به بهانهٔ
عید قربان
#عید_قربان که میشود، یک عده میشوند حامی حقوق گوسفندان! فقط هم همین یک روز!
راستش وقتی عکسهای سر بُریده گوسفندان و خون دلمه شده را میگذارند و عدهای زیرش شکلک گریه و عصبانیت میگذارند، از اینهمه سطحی بودن حیران میشوم. نکند فکر کردهاند در بقیه روزها گوسفندها با پای خودشان میروند قصابی و میگویند بزن لامصب. یا از شدت ناامیدی خودکشی میکنند و یا با طیب خاطر اُتانازی میکنند تا ما بخوریمشان؟!
در روزهای دیگر که همین شکلک گریهگذارها، وارد قصابی میشوند که «آقا گوسفند جوان بده، پا بده، دست بده، راسته قرمز بده»؛ نکند فکر میکنند دارند قارچ میخرند؟!
حساب گیاهخوارها جداست. هرچند مثل همهچیز در ایران نصفشان شوافکارند و از آنجا معلوم میشود که تا تو را میبینند اعلام میکنند:
«من وِجَم؛ من گیاهخوارم».
خب به کفشم که وجی! مگر من سوال کردم؟ گیاهخوارهای واقعی هم که دمشان گرم و دم نمیزنند و گیاهشان را میخورند...
اما دیگر هیچ ملتی ما را نشناسد، ما که خودمان را خوب میشناسیم؛ کشته مُرده نشان دادن احساسات غلیظ و آبکی آنی و لحظهای هستیم.
امروز شکلک گریه برای سر بریده گوسفند میگذاریم و یکدیگر را به کاشتن نهال تشویق میکنیم و فرداش مکالمهٔ تلفنیمان این است: «داداش امروز رفتاری ماهیچه بزنیم یا برگ البرز؟».
چرا خودمان را گول میزنیم؟ معلوم نیست.
دلایل عدهای دیگر از این هم بدتر. که چهرهٔ شهر زشت میشود و کودکان نباید شاهد این صحنهها باشند. نکند فکر کردهاند در زوریخ زندگی میکنیم؟ و یادشان رفته اینجا همان شهریست که به وقت دار زدن آدمها، همین پدر مادرها دست بچه هفت سالهشان را میگیرند و از نصفهشب نوبت میگیرند تا مبادا صحنه دست و پا زدن یک آدم را در سحر از دست بدهند و دست بچه هم یک موبایل میدهند که فیلم بگیر!
از کودکان کجا و از چهره زشت کدام شهر حرف میزنیم؟ خودمان را گول نزنیم؛ اتفاقی نمیافتد؛ با خودمان رک و راست و صادق باشیم. ما ذائقه تربیت شده هزار ساله داریم: (در خوردن گوشت، در نفسنفس زدنمان برای دیدن صحنههای شنیع؛ و از همه بدتر در دروغ گفتن به خودمان)
#نوشین_زرگریt.center/oldkingofebrighestan#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan