🖋 واپس ماندگی فرهنگی در مدیریتِ محیط زیستی
🔹اگر مردم از بدیهی ترین امکانات برای نیازهای حیاتی خودشان بهره مند باشند، چرا باید خودشان را در مقابلِ گلوله ی افرادی قرار بدهند که هم شهری، هم وطن و از جنسِ خودِ مردم هستند؟! حالا بماند که چرا صاحبانِ اسلحه در این میادینِ شِبه جنگ، روبروی مردم قرار می گیرند و نه در کنارشان؟! بماند که نمی دانیم انجام وظیفه و «مامور و معذور»ی به چه قیمتی...!؟!
🔹با وام گرفتنِ جمله ای از
#دکارت، به نظر می آید تنها چیزی که در بین مسوولین این مملکت بسیار عادلانه توزیع شده عقله و کسی از کم بودن آن اعتراضی ندارد! در مقابل، اعتراضاتِ مردم هم از سرِ شادی و اوقات فراغت است!
بی آبی خوزستان هم فقط «سیاه نمایی» است.
▪️ویلیام آگبورن در تحقیقات خودش، درباره ی فرهنگ، تمایزی میان بخش های مادی و غیرمادیِ فرهنگ قایل می شود. او
#فرهنگ_مادی را شامل اشیایی می داند که ملموس و قابلِ دیدن هستند. این اشیا یا توسط انسان اختراع شده اند مثل کاغذ و اسلحه؛ یا
#منابع_طبیعی هستند که برای کاربردهای ویژه به کار گرفته می شوند مثل نفت و درخت و زمین؛ یا نظام هایی هستند که انسان برای برآوردن نیازهای خودش آنها را ساخته و پرداخته است از جمله کارخانجات و انواع فن آوری ها.
▪️به بیانی ساده، فرهنگ مادی(material culture) شاملِ تمام واقعیت های مادی است که در دسترس مردمِ هر جامعه قرار دارد. تلفن- بیل- ابزارهای نوشتاری- پول- رایانه- وسایل پخت و پز آشپزخانه- خودرو- کاغذ و مانند اینها تولیداتِ فرهنگِ مادی جامعه به شمار می آیند.
▪️این که ابزارهای ساخته شده ی دستِ بشر برای کاربرانِ آنها چه معنایی دارد از پرسش های اساسی است که در ارتباط با فرهنگ مادی یک جامعه مطرح می شود. خوب یا بد بودن ابزارها به این بستگی دارد که چه کسی و برای چه منظوری از آنها استفاده می کند: یک پزشک می تواند از خودرو برای رساندنِ بیمار به مرکز درمانی، یک دزد برای سرقت بانک، یک راننده برای حمل و نقل کالا و یک گروه آدم ربایی برای ربون یک شخص استفاده کنند.
🔹سیماهای فرهنگ مادی یک جامعه برای رسیدن به اهداف فرهنگی، ارزش های آن و این حقیقت است که مردم بدون آنها خرسند نیستند.
▪️واپس ماندگی فرهنگی(cultural lag) درست از جایی آغاز می شود که مردم نمی توانند خودشان را با نوآوری های مادی و تکنیکی دورانِ مدرن وفق دهند.
▪️به بیانی ساده تر، این واپسماندگی یا تاخر فرهنگی به شرایطی گفته می شود که بخشِ غیرمادی فرهنگ از جمله هنجارها، ارزش ها، باورها و اعتقادات یک جامعه نمی تواند خود را از راه های ضروری با نوآوری ها و ضروریاتِ فرهنگ مادی هماهنگ نماید.
▪️همانطور که از تعریفِ فرهنگ مادی مشخص است، این بخش از فرهنگِ هر جامعه با زیرساخت ها و مفاهیم محیط زیستی در ارتباطی تنگاتنگ است؛ به ویژه در جایی که انسان از منابع طبیعی مثل نفت و درخت و زمین و آب و کوه و جنگل برای کاربردهایِ مورد نیاز خودش بهره می برد.
▪️واپسماندگی فرهنگی به این معناست که در یک جامعه ی واحد انطباقی بین باورها، اعتقادات دینی و مذهبی، نظامِ ارزش ها و هنجارهای آن با چیزی که مورد استفاده قرار می دهد وجود نداشته باشد.
🔺دوچرخه برقی تولید کند ولی استفاده از آن برای زنان حرام باشد.
🔺دستگاه خودپرداز وارد و نصب کند ولی حریم خصوصی هیچ معنا و مفهومی نداشته باشد.
🔺وارداتِ انواع حیوانات از جمله سگ های نژاددار و خانگی آزاد باشد و مورد حمایت قرار بگیرد ولی خودِ سگ و قدم زدن با او، نشانه ی غرب زدگی باشد.
🔺منابع طبیعی را خدادادی معرفی کند و از همین منابع طبیعی برای جنگ و خشونت بهره ببرد و/یا به همین بهانه نابود کند.
▪️مثال های فراوانی از واپس ماندگی فرهنگی در کشور خودمان وجود دارند که با کمی دقت می توان آنها را شناخت و به این مفهومِ مهم پی برد.
▪️در فرهنگی که دانش فنی و فن آوری آن را دارد که تخمِ بارور شده یک زن را در آزمایشتگاه به رحم زن دیگری منتقل و او را باردار کند، چگونه باید پندارهای سنتی پدر و مادری را حفظ کرد؟
▪️در فرهنگی که موجوداتِ در حالِ انقراض آنها توسط انسان بدون هیچ فن آوری و دانش تخصصی و امکانات به میدانِ آزمون و خطا تبدیل می شوند چطور؟
▪️این مفهوم برای شناختِ بهتر و بیشترِ تعارضات بین فرهنگ مادی و معنوی یک جامعه از اهمیت خاصی برخوردار است زیرا به ما کمک می کند تا میزان ناهماهنگی و انطباق نیافتن بین بخش های تشکیل دهنده ی یک فرهنگِ کل را بهتر شناخته و آسیب شناسی نماییم.
فلور خواجوی
@Pazudharma