✴️ سروش، استمرارطلبی گرفتار شارلاتانیسم
🖌#ریاض_دانش_پژوه🔰 آقای حسین حاج فرجالله دبّاغ معروف به عبدالکریم سروش، درباره باسوادی آقای خمینی و بیسوادی شاه و.... سخنانی ایراد کرده است که بار دیگر نشان میدهد در تحلیل مسائل سیاسی و تاریخی اغلب یا دچار تناقض میشود و یا پا را از دایره صدق و خرد بیرون مینهد. لذا لازم است چند نکته به ایشان و مریداناش گوشزد شود:
@paniranist ۱- درمورد رهبری ملت ایران از هخامنشیان تا آقای خمینی یک قیاس معالفارق کرده است؛ همانطور که میدانیم قضاوت درباره امر رهبری یک ملت، نیازمند معیارها و ترازوهای خاص خود بوده و این قیاس باید در یک دوره تاریخی مشخص و با ابزارهای علمی انجام شود. در غیر این صورت یک دانشآموز اول ابتدایی در سال ۲۰۱۹ عالمتر از نیوتن خواهد بود لذا قیاس سطح علمی یک نفر از هخامنشیان با یک نفر در امروز، مغلطهای عجیب است.
۲- در مورد تراز علمی آقای خمینی هم مقایسه را با شاه به عمل آورده و مبنای باسوادی را فقه، فلسفه و عرفان ایشان قرار داده است. البته آثار فلسفی جدی از آن مرحوم در دسترس نیست و به نوشته سایت رسمی ایشان اثر فلسفی مستقلی ندارند و صرفا چند جزوه تدریس و پاسخ به سوالات است.
در زمینه عرفان نیز میدانیم که نهایتا "عارفمسلکی" امری شخصی است و کاربردی در رهبری جامعه بیش از تقوا و افتادگی و الگوی اخلاقی ندارد؛
اما در مورد فقه شیعه نیز بر اساس تاریخ معاصر، میزان کارایی فقه در دوران مدرن ایران در دوره مشروطه و قبل از اجتهاد ایشان در قانون مدنی لحاظ شد و ایشان نظریه جدی به جز《ولایت فقیه》که با کمک آقای منتظری نوشته شد و خود سروش نیز منتقد آن است، چیزی نداشتند.
با ذکر این توضیحات اولین پرسش که به ذهن میرسد این است که حداقل توانایی و دانش یک رهبر سیاسی در دوران مدرن در نظر آقای سروش که محقق فلسفه غرب در لندن است و سابقه تدریس در دانشگاههای پرینستون، ییل، هاروارد را دارد، چه میباشد؟ آیا میتوان در منتهاعلیه فقه و شرعیات ایستاد و سخن از جامعه مدنی و حقوق شهروندی کرد؟جناب سروش در این مقطع نیز درسهایش را خوب نخوانده است، مگر آنکه ثابت بفرمایند، شاه نگاهش از فقه میآمد و مخالف حق رای زنان بود... نه آقای خمینی!
۳- شاه فقید دستکم خلبان هواپیمای جنگی بود(توانایی جسمی و روحی بالا)، چند زبان زنده دنیا را تسلط کامل داشت و در امور نفتی نیز، جزو چند کارشناس جدی جهان به شمار میآمد؛ فهم استراتژیک ایشان هم از مصاحبههایش پیداست و البته مانند همه رهبران، کاستیهایی هم داشت.
شاه ایران آیا از منظر ستاد
انقلاب فرهنگی، نه به عنوان استاد دانشگاه بلکه به اندازه یک دیپلم متوسطه هم بار علمی نداشت؟!
۴- اگر بخواهیم با استدلال نیم بند آقای نظریه پرداز، موضوع را ادامه دهیم و فرض کنیم تمام مدارک شاه از تحصیلات عالیه تا دورههای نظامی دافوس و... باطل است، تکلیف او که داروسازی خوانده و باحث و نظریهپرداز علوم دینی و عضو ستاد
انقلاب فرهنگی و تصفیه اساتیدی چون دکتر اسماعیل خویی و... بوده چه میشود؟ آیا شما حق قضاوت آکادمیک را دارید؟ (مطابق آیین نامه آموزشی دانشگاهها، کسانیکه رشت های لیسانس و فوقلیسانس و دکترایشان مرتبط نیست، حق تدریس و حتی تالیف کتب دانشگاهی ندارند) شما با مدرک داروسازی و شیمی تجزیه، در زمینه علوم انسانی چه نوشته و تدریس کردهاید؟ این جایگاه آکادمیک را از کجا پیدا کرده و قضاوت غیر میکنید؟
۵- این تناقضات در فرمایشات عضو ستاد
انقلاب(ضد)
فرهنگی، با مرور کارنامهاش بیشتر آشکار میشود. کارنامهای که هم در عملکرد و هم در سخنرانیها یادآور همان لقبی است که در مقاله معروفش به خود داد (شارلاتان) و حاجت به هیچ نقد و تحلیل نیست.
❇️ نگارنده گمان میکند، عبدالکریم سروش در این بیانات متناقض دنبال چیزی است که شاید به سوابق و نقش بسیار موثرش در ستاد
انقلاب فرهنگی ارتباط بیابد. نقشی که همواره چونان لکه سیاهی در کارنامهاش باقی مانده و اکنون به اقتضای زمانه و به نوعی دیگر در قامت یک استمرارطلب، ناگزیر از ادامه آن نقش است.
شاید در آن فقره که سهواً ولی به درستی خود را «شارلاتان» نامید، حرفهای زیادی نهفته باشد. باید به روح زیگموند فروید و «ضمیرناخودآگاه » و «اشتباه لپی» او رحمت بفرستیم که کلید بعضی از مسائل را در اختیار ما نهاده است تا بدانیم اساس تفکر روشنفکران دینی علیرغم صحبت از دموکراسی و استلزامات آن، بیشتر دشمنی و حذف نهاد مشروطه و نه استقرار دموکراسی برای ملت ایران بوده است.٪
#روشنفکر_دینی#روشنفکری_دینی#عبدالکریم_سروش#انقلاب_فرهنگی👇کانال خبری پان ایرانیست
👇https://t.me/joinchat/AAAAADuh9PTR7tqOh54EqQ