شاه فرتوت ابریقستان

#مهدی_یزدانی‌خرم
Канал
Логотип телеграм канала شاه فرتوت ابریقستان
@oldkingofebrighestanПродвигать
2,64 тыс.
подписчиков
24,5 тыс.
фото
3,83 тыс.
видео
8,32 тыс.
ссылок
به مجله سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ادبی، هنری، ورزشی #شاه_فرتوت_ابریقستان خوش آمدید... ارتباط با ادمین: @oldking1976
هفتم مهرماه، سالگردِ یکی از عجیب و تلخ‌ترین اتفاق‌های دوران جنگ است.(۱۳۶۰)

جالب اینکه تقریبا در هیچ سایتی حتی برای نمایش هم اشاره‌ای ندیدم به سقوطِ مشکوک هرکولسِ ۱۳۰ ارتش که فاجعه‌ای تمام‌عیار بود!
پنج فرمانده‌ مهمی که حصرآبادان را شکسته بودند، در این هواپیما حضور داشتند، #نامجو، #فلاحی، #کلاهدوز، #فکوری و #جهان‌آرا.
هواپیما نزدیک کهریزک ناگهان دچار مشکل می‌شود و با صد مسافرش زمین می‌خورد. هجده(یا ۲۲) نفر جان به در می‌برند، آن هم چون می‌توانند از کابین خود را خارج کنند؛ اما هواپیما به خاطر سوخت زیادی که با خود داشت، منفجر می‌شود.

چند سال پیش برخی چهره‌ها از جمله کمک‌خلبان هواپیما شائبه‌هایی درباره‌ این سقوط مطرح کردند. دو فرضیه‌ اصلی در این باب، یکی اصابت موشک پدافند به هواپیما بود که چندان واقعی به نظر نمی‌رسید و دوم انفجاری که در ناحیه‌ عقبی هواپیما انجام می‌شود، زیرا چند تابوت حامل پیکر شهدا نیز در هواپیما بوده.
ماجرای پرواز این هواپیما بسیار عجیب است. از لغوِ چندباره‌ پرواز در اهواز تا حرف‌هایی که بعد آن زده شد.

سرهنگ صولتی سرخلبان پرواز که خلبان باتجربه‌ای بوده چند سال پیش در مصاحبه با سایت تاریخ ایرانی روایتی عجیب از شب سقوط ارائه می‌دهد که پر از سوال است. مردی که فشارهای بسیاری را بعد این قضیه تحمل کرد.
او تاکید می‌کند کاملا کنترل را در دست داشته و به‌نظرش اتفاقی که برای هواپیمای او افتاده، دخلی به مسائل فنی ندارد!
خاطرات او از خونسردی ژنرال فکوری در حین حادثه شگفت است.‌ به گفته‌ سرهنگ، تمام مردان نظامی مهمی که در پرواز بودند سمت چپ نشسته و از قضا همان سمت هم به زمین می‌خورد و کاملا منهدم می‌شود. گویا فرماندهان برای جلسه‌ای مهم عازم تهران بوده‌اند. دیداری در عالی‌ترین سطح و تصمیم درباره‌ آغاز کار برای بازپس‌گیری خرمشهر.
این اتفاق تکان‌دهنده باعث شد هشت ماه عملیات مذکور عقب بیفتد. چند فرمانده‌ نخبه‌ ارتش شهید و‌ محمد جهان‌آرا قهرمان مقاومت خرمشهر و یار دکتر #چمران نیز بی‌جان شود.
جالب این‌که خبر شهادت جهان‌آرا چهل روز بعد، اعلام رسمی می‌شود!
سالها از آن شب عجیب گذشته. ممکن است بسیاری بگویند چه اهمیتی دارد؟ اهمیت‌اش در این است که این سانحه به تایید بسیاری مسیر جنگ را عوض کرد. و این‌که وقتی برای نوشتن بخشی از رمان "خون‌خورده" درباره‌ این اتفاق تحقیق کردم، دریافتم با چه ماجرای پیچیده و مرموزی رودررو هستیم. این‌که آن شب چه گذشت، امری‌ست که شاید سال‌ها بعد روشن شود. شبی که یک غول هوایی با هزاران پوند سوخت زمین خورد. و آتش در شب افتاد...

✍🏼 #مهدی_یزدانی‌خرم (رمان‌نویس)

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@Oldkingofebrighestan
هفتم مهرماه، سالگردِ یکی از عجیب و تلخ‌ترین اتفاق‌های دوران جنگ بود.

عجیب اینکه تقریبا در هیچ سایتی (حتی برای نمایش هم) اشاره‌ای ندیدم به سقوطِ مشکوک هرکولسِ ۱۳۰ ارتش که فاجعه‌ای تمام‌عیار بود.

پنج فرمانده‌ مهمی که حصرآبادان را شکسته بودند، در این هواپیما حضور داشتند، #نامجو، #فلاحی، #کلاهدوز، #فکوری و #جهان‌آرا.

هواپیما نزدیک #کهریزک ناگهان دچار مشکل می‌شود و با صد مسافرش زمین می‌خورد. هجده نفر جان به در می‌برند، آن هم چون می‌توانند از کابین خود را خارج کنند؛ اما هواپیما به خاطر سوخت زیادی که با خود داشت، منفجر می‌شود.

چند سال پیش برخی چهره‌ها از جمله کمک‌خلبان هواپیما شائبه‌هایی درباره‌ این سقوط مطرح کردند. دو فرضیه‌ اصلی در این باب، یکی اصابت موشک پدافند به هواپیما بود که چندان واقعی به نظر نمی‌رسید و دوم انفجاری که در ناحیه‌ عقبی هواپیما انجام می‌شود، زیرا چند تابوت حامل پیکر شهدا نیز در هواپیما بوده.
ماجرای پرواز این هواپیما بسیار عجیب است. از لغوِ چندباره‌ پرواز در اهواز تا حرف‌هایی که بعد آن زده شد.

سرهنگ صولتی سرخلبان پرواز که خلبان باتجربه‌ای بوده چند سال پیش در مصاحبه با سایت تاریخ ایرانی، روایتی عجیب از شب سقوط ارائه می‌دهد که پر از سوال است. مردی که فشارهای بسیاری را بعد این قضیه تحمل کرد.
او تاکید می‌کند کاملا کنترل را در دست داشته و به‌نظرش اتفاقی که برای هواپیمای او افتاده، دخلی به مسائل فنی ندارد!
خاطرات او از خونسردی ژنرال فکوری در حین حادثه شگفت‌انگیز است.‌ به گفته‌ سرهنگ، تمام مردان نظامی مهمی که در پرواز بودند سمت چپ نشسته و از قضا همان سمت هم به زمین می‌خورد و کاملا منهدم می‌شود. گویا فرماندهان برای جلسه‌ای مهم عازم تهران بوده‌اند. دیداری در عالیترین سطح و تصمیم درباره‌ آغاز کار برای بازپس‌گیری #خرمشهر.

این اتفاق تکان‌دهنده باعث شد هشت ماه عملیات مذکور عقب بیفتد. چند فرمانده‌ نخبه‌ ارتش شهید و‌ محمد جهان‌آرا قهرمان مقاومت خرمشهر و یار دکتر #چمران نیز بی‌جان شود.
جالب این‌که خبر شهادت جهان‌آرا چهل روز بعد اعلام رسمی می‌شود!

سالها از آن شب عجیب گذشته. ممکن است بسیاری بگویند چه اهمیتی دارد؟ اهمیتش در این است که این سانحه به تایید بسیاری مسیر جنگ را عوض کرد و این‌که وقتی برای نوشتن بخشی از رمان «خون‌خورده» درباره‌ این اتفاق تحقیق کردم، دریافتم با چه ماجرای پیچیده و مرموزی رودررو هستیم. این‌که آن شب چه گذشت، امری‌ست که شاید سال‌ها بعد روشن شود. شبی که یک غول هوایی با هزاران پوند سوخت زمین خورد. و آتش در شب افتاد...

✍🏼 #مهدی_یزدانی‌خرم (رمان‌نویس)

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@Oldkingofebrighestan
هفتم مهرماه، سالگردِ یکی از عجیب و تلخ‌ترین اتفاق‌های دوران جنگ است.
جالب اینکه تقریبا در هیچ سایتی حتا برای نمایش هم اشاره‌ای ندیدم به سقوطِ مشکوک هرکولسِ ۱۳۰ ارتش که فاجعه‌ای تمام‌عیار بود.
پنج فرمانده‌ مهمی که #حصر_آبادان را شکسته بودند، در این هواپیما حضور داشتند، #نامجو، #فلاحی، #کلاهدوز، #فکوری و #جهان‌آرا.
هواپیما نزدیک #کهریزک ناگهان دچار مشکل می‌شود و با صد مسافرش زمین می‌خورد. هجده نفر جان به در می‌برند، آن هم چون می‌توانند از کابین خود را خارج کنند؛ اما هواپیما به خاطر سوخت زیادی که با خود داشت، منفجر می‌شود.

چند سال پیش برخی چهره‌ها از جمله کمک‌خلبان هواپیما شائبه‌هایی درباره‌ این سقوط مطرح کردند. دو فرضیه‌ اصلی در این باب، یکی اصابت موشک پدافند به هواپیما بود که چندان واقعی به نظر نمی‌رسید و دوم انفجاری که در ناحیه‌ عقبی هواپیما انجام می‌شود، زیرا چند تابوت حامل پیکر شهدا نیز در هواپیما بوده.
ماجرای پرواز این هواپیما بسیار عجیب است. از لغوِ چندباره‌ پرواز در #اهواز تا حرف‌هایی که بعد آن زده شد.

سرهنگ صولتی سرخلبان پرواز که خلبان باتجربه‌ای بوده چند سال پیش در مصاحبه با سایت تاریخ ایرانی روایتی عجیب از شب سقوط ارائه می‌دهد که پر از سوال است. مردی که فشارهای بسیاری را بعد این قضیه تحمل کرد.
او تاکید می‌کند کاملا کنترل را در دست داشته و به‌نظرش اتفاقی که برای هواپیمای او افتاده، دخلی به مسائل فنی ندارد!
خاطرات او از خونسردی ژنرال فکوری در حین حادثه شگفت است.‌ به گفته‌ سرهنگ، تمام مردان نظامی مهمی که در پرواز بودند سمت چپ نشسته و از قضا همان سمت هم به زمین می‌خورد و کاملا منهدم می‌شود. گویا فرماندهان برای جلسه‌ای مهم عازم تهران بوده‌اند. دیداری در عالی‌ترین سطح و تصمیم درباره‌ آغاز کار برای بازپس‌گیری #خرمشهر.
این اتفاق تکان‌دهنده باعث شد هشت ماه عملیات مذکور عقب بیفتد. چند فرمانده‌ نخبه‌ ارتش شهید و‌ محمد جهان‌آرا قهرمان مقاومت خرمشهر و یار دکتر #چمران نیز بی‌جان شود.
جالب این‌که خبر شهادت جهان‌آرا چهل روز بعد اعلام رسمی می‌شود.
سالها از آن شب عجیب گذشته. ممکن است بسیاری بگویند چه اهمیتی دارد؟ اهمیت‌اش در این است که این سانحه به تایید بسیاری مسیر جنگ را عوض کرد. و این‌که وقتی برای نوشتن بخشی از رمان «خون‌خورده» درباره‌ این اتفاق تحقیق کردم، دریافتم با چه ماجرای پیچیده و مرموزی رودررو هستیم. این‌که آن شب چه گذشت، امری‌ست که شاید سال‌ها بعد روشن شود. شبی که یک غول هوایی با هزاران پوند سوخت زمین خورد. و آتش در شب افتاد...

#مهدی_یزدانی‌خرم (رمان‌نویس)
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@Oldkingofebrighestan
هفتم مهرماه، سالگردِ یکی از عجیب و تلخ‌ترین اتفاق‌های دوران جنگ است.
جالب اینکه تقریبا در هیچ سایتی حتا برای نمایش هم اشاره‌ای ندیدم به سقوطِ مشکوک هرکولسِ ۱۳۰ ارتش که فاجعه‌ای تمام‌عیار بود.
پنج فرمانده‌ مهمی که #حصر_آبادان را شکسته بودند، در این هواپیما حضور داشتند، #نامجو، #فلاحی، #کلاهدوز، #فکوری و #جهان‌آرا.
هواپیما نزدیک #کهریزک ناگهان دچار مشکل می‌شود و با صد مسافرش زمین می‌خورد. هجده نفر جان به در می‌برند، آن هم چون می‌توانند از کابین خود را خارج کنند؛ اما هواپیما به خاطر سوخت زیادی که با خود داشت، منفجر می‌شود.

چند سال پیش برخی چهره‌ها از جمله کمک‌خلبان هواپیما شائبه‌هایی درباره‌ این سقوط مطرح کردند. دو فرضیه‌ اصلی در این باب، یکی اصابت موشک پدافند به هواپیما بود که چندان واقعی به نظر نمی‌رسید و دوم انفجاری که در ناحیه‌ عقبی هواپیما انجام می‌شود، زیرا چند تابوت حامل پیکر شهدا نیز در هواپیما بوده.
ماجرای پرواز این هواپیما بسیار عجیب است. از لغوِ چندباره‌ پرواز در #اهواز تا حرف‌هایی که بعد آن زده شد.

سرهنگ صولتی سرخلبان پرواز که خلبان باتجربه‌ای بوده چند سال پیش در مصاحبه با سایت تاریخ ایرانی روایتی عجیب از شب سقوط ارائه می‌دهد که پر از سوال است. مردی که فشارهای بسیاری را بعد این قضیه تحمل کرد.
او تاکید می‌کند کاملا کنترل را در دست داشته و به‌نظرش اتفاقی که برای هواپیمای او افتاده، دخلی به مسائل فنی ندارد!
خاطرات او از خونسردی ژنرال فکوری در حین حادثه شگفت است.‌ به گفته‌ سرهنگ، تمام مردان نظامی مهمی که در پرواز بودند سمت چپ نشسته و از قضا همان سمت هم به زمین می‌خورد و کاملا منهدم می‌شود. گویا فرماندهان برای جلسه‌ای مهم عازم تهران بوده‌اند. دیداری در عالی‌ترین سطح و تصمیم درباره‌ آغاز کار برای بازپس‌گیری #خرمشهر.
این اتفاق تکان‌دهنده باعث شد هشت ماه عملیات مذکور عقب بیفتد. چند فرمانده‌ نخبه‌ ارتش شهید و‌ محمد جهان‌آرا قهرمان مقاومت خرمشهر و یار دکتر #چمران نیز بی‌جان شود.
جالب این‌که خبر شهادت جهان‌آرا چهل روز بعد اعلام رسمی می‌شود.
سالها از آن شب عجیب گذشته. ممکن است بسیاری بگویند چه اهمیتی دارد؟ اهمیت‌اش در این است که این سانحه به تایید بسیاری مسیر جنگ را عوض کرد. و این‌که وقتی برای نوشتن بخشی از رمان «خون‌خورده» درباره‌ این اتفاق تحقیق کردم، دریافتم با چه ماجرای پیچیده و مرموزی رودررو هستیم. این‌که آن شب چه گذشت، امری‌ست که شاید سال‌ها بعد روشن شود. شبی که یک غول هوایی با هزاران پوند سوخت زمین خورد. و آتش در شب افتاد...

#مهدی_یزدانی‌خرم (رمان‌نویس)
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@Oldkingofebrighestan
Forwarded from اتچ بات
✔️مرگ سهراب🔻

#مهدی_یزدانی‌خرم

🔸 کمتر کسی نام اصلیش را می‌دانست، کمتر کسی می شناختش و حالا کمتر کسی شاید برایش مرگ بوقچی سالخورده‌ تیم تاج اهمیت داشته باشد. شاید بپرسد در این احوال دلار و ریال و ملال یک مرگ کمتر و بیشتر چه توفیر دارد... که دارد.
🔸 #سهراب_بوقی امروز [دیروز]مرد. سرطان داشت، کسی او را یادش نبود، نوای کلاسیک بوق دوازده شاخه‌اش در سیر تشویقهای مدرن و لیدرهای حقوق بگیرِ نوظهور گم شد. کسی به سهراب فکر نکرد. کمتر کسی یادش ماند که او دیوانه‌ تیمش بود. گاهی در ورزشگاه از نزدیک می‌دیدمش. با پوستی سوخته زیر آفتاب. موهای سفید شقیقه و رگهایی که از فرط دمیدن در بوق در آستانه‌ انهدام بودند.

🔸گاهی به تنهایی یک بوقچی از نفس افتاده فکر می‌کردم، به مردی که پشت به زمین، بازیهای تیمش را درک می‌کرد، به کسی که حق غمگین شدن نداشت، حق شادشدن.

🔸 یک بار در وضعی خاص دیدمش، بازی استقلال بود. باران شدیدی می‌آمد. کسی دل و دماغ تشویق نداشت. با گرمکنی آبی زیر باران ایستاده بود و بوق می‌زد. کسی همراهی نمی‌کرد. اما انگار مستِ ساز خودش بود. دست چپش در هوا می‌رقصید. زیر بارانی عجیب. حالا او از دنیا رفته. با رگهایی از فرط فشار برای رساندن اکسیژن فراخ و گشاد شده.

🔸 او نمادی از یک روزگار سپری شده است که بی‌رحمانه آدمها را گم کرد. از سالهای قبل انقلاب تا دهه‌های شصت و هفتاد.
کسی سهراب را به خاطر نخواهد سپرد. این رسم روزگار است، اما او ورای فوتبال و هر علقهٔ تیمی قرار دارد. مردی که سال‌ها نوایی ساخت برای یک شور همگانی. در دهه شصت. در آن سوز زمستانی او و همگنش در تیم قرمز، #ممد_بوقی، خونها را می‌چرخاندند بین تماشاچی‌ها. نواهایی بودند برای شور. وقتی همه چیز مدرن‌تر شد و هر کس توانست بوق پلاستیکی بخرد، سهراب از سکه افتاد. ابزارش استقلال خود را از دست داد. آخرین بار چند سال پیش در یکی از بازیهای استقلال هرچه تلاش کرد تا ریتم تشویق را دربیاورد کسی همراهی نکرد. پسر جوانی گفت «سهراب بکش کنار داریم نیگا میکنیما» و جواب داد «من جای پدربزرگت هستم جوون. ادب داشته باش» و رفت...

🔸 پیرمردی روی سکوها که در رویایش ده ها هزار نفر را چون ارکستری عظیم رهبری می‌کرد. در خلسه می‌شد هنگام دمیدن در سازش. خون می دوید در صورتش و این رویایش بود. رویایی که چند دهه با آن زیست و شاد بود. و من نویسنده‌ جوانی هستم که دارم به این بوقچی پیرِ بی‌جان فکر می‌کنم و این که چه کسی به ذهن او فکر می‌کند. چه کسی برایش مهم است مرگ او در این روزگار پر درد و تگرگ...
پایان او، خطی‌ست بر یک دوران.
آقا سهراب ممنونم.

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan