بدانم و داستان‌های‌شان راهنمایی برای من باشد اما نبايد نوشته‌ام را با آثار آنها مقايسه كنم. كار من در مقابل آنها كاستی‌هایی دارد و همين به‌شدت دلسردكننده است. در عوض بايد آنچه را كه فاكنر گفته است، به خاطر بسپارم.
فاكنر می‌گويد بايد متر اندازه‌گيری كارهای‌مان، خودمان باشيم؛ اين نوشته بهتر از آخرين نوشته‌ات است؟ چطور می‌توانی آن را بهتر كنی؟ چطور می‌توانی مهارت‌هايت را بهتر كنی؟
فاكنر در همان مصاحبه با پاريس ريويو می‌گويد:
«روشی مكانيکی برای نوشتن وجود ندارد، هيچ ميانبری هم نيست. نويسنده جوان اگر بخواهد فرضيه‌ای را دنبال كند، يک ابله به تمام معناست. از اشتباه‌های‌تان درس بگيريد؛ انسان فقط از خطاها درس می‌گيرد. هنرمند خوب معتقد است هيچ‌كس آنقدر خوب نيست كه توصيه‌ای به او بكند.»

#ویلیام_فاکنر

منبع: روزنامه‌ی اعتماد، ترجمه‌ی بهار سرلک

@peyrang_dastan
www.peyrang.org