شاه فرتوت ابریقستان

#مهراب_صادق‌نیا
Канал
Логотип телеграм канала شاه فرتوت ابریقستان
@oldkingofebrighestanПродвигать
2,64 тыс.
подписчиков
24,5 тыс.
фото
3,83 тыс.
видео
8,32 тыс.
ссылок
به مجله سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ادبی، هنری، ورزشی #شاه_فرتوت_ابریقستان خوش آمدید... ارتباط با ادمین: @oldking1976
برای عرب‌های #خوزستان، "گاومیش" نه یک "اسب نجیب" است و نه یک "کبوتر زیبا" و نه وسیله‌ای برای تفریح و سرگرمی. برای آن‌ها گاومیش شغل است، منبع درآمد است، امرار معاش است، و در یک کلام خودِ زندگی‌ست.
اگر گاومیش‌شان بمیرد، زندگی‌شان مرده است. نان‌آور خانه‌شان مرده است.
گاومیش‌ها نیاز به #آب دارند. آبی که روزی چند ساعت در آن غوطه‌ور شوند تا شاید از گرمای گَزنده و کُشنده‌ خوزستان در امان باشند. حالا و در شرایطی که آب #کرخه و #کارون خشک شده است و دز در بدترین شرایط خود قرار دارد، گاومیش‌های عرب‌های خوزستان دسته دسته می‌میرند و صاحبانشان به خاک سیاه می‌نشینند.
این مردم گناه دارند. اگر از شما بر می‌آید دردشان را درمان کنید و اگر نمی‌توانید، دستکم برای‌شان توضیح دهید چرا این بلا بر سرشان آمده است. راست و حسینی بگویید آن همه آب خوزستان به کجا رفته است که کشاورزی و دامپروری آن دیار به این روز افتاده است.
این‌ها همان مردمی هستند که هشت سال جنگ را تحمل کردند و دم نزدند.

#مهراب_صادق‌نیا
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید
@Oldkingofebrighestan
Forwarded from اتچ بات
فقه در متروی تهران: سکولار یا دینی؟🔻
#مهراب_صادق‌نیا

چندین سال بود که با لباس روحانیّت در خیابان‌های تهران قدم نزده بودم. هر وقت تهران می‌آیم معمولا با ماشین شخصی و بیش‌تر با لباس غیر طلبگی هستم. امّا این‌بار برای شرکت در یک گفتگو در وسط طرح ترافیک، مجبور شدم در کِسوت روحانیّت، ساعتهایی با مردم خیابان معاشرت کنم. یک مسیر به نسبت طولانی را با مترو رفته و برگشتم. نگاه مردم پر بود از حرف‌های عجیب و غریب، بماند که برخی از آن حرف‌ها در قالب ناسزا و با صدای بلند گفته می‌شد. برای نمونه، جوانی جلو آمد و با حالتی عصبانی گفت "دست از سر ما بردارید، شماها دین ما را هم خراب کردید." راستش را بخواهید یک لحظه ترسیدم. ناخودآگاه یاد مرحوم #جمشید_بحری افتادم، روحانی‌ای که چندی پیش در متروی تهران به وسیله‌ یک معترض کشته شد.

🔹مثل همیشه مترو شلوغ بود و بیش‌تر مردم جایی برای نشستن نداشتند و من یکی از آنها بودم. در هر ایستگاه چند صندلی خالی می‌شد و ایستاده‌ها شانسی برای نشستن می‌یافتند. در این میان چند بار صندلی جلوی من خالی می‌شد ولّی در رقابت بر سرِ تصاحبِ آن، جا می‌ماندم. هیچ کس برای نشستن به من "بفرما" نگفت؛ بلکه همه می‌خواستند از من پیشی بگیرند. تلاش می‌کردم درد زانوهایم را نشان ندهم ولی نمی‌شد.
در میان آن همه نگاه، برخی‌ها رنگ "دل‌خُنکی" داشت. مرد میان‌سالی که روی صندلی لم داده بود، نگاهم می‌کرد و لبخند معناداری می‌زد. گویی می‌خواست بگوید: "آخیش، دلم خنک شد."

🔹در مجموع نگاه مردم دوستانه نبود. من بارها با لباس روحانیّت در همین تهران آمد و شد داشته‌ام. آن زمان هم برخی ناسزائی می‌گفتند و یا تکّه‌ای می‌پراندند، ولّی کسانی هم بودند که بسیار لطف داشتند و به اعتبار این لباس ما را تکریم می‌کردند. ولی این بار ماجرا قدری فرق داشت. لباسی که تن من بود احترام سابق را نداشت. پیش‌تر یادم هست خانمهای محترمی که پوشش شرعی کمتری داشتند، با دیدن یک روحانی، به احترام لباسش هم که شده، روسری خود را مرتب می‌کردند، ولّی این‌بار گویی تعمّدی بود که اعلام کنند "ما این‌ایم! خود دانید."

🔹یاد برنامه‌ شب قبل افتادم که شبکه چهار حضور داشتم و در باب امکان سنجی "فقه سکولار" حرف می‌زدیم. با دیدن این صحنه‌ها به ذهنم رسید که بحث از فقه سکولار از منظر جوهری و فلسفی چقدر بی‌معناست. کاش این سؤال را مطرح می‌کردیم که از منظر این مردم فقه، حوزه و روحانیّت چه هستند. آیا مردم فقه، حوزه و روحانیّت را دینی می‌دانند یا سکولار؟!
آنهایی که فکر می‌کنند پاسخ به این سؤال چندان مهم نیست، کافیست چند باری به صورت عادی در میان مردم شهر قدم بزنند.
۹۷/۶/۱۶

@sadeghniamehrab
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan