کانال خبری پان‌ايرانيست

#روشنفکری_دینی
Канал
Логотип телеграм канала کانال خبری پان‌ايرانيست
@paniranistПродвигать
2,53 тыс.
подписчиков
7,67 тыс.
фото
6,62 тыс.
видео
2,77 тыс.
ссылок
شبکه‌های اجتماعی حزب پان‌ایرانیست: تارنما www.Paniranist.party فیس‌بوک Fb.com/paniranist.info اینستاگرام instagram.com/paniranist.party توییتر https://twitter.com/paniranist_info یوتیوب https://www.youtube.com/c/paniranistinfo/
🔆 تاملی درباره (روشنفکر دینی)

@paniranist

❇️در بدایت امر چنین به نظر می‌رسد که مفهوم "#روشنفکری_دینی" اشاره به نوع خاصی از فعالیت دینی دارد که در عین پروای "دین"، پروای عصر جدید و زمانه جدید (تجدد) را نیز دارد!
اما پیش از آنکه این تعریف و عنوان را بکاویم باید بدانیم که این برساخته عده‌ای غافل اما باحث بود، مثلا مرحوم #مطهری نقد #مارکس می‌کرد بی آنکه اصلا بتواند بفهمد مارکس چه گفته و یا حتا بتواند به منبعی مناسب دسترسی داشته باشد. مارکیسست مبتذل در ایران داستان می بافت؛ مطهری هم بر مبنای همان داستان پاسخ می‌سرایید. نه چپ می فهمید #ماتریالیسم چه هست و نه مطهری می توانست بفهمد که این مباحث ناظر به چه موضوعی ست. یا شریعتی ساعتها از اصلاح دینی سخن می‌گفت بدون آنکه بداند اصلا این اصلاح دینی در غرب چه بوده و ناظر به کدام بحث است؛ بعدها #سروش هم همین کار را کرد...

❇️بحث #اومانیسم با ترجمه تحت الفظی مکتب اصالت انسان مطرح شد و سپس معنای آن‌را از درون دانسته‌های ناقص خود و تجربه شرقی توسعه دادند در صورتی که این مفهوم در غرب و دانش عقلی آنها ناظر به وضعیت الهیات پیچیده مسیحیت-عیسویت- و نسبت بغرنج ملکوت و ناسوت است و نیز نقشی که پیکر کلیسا در این الهیات رهایی بخش دارد. این اصالت از جنس، اصالتی نیست که مثلا اصالت ماهیت و وجود در سنت ما گفته شده است؛، گر چه بامزه است که آقایان در فهم معنای اصالت در تعبیر اصالتِ وجود و ماهیت هم درمانده شدند حالا چگونه می‌توانیم بدانیم که منظور از اومانیسم که لابد اصالت انسان است، چه هست؟ انسان چطور اصیل است و چیز دیگر که خداست چگونه می‌تواند غیر اصیل باشد؟
برای اینکه بتوانیم تصوری اولیه بدست بیاوریم باید به این نکته توجه کنیم که بستر اغلب این مباحث در درون جوامعی بوده که الهیات مسیحی بر آنجا حاکم بوده است. یکی از پیچیدگی‌ها و معضلات موجود در آن بستر فهم طبیعت و یا بدست آوردن استقلال دوباره طبیعت از الهیات بود. مساله اینکه طبیعت کجاست و چگونه چیزی است و چگونه می‌تواند احکام و قواعد داشته باشد؛ معضلی در ارتباط با الهیات و هستی شناسی مسیحی بود و چون ما این معضلات را نداشته ایم طبیعتا نمی‌توانیم بدون شناخت آن فرهنگ گام در وادی آن گذاریم. لذا آقایان با نگاهی ایدئولوژیک خود را به مفهوم غربی دیگری به نام روشنفکر دینی چسباندند که مفردات تاریخمندی داشته و اتفاقا فیلسوفان بزرگی درباب آن سخن گفته‌اند.

❇️می‌دانیم این #کانت بود که در رساله‌ای پرسید: "روشنگری چیست؟" و خود اجمالا پاسخ داد: «خروج آدمی از نابالغی» و درباب نابالغی افزود: «ناتوانی در به کار گرفتن فهم خویشتن بدون هدایت دیگری» از همین موقف، مفاهیمی مانند "اومانیسم"، "آزادی"، "حقوق بشر"، "تساهل و تسامح"، و کثیری دیگر از مفاهیم برخاستند تا مقدماتی برای بلوغ آدمی فراهم سازند. این بلوغ بطور مشخص ناظر به جهانی بود که در آن "دیگری" او را هدایت نکند، بل آدمی به مدد عقل و فهم خود، خود و زندگی و حیات خود را سامان بخشد. پیداست که این "دیگری" سایه سنگینی بر حیات انسان غربی داشت که می‌خواست از شرّ آن خلاص شود.

❇️البته در این مطلب نمی‌خواهم به تفصیل وارد بحث شده، و صرفاً در قالب چند گزاره این بحث را پیش می‌برم:

۱-مفهوم روشنگری در دنیای غرب، برای رهایی از این "دیگری مطلق بزرگ" شکل گرفت. 
۲-دیگری مطلق بزرگ، نخست در هیات "دین" و "کلیسا" بود و بعدها در قالب «قانون» و در ادامه به صور دیگری نیز ظاهر شد.
۳-بشر غربی از دوران رنسانس تا کنون بطور مستمر در نزاع با این "دیگری مطلق بزرگ" به سر می‌برد و مفهوم عقل انتقادی به مثابه سلاحی برای این نزاع تاریخی ساخته شده است.
۴-فرایند این نزاع تاریخی در جهان غربی، زیست جهانی را برای خود و همچنین برای جهان غیرغربی فراهم ساخته است.
۵-زیست جهان غربی در ذیل این نزاع تاریخی، سکولاریته را رقم زد و در جهان غیر غربی "سکولاریزاسیون" را ایجاد کرد.
۶-سکولاریته، به حیات انسان غربی در ذیل این نزاع تاریخیِ عقلِ خود بنیاد با "دیگری مطلق بزرگ" دلالت دارد.
۷-سکولاریزاسیون، حیات انسان غیر غربی در ذیل شبیه سازی آن نزاع درون جغرافیای فرهنگی و تاریخی خود است.
۸-سکولاریزاسیون به هیچ وجه نه در مبادی و نه در غایات، با سکولاریته تشابه ندارد و نتایج یکسانی را نیز فراهم نمیسازد.

🔸پایان بخش نخست

ادامه 👇
✴️ سروش، استمرارطلبی گرفتار شارلاتانیسم

🖌#ریاض_دانش_پژوه

🔰 آقای حسین حاج فرج‌الله دبّاغ معروف به عبدالکریم سروش، درباره باسوادی آقای خمینی و بی‌سوادی شاه و.... سخنانی ایراد کرده است که بار دیگر نشان می‌دهد در تحلیل مسائل سیاسی و تاریخی اغلب یا دچار تناقض می‌شود و یا پا را از دایره صدق و خرد بیرون می‌نهد. لذا لازم است چند نکته به ایشان و مریدان‌اش گوشزد شود:
@paniranist

۱- درمورد رهبری ملت ایران از هخامنشیان تا آقای خمینی یک قیاس مع‌الفارق کرده است؛ همانطور که می‌دانیم قضاوت درباره امر رهبری یک ملت، نیازمند معیارها و ترازوهای خاص خود بوده و این قیاس باید در یک دوره تاریخی مشخص و با ابزارهای علمی انجام شود. در غیر این صورت یک دانش‌آموز اول ابتدایی در سال ۲۰۱۹ عالم‌تر از نیوتن خواهد بود لذا قیاس سطح علمی یک نفر از هخامنشیان با یک نفر در امروز، مغلطه‌ای عجیب است.

۲- در مورد تراز علمی آقای خمینی هم مقایسه را با شاه به عمل آورده و مبنای باسوادی را فقه، فلسفه و عرفان ایشان قرار داده است. البته آثار فلسفی جدی از آن مرحوم در دسترس نیست و به نوشته سایت رسمی ایشان اثر فلسفی مستقلی ندارند و صرفا چند جزوه تدریس و پاسخ به سوالات است.
در زمینه عرفان نیز می‌دانیم که نهایتا "عارف‌مسلکی" امری شخصی است و کاربردی در رهبری جامعه بیش از تقوا و افتادگی و الگوی اخلاقی ندارد؛
اما در مورد فقه شیعه نیز بر اساس تاریخ معاصر، میزان کارایی فقه در دوران مدرن ایران در دوره مشروطه و قبل از اجتهاد ایشان در قانون مدنی لحاظ شد و ایشان نظریه جدی به جز《ولایت فقیه》که با کمک آقای منتظری نوشته شد و خود سروش نیز منتقد آن است، چیزی نداشتند.
با ذکر این توضیحات اولین پرسش که به ذهن می‌‌رسد این است که حداقل توانایی و دانش یک رهبر سیاسی در دوران مدرن در نظر آقای سروش که محقق فلسفه غرب در لندن است و سابقه تدریس در دانشگاه‌های پرینستون، ییل، هاروارد را دارد، چه می‌باشد؟ آیا می‌توان در منتهاعلیه فقه و شرعیات ایستاد و سخن از جامعه مدنی و حقوق شهروندی کرد؟جناب سروش در این مقطع نیز درسهایش را خوب نخوانده است، مگر آنکه ثابت بفرمایند، شاه نگاهش از فقه می‌آمد و مخالف حق رای زنان بود... نه آقای خمینی!

۳- شاه فقید دست‌کم خلبان هواپیمای جنگی بود(توانایی جسمی و روحی بالا)، چند زبان زنده دنیا را تسلط کامل داشت و در امور نفتی نیز، جزو چند کارشناس جدی جهان به شمار می‌آمد؛ فهم استراتژیک ایشان هم از مصاحبه‌هایش پیداست و البته مانند همه رهبران، کاستی‌هایی هم داشت.
شاه ایران آیا از منظر ستاد انقلاب فرهنگی، نه به عنوان استاد دانشگاه بلکه به اندازه یک دیپلم متوسطه هم بار علمی نداشت؟!

۴- اگر بخواهیم با استدلال نیم بند آقای نظریه پرداز، موضوع را ادامه دهیم و فرض کنیم تمام مدارک شاه از تحصیلات عالیه تا دوره‌های نظامی دافوس و... باطل است، تکلیف او که داروسازی خوانده و باحث و نظریه‌پرداز علوم دینی و عضو ستاد انقلاب فرهنگی و تصفیه اساتیدی چون دکتر اسماعیل خویی و... بوده چه می‌شود؟ آیا شما حق قضاوت آکادمیک را دارید؟ (مطابق آیین نامه آموزشی دانشگاه‌ها، کسانی‌که رشت‌ های لیسانس و فوق‌لیسانس و دکترایشان مرتبط نیست، حق تدریس و حتی تالیف کتب دانشگاهی ندارند) شما با مدرک داروسازی و شیمی تجزیه، در زمینه علوم انسانی چه نوشته و تدریس کرده‌اید؟ این جایگاه آکادمیک را از کجا پیدا کرده و قضاوت غیر می‌کنید؟

۵- این تناقضات در فرمایشات عضو ستاد انقلاب(ضد)فرهنگی، با مرور کارنامه‌اش بیشتر آشکار می‌شود. کارنامه‌ای که هم در عملکرد و هم در سخنرانی‌ها یادآور همان لقبی است که در مقاله معروفش به خود داد (شارلاتان) و حاجت به هیچ نقد و تحلیل نیست.

❇️ نگارنده گمان می‌کند، عبدالکریم سروش در این بیانات متناقض دنبال چیزی است که شاید به سوابق و نقش بسیار موثرش در ستاد انقلاب فرهنگی ارتباط بیابد. نقشی که همواره چونان لکه سیاهی در کارنامه‌اش باقی مانده و اکنون به اقتضای زمانه و به نوعی دیگر در قامت یک استمرارطلب، ناگزیر از ادامه آن نقش است.
شاید در آن فقره که سهواً ولی به درستی خود را «شارلاتان» نامید، حرفهای زیادی نهفته باشد. باید به روح زیگموند فروید و «ضمیرناخودآگاه » و «اشتباه لپی» او رحمت بفرستیم که کلید بعضی از مسائل را در اختیار ما نهاده است تا بدانیم اساس تفکر روشنفکران دینی علیرغم صحبت از دموکراسی و استلزامات آن، بیشتر دشمنی و حذف نهاد مشروطه و نه استقرار دموکراسی برای ملت ایران بوده است.٪

#روشنفکر_دینی
#روشنفکری_دینی
#عبدالکریم_سروش
#انقلاب_فرهنگی

👇کانال خبری پان ایرانیست👇
https://t.me/joinchat/AAAAADuh9PTR7tqOh54EqQ