View in Telegram
امروز مامان و ابجیم مریض بودن کارای من از صبح اینا بودن مرغ ناهار و سوپ گذاشتم رفتم حموم یه سر ریز و کوتاه به زیدی زدم برنج گذاشتم لباساو ریختم توی ماشین به خواهرم سوپ دادم ظرف شستم لباس و پهن کردم خودم غذا خوردم خونه و جمع و جارو کردم لباساو جمع کردم خواهرمو خوابوندم و الان در خسته و له ترین حالت ممکن باید برم درس بخونم😭🦋
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily