شاه فرتوت ابریقستان

#علیرضا_بانک
Канал
Логотип телеграм канала شاه فرتوت ابریقستان
@oldkingofebrighestanПродвигать
2,64 тыс.
подписчиков
24,5 тыс.
фото
3,83 тыс.
видео
8,32 тыс.
ссылок
به مجله سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ادبی، هنری، ورزشی #شاه_فرتوت_ابریقستان خوش آمدید... ارتباط با ادمین: @oldking1976
یکم جولای، "روز ملی کانادا"ست.
همون کانادایی که نصف دوستهام رو خورد!
دوستی ساکن اونجا نوشته:
امروز با دو دوست ایرانی ساکن #کانادا در مسیری طولانی همسفر بودیم. یکی ۳۵ساله بود و تنها ۳۵روز بود به کانادا اومده بود؛ دیگری ۳۵سال پیش در ۲٠سالگی به کانادا #مهاجرت کرده بود.
هر دو دنبال کننده اخبار ایران بودند و بحث آنان درباره مردم ایران و کشور کانادا برای من که در سکوت رانندگی می‌کردم بسیار جالب بود.
دوستی که تازه وارد بود و تنها ۳۵روز بود مقیم کانادا بود، آینده خودش و خانواده‌اش را در مهاجرت به کانادا می‌دانست. او به هدفش که مهاجرت بود رسیده بود و شاهد مقصود، یعنی کانادا را درآغوش داشت. به گفته وی این مهاجرت قرار است آینده او و فرزند خردسالش را تامین کند! و پس از این مهاجرت، خیالش از بابت فرزندش و نحوه بزرگ شدنش راحت است! او بگونه‌ای صحبت می‌کرد که گویی با مهاجرت به هدفش رسیده است و بقیه راه سهل و راحت است!
دیگری که ۳۵سال بود ساکن کانادا بود، هنوز درگیر دهه شصت بود. خاطراتش از تهران، حکومت و مردم مربوط به ۳۵سال پیش بود.
به گفته او، دروغگوها و کلاهبردارها موفق شدند که مردم را هم دروغگو و کلاهبردار کنند. از دید او اغلب ایرانیان جدیدالورود، غیر قابل اعتماد بودند و تنها به ایرانی-کانادایی‌هایی می‌توانست اعتماد کند که بیش از ۳٠سال پیش وارد کانادا شده‌اند!
او می‌گفت فرهنگ جدید ایران را نمی‌شناسد و اگر امروز به تهران برود، تنها کلمات فارسی دیگران را خواهد فهمید و نه منظور آنان را که در پشت آن کلمات مخفی شده است...

#علیرضا_بانک
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
Forwarded from شاه فرتوت ابریقستان (Mohammad Ebrigh)
یکم جولای، #روز_ملی_کانادا بود.
همون کانادایی که نصف دوستهام رو خورد!
دوستی ساکن اونجا نوشته:
امروز با دو دوست ایرانی ساکن #کانادا در مسیری طولانی همسفر بودیم. یکی سی و پنج ساله بود و تنها سی و پنج روز بود به کانادا اومده بود. دیگری سی و پنج سال پیش در بیست سالگی به کانادا #مهاجرت کرده بود. هر دو دنبال کننده اخبار ایران بودند و بحث آنان درباره مردم ایران و کشور کانادا برای من که در سکوت رانندگی می‌کردم بسیار جالب بود.
دوستی که تازه وارد بود و تنها سی و پنج روز بود مقیم کانادا بود، آینده خودش و خانواده‌اش را در مهاجرت به کانادا می‌دانست. او به هدفش که مهاجرت بود رسیده بود و شاهد مقصود، یعنی کانادا را درآغوش داشت. به گفته وی این مهاجرت قرار است آینده او و فرزند خردسالش را تامین کند! و پس از این مهاجرت، خیالش از بابت فرزندش و نحوه بزرگ شدنش راحت است! او به گونه‌ای صحبت می‌کرد که گویی با مهاجرت به هدفش رسیده است و بقیه راه سهل و راحت است!
دیگری که سی و پنج سال بود ساکن کانادا بود، هنوز درگیر دهه شصت بود. خاطراتش از تهران، حکومت و مردم مربوط به سی و پنج سال پیش بود. به گفته او، دروغگوها و کلاهبردارها موفق شدند که مردم را هم دروغگو و کلاهبردار کنند. از دید او اغلب ایرانیان جدیدالورود غیر قابل اعتماد بودند و تنها به ایرانی-کانادایی‌هایی می‌توانست اعتماد کند که بیش از سی سال پیش وارد کانادا شده‌اند!
او می‌گفت فرهنگ جدید ایران را نمی‌شناسد و اگر امروز به تهران برود، تنها کلمات فارسی دیگران را خواهد فهمید و نه منظور آنان را که در پشت آن کلمات مخفی شده است.

#علیرضا_بانک
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
یکم جولای، #روز_ملی_کانادا است.
همون کانادایی که نصف دوستهام رو خورد!
دوستی ساکن اونجا نوشته:
امروز با دو دوست ایرانی ساکن #کانادا در مسیری طولانی همسفر بودیم. یکی سی و پنج ساله بود و تنها سی و پنج روز بود به کانادا اومده بود. دیگری سی و پنج سال پیش در بیست سالگی به کانادا #مهاجرت کرده بود. هر دو دنبال کننده اخبار ایران بودند و بحث آنان درباره مردم ایران و کشور کانادا برای من که در سکوت رانندگی می‌کردم بسیار جالب بود.
دوستی که تازه وارد بود و تنها سی و پنج روز بود مقیم کانادا بود، آینده خودش و خانواده‌اش را در مهاجرت به کانادا می‌دانست. او به هدفش که #مهاجرت بود رسیده بود و شاهد مقصود، یعنی کانادا را درآغوش داشت. به گفته وی این مهاجرت قرار است آینده او و فرزند خردسالش را تامین کند! و پس از این مهاجرت، خیالش از بابت فرزندش و نحوه بزرگ شدنش راحت است! او به گونه‌ای صحبت می‌کرد که گویی با مهاجرت به هدفش رسیده است و بقیه راه سهل و راحت است!
دیگری که سی و پنج سال بود ساکن کانادا بود، هنوز درگیر دهه شصت بود. خاطراتش از تهران، حکومت و مردم مربوط به سی و پنج سال پیش بود. به گفته او، دروغگوها و کلاهبردارها موفق شدند که مردم را هم دروغگو و کلاهبردار کنند. از دید او اغلب ایرانیان جدیدالورود غیر قابل اعتماد بودند و تنها به ایرانی-کانادایی‌هایی می‌توانست اعتماد کند که بیش از سی سال پیش وارد کانادا شده‌اند!
او می‌گفت فرهنگ جدید ایران را نمی‌شناسد و اگر امروز به تهران برود، تنها کلمات فارسی دیگران را خواهد فهمید و نه منظور آنان را که در پشت آن کلمات مخفی شده است.

#علیرضا_بانک
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
Forwarded from شاه فرتوت ابریقستان (Mohammad Ebrigh)
یکم جولای، #روز_ملی_کانادا بود.
همون کانادایی که نصف دوستهام رو خورد!
دوستی ساکن اونجا نوشته:
امروز با دو دوست ایرانی ساکن #کانادا در مسیری طولانی همسفر بودیم. یکی سی و پنج ساله بود و تنها سی و پنج روز بود به کانادا اومده بود. دیگری سی و پنج سال پیش در بیست سالگی به کانادا #مهاجرت کرده بود. هر دو دنبال کننده اخبار ایران بودند و بحث آنان درباره مردم ایران و کشور کانادا برای من که در سکوت رانندگی می‌کردم بسیار جالب بود.
دوستی که تازه وارد بود و تنها سی و پنج روز بود مقیم کانادا بود، آینده خودش و خانواده‌اش را در مهاجرت به کانادا می‌دانست. او به هدفش که مهاجرت بود رسیده بود و شاهد مقصود، یعنی کانادا را درآغوش داشت. به گفته وی این مهاجرت قرار است آینده او و فرزند خردسالش را تامین کند! و پس از این مهاجرت، خیالش از بابت فرزندش و نحوه بزرگ شدنش راحت است! او به گونه‌ای صحبت می‌کرد که گویی با مهاجرت به هدفش رسیده است و بقیه راه سهل و راحت است!
دیگری که سی و پنج سال بود ساکن کانادا بود، هنوز درگیر دهه شصت بود. خاطراتش از تهران، حکومت و مردم مربوط به سی و پنج سال پیش بود. به گفته او، دروغگوها و کلاهبردارها موفق شدند که مردم را هم دروغگو و کلاهبردار کنند. از دید او اغلب ایرانیان جدیدالورود غیر قابل اعتماد بودند و تنها به ایرانی-کانادایی‌هایی می‌توانست اعتماد کند که بیش از سی سال پیش وارد کانادا شده‌اند!
او می‌گفت فرهنگ جدید ایران را نمی‌شناسد و اگر امروز به تهران برود، تنها کلمات فارسی دیگران را خواهد فهمید و نه منظور آنان را که در پشت آن کلمات مخفی شده است.

#علیرضا_بانک
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
در #کانادا صرفنظر از اینکه چند سال کار کرده‌اید، تا سن ۶۷ سالگی خبری از بازنشستگی نیست!
در ایران شما معمولا می‌توانید با سی سال خدمت در خیلی موارد حتی کمتر با سی روز حقوق بازنشسته بشوید.
یعنی دیدن یک بازنشسته ۴۸ ساله در ایران چیز عجیبی نمی‌تواند باشد.
امنیت شغلی در کانادا اساسا کلمه ناآشنایی است. در تک تک روزهای ۴۹ سال کار شما از ١٨ سالگی تا ۶۷ سالگی به راحتی امکان دارد خیلی ساده عذر شما را بخواهند. یکی دو هفته حقوق و بعد هم خلاص. شما بدون درآمد روی هوا رها میشید.
در ایران وقتی کسی کارمند رسمی دولت شد، تقریبا اخراجش غیر ممکن است و تا بازنشستگی امنیت شغلی دارد.
در کانادا مرخصی استعلاجی وجود دارد. حداکثر سه روز. پس از آن باید یک بیمارستان دولتی گواهی سفت و سختی بدهد. اگر هم مدت بیماری زیاد بشود معمولا خداحافظی با آن شغل قطعی است. غیر از روزهای بیماری، به ندرت کسی بابت کاری که انجام نمی‌دهد حقوق می‌گیرد.
در ایران با احتساب معلمین که از اواخر بهار تا آغاز پاییز، تعطیلند و با احتساب کارمندانی که پنجشنبه و جمعه تعطیلند، و با احتساب تعطیلات و مرخصی‌ها و ... کارمندان دولت به طور متوسط ۹ ماه در سال کار می‌کنند و ۱۴ ماه یا بیشتر حقوق می‌گیرند.
اگر کارمند رسمی دولت در ایران هستید [و تنبل هم تشریف دارید]، هرگز به کانادا مهاجرت نکنید!

#علیرضا_بانک
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
یکم جولای، #روز_ملی_کانادا بود.
همون کانادایی که نصف دوستهام رو خورد!
دوستی ساکن اونجا نوشته:
امروز با دو دوست ایرانی ساکن #کانادا در مسیری طولانی همسفر بودیم. یکی سی و پنج ساله بود و تنها سی و پنج روز بود به کانادا اومده بود. دیگری سی و پنج سال پیش در بیست سالگی به کانادا #مهاجرت کرده بود. هر دو دنبال کننده اخبار ایران بودند و بحث آنان درباره مردم ایران و کشور کانادا برای من که در سکوت رانندگی می‌کردم بسیار جالب بود.
دوستی که تازه وارد بود و تنها سی و پنج روز بود مقیم کانادا بود، آینده خودش و خانواده‌اش را در مهاجرت به کانادا می‌دانست. او به هدفش که مهاجرت بود رسیده بود و شاهد مقصود، یعنی کانادا را درآغوش داشت. به گفته وی این مهاجرت قرار است آینده او و فرزند خردسالش را تامین کند! و پس از این مهاجرت، خیالش از بابت فرزندش و نحوه بزرگ شدنش راحت است! او به گونه‌ای صحبت می‌کرد که گویی با مهاجرت به هدفش رسیده است و بقیه راه سهل و راحت است!
دیگری که سی و پنج سال بود ساکن کانادا بود، هنوز درگیر دهه شصت بود. خاطراتش از تهران، حکومت و مردم مربوط به سی و پنج سال پیش بود. به گفته او، دروغگوها و کلاهبردارها موفق شدند که مردم را هم دروغگو و کلاهبردار کنند. از دید او اغلب ایرانیان جدیدالورود غیر قابل اعتماد بودند و تنها به ایرانی-کانادایی‌هایی می‌توانست اعتماد کند که بیش از سی سال پیش وارد کانادا شده‌اند!
او می‌گفت فرهنگ جدید ایران را نمی‌شناسد و اگر امروز به تهران برود، تنها کلمات فارسی دیگران را خواهد فهمید و نه منظور آنان را که در پشت آن کلمات مخفی شده است.

#علیرضا_بانک
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
یک دوست عزیزم که چپ‌گرایانه‌تر از من فکر می‌کنه این تصویر شاه و ثریا رو در صفحه فیسبوکش منتشر کرده. بازدید از یک خانه روستایی احتمالا حدود شصت سال پیش...
به نکات جالبی هم اشاره کرده. مثلا به اینکه شاه و همسرش با کفش رفته‌اند توی خانه. به اینکه این خانواده ناچار بوده دو تا عکس شاه رو توی خونه نگه داره. به اینکه هیچکس به دیگری نگاه نمی‌کنه و در نهایت به اینکه شاه فرق قصر خودش با خانه مردم رو نمی‌دونه...

من اما به چیزهای دیگری در این تصویر دقت کردم. با اینکه می‌دانید که سلطنت‌طلب نیستم و علاقه‌ای هم به سلطنت‌طلبی ندارم!
به این دقت کردم که این خانواده میوه و شیرینی برای پذیرایی از میهمان احتمالا ناخوانده در منزل داشته‌اند. فرشی دستباف و نسبتا خوب زیر پا داشته‌اند. وسایل تزینی و تجملی کوچکی روی طاقچه داشته‌اند. لباس نسبتا مناسبی بر تن بچه‌ها و مرد روستایی می‌بینم. چیزهایی که در یک روستای شصت سال بعد امروز کوبا یا چین هم نمی‌شود دید. آری من به سوسیالیسمی دقت می‌کنم که در جای جای این تصویر موج می‌زند!
شاید دوست من بگوید که همه اینها دروغ است و فرش و وسایل تزئینی و میوه و شیرینی، دقایقی قبل از ورود شاه به این خانه آورده شده‌اند! من اما پاسخ خواهم داد که چهرهٔ کودکان دروغ نمی گوید. لُپهای گرد و برآمده این دو کودک به وضوح می‌گویند که «ما از سوء تغذیه رنج نمی‌بریم!»

#علیرضا_بانک
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
Forwarded from پیوند نگار
‍ ‍ اولین بار که از گروه فشار انصار حزب الله کتک خوردم در یکی از سخنرانی های دکتر #سروش در اصفهان در حدود سال های ۷۰ یا ۷۱ بود.
اون جلسه در نهایت با پرت شدن یک آجر که به پیشونی ایشون برخورد کرد و باعث جراحت ایشون شد، به هم ریخت. بنابراین ایشون شاید فقط یک دقیقه سخن گفت. ولی همون یک دقیقه هم جالب بود.
مراسم طبیعتا با شعارهای زنده باد-مرده باد دو طرف شروع شد. سروش هم سخنان خودش رو با واکنش به همین شعارها شروع کرد و گفت:
«الان دو سه هزار نفر توی این سالن جمع شده اید. اگه همین لحظه به ساعت هاتون نگاه کنید، غیرممکنه که حتی دونفر پیدا بشن که ساعتشون در دقیقه و ثانیه و دهم ثانیه و صدم ثانیه با هم یکسان باشه! تازه ساعت رسمی که چیزیه هر روز و شب از اخبار و رادیو و تلویزیون اعلام میشه. بنابراین به نسبتی بزرگتر، اختلاف عقیده شما هم با هم طبیعیه. مهم اینه که بتونید همدیگه رو تحمل کنید.»

در همین لحظه بود که یک آجر توسط انصار حزب الله به سر ایشون اصابت کرد و معنی تحمل رو به شکل عملی فهمیدیم!

#علیرضا_بانک
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@oldkingofebrighestan