پاینده ایران
«هفتم آبان» روز جهانی
کورش بزرگ
فرخنده باد
شکوه و بزرگی ملت ایران، در این است که هرگز در درازای تاریخ زرینِ خود، نه «بتپرست» بود و نه «بردهدار»، هرگز سرزمینی را استعمار نکرد و مردمانی را مورد استثمار قرار نداد.
روز هفتم آبانماه ۱۳۸۴ برپایهی برنامهریزی، یاران مکتب پانایرانیسم در تالار هتل ایرانشهر (تهران) گرد آمدند. در این نشست پرشمار، اندامان مکتبپانایرانیسم از اروپا و آمریکا نیز شرکت داشتند. برپایه تلاشهای هیاتاجرایی حزب پانایرانیست، در راستای وارد کردن روز جهانی
کورش بزرگ در گاهشمار ملی ایرانیان، باشندگان که هرکدام چندین دهه در راه استقرار نظم ناسیونالیستی ایران کوشیده بودند و در درازای سالیان، در «فرودهای تحمیلی» هرگز دست از تلاش در راه سرفرازی و یگانگی همهی تیرههای ایرانی و همهی سرزمینهای ایرانینشین برنداشته بودند، خجسته روز هفتم آبان را «روز جهانی
#کورش_بزرگ» نامگذاری کردند. از آن جا که اینگام بر بستر گستردهی «نیازملی» ایرانیان قرار داشت، رفتهرفته «جاگیر» شد؛ چنانکه ۱۱سال پس از آن اعلام، نیممیلیون تن از فرزندان این سرزمین در روز هفتم آبانماه ۱۳۹۵ در پاسارگاد به گرد هم آمدند و همآوا «ایران» را فریاد کردند و «پایندگی ایران» را آرزو نمودند.
امروز آنانی که با حضور مردم ایران بر آرامگاه
#کورش بزرگ، به رویارویی برخاستهاند، در جبههی «نبونید» یا
«فرمان روایی زشت» قرار دارند.
کورش بزرگ از زبان ملت ایران «فرمانروایی زشت» را این گونه به ما مینماید که نمونهای است از«تبهکاری و ستمکاری» که هنوز گلوگاه بشریت را در چنگالهای خونین خود میفشارد. مرد ناشایستی به نام [نبونید] به فرمانروایی کشورش رسیده بود.
او، کار ناشایست قربانیکردن [انسان] را رواج داد... هر روز کارهای ناپسند میکرد، خشونت و بدکرداری. او، کارهای... روزمره را دشوار ساخت. او با وضع مقررات نامناسب در زندگی مردم دخالت میکرد.
[او]، اندوه و غم در شهرها پراکند.
او، مردم را به سختی معاش دچار کرد [و] هر روز به شیوهای مردم شهر را آزار میداد.
او با کارهای زشت خود، مردم را نابود میکرد... همهی مردم را.
ساکنان سرزمین سومر و اکد به روزِ مردگان افتاده بودند...
اینگونه بود که
کورش، برای ایفای رسالت جهانی ملت و مردم ایران یعنی رویارویی با «بیدادگری»، «ستم»، «بردهداری» و «تحمیلِ دین» به «دگرباوران»، برای رهایی مردم بابل، اکد، سومر و ... راه بابل را در پیشگرفت:
《ارتش بزرگ من [ما ملت ایران] به آرامی وارد بابل شد.
نگذاشتم [ما ملت ایران نگذاشتیم] رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
اوضاع داخلی بابل و جایگاههای مقدسش، قلب مرا تکان داد.
من برای صلح کوشیدم. نبونید، مردم بابل را به بردگی کشانیده بود.
من بردگی را برانداختم.
فرمان دادم که همهی مردم در نیایش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند.
فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند.
این چنین بود که با دیدن خوی و خصلت ملت و مردم و نیز شاهنشاه ایران:
همهی پادشاهان سرزمینهای جهان ... همهی مردم سرزمینهای دوردست... در بابل بر من بوسه زدند
من شهرهای آگاده، اشنونا، زمبان، متورنو، دیر، سرزمین گوتیان و همچنین شهرهای آنسوی دجله را که ویران شده بود، از نو ساختم.
فرمان دادم همهی نیایشگاههای شهر را که بسته بودند، بگشایند.
همهی مردمانی را که پراکنده و آواره شده بودند، به جایگاههای خود بازگردند.
خانه های ویران شده را آباد کردم...》
اکنون، این پرسش به میان میآید که ستیز با این «ابرانسانایرانی» و این «اندیشهی همهانسانی»، نشانهی چیست؟ آیا میتواند جز باورمندی به «بردهداری»، «تحمیلِ دین»، «ظلم و ستم بر مردمان»، «ساقط کردن مردمان از هستی» و... مفهوم دیگری داشته باشد؟!
راستی را، ستیز با
کورش بزرگ، ستیز با اندیشهی همهانسانی ملت و مردم ایران است. حضور نیممیلیون ایرانی، با وجود ایجاد راهبندانها، تنگناها و بگیروببندها، در هفتم آبان ۱۳۹۵ در پاسارگاد که همه یکزبان و یکصدا، نام ایران و پایندگی ایران را فریاد میزدند، نشان داد ریشههای ناسیونالیسم ایرانی، ژرفتر و ستبرتر از آن است که با این «باد»ها بلرزد.
پرهیز کنید از رویارویی با ناسیونالیسم ایرانی. سرنوشت جانشینان اسکندر گجستک، خلیفههای بغداد، مغولان خونخوار، تیموریان و دیگر مهاجمان و ستیزگران با ناسیونالیسم ایرانی را از یاد نبرید و بدانید که بسیار حقیرتر از آن هستید که با خواست و ارادهی ملت ایران به نبرد برخیزید.
پاینده ایران
یکشنبه ۷آبان ۱۳۹۶
دفتر مرکزی حزب پانایرانیست
(هیات اجرایی/هاج)
@paniranist به کانال خبری پان ایرانیست بپیوندید