ولی جدی دلم میخواست مثلا این بچه هنوز درسش تموم نمیشد و نهایت سال بالاییم میموند و توی یک دانشگاه باهم میبودیم اما خب تا من تموم کنم و کنکور بدم و بر فرض اینکه خوش شانس باشم و بتونم قبول بشم این بچه وسط طرحشه
امروز مامان و ابجیم مریض بودن کارای من از صبح اینا بودن مرغ ناهار و سوپ گذاشتم رفتم حموم یه سر ریز و کوتاه به زیدی زدم برنج گذاشتم لباساو ریختم توی ماشین به خواهرم سوپ دادم ظرف شستم لباس و پهن کردم خودم غذا خوردم خونه و جمع و جارو کردم لباساو جمع کردم خواهرمو خوابوندم و الان در خسته و له ترین حالت ممکن باید برم درس بخونم😭🦋