با آمدن
#اسلام، جنب و جوش تازهای سر برآورد. نخست حرف بر سر آن بود که دین تازه را چگونه بپذیرند و با مهمانان جدید که زیردستانِ دیروز و زبردستانِ امروز بودند، چگونه رفتار کنند. بنا به شواهد تاریخ، تصمیم نهایی آن شد که دین جدید پذیرفته شود، بیآنکه "ایرانیّت" از دست برود. اگر ایران به صورتی که در گذشته بود دیگر نمیبود، جوهرهی آن را میشد در شکل دیگری نگاه داشت. من گمان میکنم که تاریخِ این هزار و چهارصد سالهی ایران بر روی این تصمیم حرکت کرده است. ضرورت اُخت کردنِ گذشته و حال، نوعی تحرّک (دینامیسم) و پویش در ایرانی برانگیخت که منشأ آثار مهمّی گشت، ولی در مقابل، فرساینده هم بود، بدین معنی که قوای او را متفرّق کرد و او را بر آن داشت تا حالت دفاعی به خود بگیرد.
وزنهی زندگی بر "
#فرهنگ" افتاد. چون سیادتِ سیاسی از دست رفته بود، استعدادِ ایرانی میبایست در جبههی دیگری که جهانگیریِ فرهنگ باشد، به کار افتد. معاوضهی بزرگی صورت گرفت. دیگرها را داد و فرهنگ گرفت. این فرهنگ دارای سه خصوصیّت بود: ۱- تلفیقی بود، یعنی از چند عنصر متفاوت و گاه متعارض، ترکیب مییافت. ۲- کلامی بود، یعنی تکیّهی اصلی بر ادبیات و بخصوص شعر داشت. ۳- نه از کُنِش، بلکه از واکنش نیرو میگرفت؛ یعنی حالت دفاعی در او بود. ایرانی با گِرِهی و مشکلی روبرو بود و برای بازیافتِ خود، تلاش خویش را در جهت تعدیلِ این مشکل به کار انداخت، و گشایشِ آن را در "فرهنگ" جست.
برای شناخت جامعهی ایرانی ناگزیریم، کمتر از تاریخ (که در گفتن محظور داشته و کمتر به مسائل اجتماعی پرداخته) و بیشتر از
#ادبیات، که مهمّترین تیرهی فعّالیّت ذهنی او و بازگو کنندهی احساس و اسرار اوست، کمک بگیریم.
شاخههای مهمّ اندیشهی ادبیِ ما چیست؟ از زمانی که زبان فارسیِ دَری به کار افتاده، یعنی از قرن سوم هجری، تا به امروز، ادب فارسی حاکی از آن است که ایرانی یک قومِ ناآرام بوده و در جستجوی مأمنِ فکری است. تعداد کتابها و آثار دیگر از هزاران در میگذرد، ولی همان چند ده کتاب که در رأساَند، بر این معنی گواهیِ بسنده دارند.
#ایران_و_تنهاییاشبرگرفته از کانال دکتر محمّدعلی اسلامیندوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo👇کانال خبری پان ایرانیست
👇https://t.me/joinchat/AAAAADuh9PTR7tqOh54EqQ