به هوا در نگر که لشکرِ برف / چون کُنَد اندرو همی پرواز
راست همچون کبوترانِ سپید / راه گم کردگان ، ز هیبتِ باز
(شاعر «آغاجی بخاری» ست، از اولین شعرای فارسی زبان که شعری از آنان مانده)
شعر موجز و مختصر و گویاست. تصویری جاندارتر و خیال انگیزتر از «لشکرِ در حال پرواز» چه می تواند باشد؟ بلافاصله پس از این تشبیه میافزاید که: مانندِ کبوترانِ سپیدی که از ترسِ باز، راه گم کردهاند. شاهکار بودنِ این شعر آنجا آشکار میشود که میفهمیم زمانی سروده شده که زبانِ فارسی در مراحل آغازینِ خود است.
برای من شعر این دوره به شیرینیِ زبانِ کودکیست که تازه زبان باز کرده. در دورهای که شاعر تجربۀ ناب خودش را از کشفِ هستی بیان میکند و این طور نیست که به صورتِ کلاسیک «عاشق» باشد و به صورت کلاسیک دچار «هجران» شده باشد. اصولاً هرچه میگوید حسِ درونی و واقعی خود اوست و تقلید نمیکند.
ارزش این شعرها مثل اینست که شیء باستانیای را مییابیم و میفهمیم که در زمانی که هنوز فلان چیز اختراع نشده بوده، مردمِ آن دوره به صورتِ غریزی آن را ساخته بودند.
(چاپ شده در بخارای ۱۰۳)
https://t.center/oragheparishan