Смотреть в Telegram
✍🏼| از آیـنه پـرسیدم، نـام دیـکتاتورم را ناجی؟ شوخی‌شان گرفته؟ این چهره‌ای که من می‌بینم، شباهتی به نجات‌دهنده‌ها ندارد. بگذار بگویم دیکتاتور. تو همانی هستی که سدّراه من و امیالم بوده‌ای. سال‌ها جایی بیرون از آینه‌، به‌دنبال مقصّر و مسئول اصلی گشته‌ام. این اشتباهم بوده. تو خوب می‌دانستی که من در اشتباه‌ام امّا همیشه با آن لب‌خند موذیانه و سکوت کرکننده‌، در خفا مشغول پیش‌برد اهدافت بوده‌ای.حالا که نقابت افتاده، فهمیده‌ام تو بزرگ‌ترین دیکتاتوری هستی که باید با آن بجنگم. نه، تو ناجی نیستی. خودت بهتر می‌دانی که تا همین‌امروز برده‌گی تو و دیگران را کرده‌ام و بسیاری از کارهایم با میل مستقیم خودم نبوده. امّا اکنون زورت کمتر شده سرکوب‌گر خوش‌‌خطّ‌وخال. دیگر مثل سابق جلوی آینه با دیدنت شرم‌گین نمی‌شوم، تو تخم چشمانت زل می‌زنم که فکر نکنی هنوز هم به ترس‌ناکی سابق‌ای. اگرچه کلنجار من و تو همیشگی‌ست و پایانی ندارد، چون وِزّه‌تر از این حرف‌هایی. شک‌نکن، پوزه‌ی تو هم روزی به خاک مالیده می‌شود. حیف آینه، این تویی که باید بشکنی. لازم دانستم‌ این‌ها را از سردسته‌ی کودتا بشنوی، مستقیمن. #هرزه‌درایی
Telegram Center
Telegram Center
Канал