شاه فرتوت ابریقستان

#صدام_حسین
Канал
Логотип телеграм канала شاه فرتوت ابریقستان
@oldkingofebrighestanПродвигать
2,64 тыс.
подписчиков
24,5 тыс.
фото
3,83 тыс.
видео
8,32 тыс.
ссылок
به مجله سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ادبی، هنری، ورزشی #شاه_فرتوت_ابریقستان خوش آمدید... ارتباط با ادمین: @oldking1976
◀️ دیکتاتوری که از پیشرفت نظامی آمریکا غافل بود


چرا #صدام_حسین به التیماتوم‌های چندبارهٔ ائتلاف تحت رهبری ایالات متحده اعتنا نکرد و از کویت خارج نشد؟ آیا او فکر می‌کرد نیروی نظامی‌اش از آمریکا قدرتمندتر است؟ خیر! اما #صدام گمان می‌کرد که ماشین جنگی‌اش به عنوان بزرگترین ارتش خاورمیانه آنقدر توان دارد که جنگ زمینی را چند هفته طول بدهد و ده هزار نفر تلفات از آمریکایی‌ها بگیرد. از نظر او در این شرایط، فشار شدید افکار عمومی آمریکا همچون جنگ ویتنام موجب توقف عملیات ارتش آمریکا می‌شد.

صدام از حملهٔ آمریکا مدلی همچون عملیات نرماندی برای سربازانش ترسیم کرده بود: یک حملهٔ آبی خاکی از ساحل کویت و انبوهی از تفنگداران که مستقیم به سوی آتش سلاح‌های سربازان عراقی پیشروی می‌کنند و در این شرایط او آنقدر فرصت دارد که تلفات لازم را از آمریکایی‌ها بگیرد‌. حتی زمانی که شش هفته بمباران دقیق و بی‌سابقه شیرازهٔ ارتش عراق را گسیخته بود، سازمان تبلیغاتی او مدام به سربازان وحشت‌زده که عموماً ارتباطشان با فرماندهی و دیگر واحدها قطع شده بود، پیام می‌داد: «مقاومت کنید! محکم بمانید! آمریکایی‌ها بالاخره می‌آیند! آن‌ها از دریا می‌آیند! آنها تماماً هلیکوپتر و پیاده نظام سبک هستند!»

در اوهام صدام آمریکایی‌ها بالاخره آنقدر نزدیک می‌شدند که سربازان او بتوانند از آن‌ها تلفات لازم را بگیرند. او بخش بزرگی از نیروهایش را رو به دریا مستقر کرده بود!

اما آمریکایی‌ها هیچوقت از دریا نیامدند! آنها با لشکرهای زرهی مجهز به تانک‌های وحشتناک "آبرامز" با سرعتی باور نکردنی از صحرای عربستان وارد خاک عراق شده و از پشت به نیروهای او در کویت حمله کردند و جنگ زمینی تنها ۷۲ ساعت طول کشید!

صدام درکی از تغییرات شگرفی که در یک دههٔ گذشته در عرصهٔ تکنولوژی نظامی روی داده بود نداشت. او درکی از نبرد عصر اطلاعات نداشت و به نبرد درهٔ بقاع که هشت سال قبل بین سوریه و اسرائیل رخ داده بود توجهی نکرده بود. صدام به شدت از زمان عقب بود.
او گفته بود که آنقدر از خلبانان آمریکایی اسیر می‌گیرد که افکار عمومی آمریکا با دیدن صف طولانی آن‌ها جنگ را تمام کند و موقعیت او در کویت را به رسمیت بشناسد. او نیرومندترین شبکه پدافند هوایی در جهان سوم را در اختیار داشت‌. اما در شب نخست آغاز جنگ هوایی، شانزده فروند هواپیمای نامرئی F117 Nighthawk (نایت‌هاوک) که در تصویر پایین می‌بینید، هر کدام با دو بمب دو هزار پوندی هدایت لیزری بدون آنکه کسی متوجه آن‌ها شود، به قلب بغداد نفوذ کرده و حساس‌ترین هدف‌ها را بمباران کردند.
پدافند عراق حیرت زده شده بود که این دیگر چه نوع حمله‌ای است؟ عراقی‌ها تازه وقتی متوجه هواپیما می‌شدند که مواضعشان با خاک یکسان شده بود.

در همان حال اهداف حساس دیگر عراقی‌ها با موشک‌های کروز توماهاوک که از هزار و هفتصد کیلومتر دورتر شلیک شده و با جثهٔ کوچک و ارتفاع پایین‌شان قابل شناسایی نبودند، منهدم می‌شدند. رادارها قبل از این که بتوانند واکنشی نشان دهند، توسط موشک‌های هارم ضد رادار که توسط فانتوم‌های وایلد ویزل و A6ها شلیک شده بودند، منهدم می‌شدند. فرودگاه‌ها توسط مهمات دقیق و ضد بتنی که استرایک ایگل‌ها و تورنادو‌ها شلیک می‌کردند، از کار می‌افتادند و جنگنده‌های صدام درون پناهگاه‌های بتنی خود منهدم می‌شدند. صدام بهای سنگینی برای عقب ماندن ذهنش از تحولات کلیدی عرصه فن‌آوری نظامی پرداخت.

آمریکایی‌ها هیچوقت در جایی که او می‌خواست و در فاصلهٔ نزدیکی که مد نظر او بود، آفتابی نشدند تا او بتواند رویای «ویتنام در صحرای» خود را محقق کند! رهبری که حتی تفاوت جنگ منظم در دشت باز را با جنگی چریکی و نامنظم همچون ویتنام تشخیص نمی‌داد برای چند دهه سرنوشت میلیون‌ها عراقی را به دست گرفته بود. جنگ برای آزادی کویت نخستین پردهٔ پر سر و صدا از جنگ نوین هوشمند عصر اطلاعات بود که توجه جهان را به خود جلب کرد. طرح‌هایی که از اوائل دههٔ هفتاد میلادی در مراکزی نظیر ترادوک تدوین شده بودند، حالا میوه داده بودند...
بااین‌حال این تنها آغاز راهی طولانی بود که حتی امروز هم به پایان خود نرسیده است. در جنگ کویت تنها ۱۳درصد از مهمات سنگین مصرفی هوشمند بودند! هنوز بمب‌های هدایت ماهواره‌ای، تسلیحات شبکه‌محور و بسیاری از فناوری‌های مؤثر امروزی به میدان نیامده بودند.

✍🏼 #توس_طهماسبی (نویسنده و پژوهش‌گر)

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید
@Oldkingofebrighestan
دیکتاتورها و تجربه مرگ

فرهاد قنبری

دیکتاتورها یکی ویژگی مشترک دارند و آن اینکه هر گاه صدای پای مرگ را احساس می‌کنند، دچار بحران شدید می‌شوند. این بحران گاهی به صورت افسردگی و بی‌معنایی و بی‌توجهی به #قدرت و گاهی به صورت اعمال خشونت و خودکامگی بیشتر خود را نشان می‌دهد.

ديکتاتورها به دليل اعمال قدرت افسارگسیخته، در طول زمامداری خود، کم‌کم به این یقین و باور می‌رسند که قدرت آنها ابدی است، اما هنگامی که آثار بیماری و کهولت سن و ناتوانی در گفتار و رفتارشان را می‌بینند، یقین می‌یابند که مرگ شوخی ندارد و از جنس خادمان متملق و چاپلوسان اطرافشان نیست و راه گریزی از آن ندارند.

دیکتاتورها به چشم خود، جانشینان و مخالفین خویش را می‌بینند که هر کدام به دلایل خاص خود، برای مرگ او لحظه‌شماری می‌کنند و همین مسئله بر خشونت و استبداد آنها می‌افزاید.
در طول تاریخ، دیکتاتورها و خودکامگان بسیاری را می‌بینیم که در سالهای پایانی حیات خود، تمام مخالفان زندانی خویش را قتل‌عام کرده‌اند یا جانشینان خود را کور و نابینا کرده و به قتل رسانده‌اند.

دیکتاتورها در پایان عمر، توان درک و پذیرش ترک دنیایی که همه چیز آن مُسَخَّرشان بوده است را ندارند و سعی می‌کنند تا آنجا که می‌توانند با کشتار دیگران بر غریزه مرگ فائق آیند.
آدولف #هیتلر، #موسولینی یا #صدام حسین و معمر #قذافی نمونه‌های اخیر از دیکتاتورهایی بودند که حاضر به پذیرش واقعیت مرگ نبودند و با توسل به جنگ و کشتار و خشونت تلاش می‌کردند تا آنجا که می‌توانند با نابودی و کشتار دیگران، تراژدی مرگ خویش را به تعویق بیافکنند.

ديکتاتورها در طول حیات خود به علت همهمه اطراف و درگیری در مسائل حکومتداری چندان به مرگ نمی‌اندیشند و اما آن زمان که به ناچار با ابتلاء به یک بیماری لاعلاج و یا کهولت سن و ناتوانی در انجام امور روزمره، صدای منحوس ناقوس مرگ را می‌شنوند، دچار بحرانهای شدیدی می‌شوند که گاهی به صورت افسردگی شدید و بی‌معنایی زندگی و بی‌ارزش شمردن همه چیز و.. و اغلب هم به صورت اعمال #استبداد و #خشونت و خودکامگی بیشتر واکنش نشان می‌دهند.

#فرهاد_قنبری
t.center/oldkingofebrighestan
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید
@Oldkingofebrighestan
در آخرین ماه‌های جنگ ایران و عراق، در بمباران شیمیایی شهر #حلبچه‌ کردستان عراق، بیش از پنج‌ هزار کودک و زن و مردِ کُرد، قتل‌عام شدند؛ و بیش از هفت هزار دیگر، زخمی و مفلوج و معلول، باقی ماندند.
عراق، گناه قتل عام شیمیایی کردها را به گردن ایران انداخت، و غرب دموکرات پس از ماه‌ها کندوکاو کارشناسانه، حتی وقوع بمباران را هم قابل ثبوت ندانست! چرا که جنایت را دُردانه‌اش مرتکب‌شده‌ بود، با همان سلاح‌هایی که خودش به او داده‌بود.
زمانه هنوز دیگر نشده بود، شوروی و اردوگاهش هنوز باقی بود، و نیازی به هراس از لولوی تروریسم نبود؛ پس #صدام هنوز عزیز بود، کردها هنوز به درد غرب نمی‌خوردند و مثل همیشه، حقوق بشر هم تنها در جایی حاضر می‌‌شد که امپریالیست‌ها نیازش داشتند.
صدام به کشتن کردها عادت داشت. تا آن زمان بیش از ۴۰۰۰ روستای کردنشین را از روی زمین سترده‌ بود. #کردستان عراق، یک سرزمین اشغال‌شده بود و کمترین ربطی به کشوری به نام عراق نداشت، جز بهانه‌ همیشگی و نفرین‌شدهٔ حفظ تمامیت ارضی وطن مسمومی به نام عراق. و این وطن چه بود؟ سرزمینی جعل‌شده که تا شصت هفتاد سال قبل از آن تاریخ، بخشی از خاک امپراتوری عقب‌ماندهٔ پوسیدهٔ عثمانی بود و بعدتر به دست انگلیس و فرانسه فاتحان جنگ جهانی استعماریِ اول از آن امپراتوری جدا شده بود و "عراق" نامیده‌ شده‌ بود تا سالهای سال مرکز ِ فتنه و آشوب، و سفرهٔ خداداده‌‌ای برای آن تجاوزگران باشد؛ همان‌طور که فلسطین و سوریه و اردن و لبنان بودند و هستند.
حکومت‌های پیاپی عراق، سال‌های سال کردها را کشتند، آواره کردند، استثمار کردند، "تعریب" کردند و در مقابل سکوت جهان و نیشخند ِ جنایتکارانهٔ همسایگان، بر پیکر و جان و روح و فرهنگ و تاریخ‌ آن‌ها پای‌کوبیدند و زوزه‌کشیدند و به محض کمترین اعتراض یا مقاومت کردها، آن‌ها را به تجزیه‌طلبی و به خطرانداختن تمامیت ارضی "وطن عربی" متهم کردند.
شوونیسم بعثی، سرزمین عربی می‌خواست. همهٔ عراق را عرب می‌خواست و تازه! خود همین سرزمین عربی نیز بهانه‌ای بیش نبود.
مسئله این‌ بود که سرزمین پاره‌پاره‌ای مثل عراق، جز از طریق استبداد و ترور قابل "نگهداری" نبود. تا پیش از پایان جنگ جهانی اول و تقسیم امپراتوری عثمانی توسط فاتحان، کردها چهارصد سال بود در آن امپراتوری می‌زیستند و پیش‌تر از آن هم هزاران سال جزئی از ایران و از بنیان‌گذاران سرزمین ایران بودند که در پی ماجراجویی‌های ابلهانهٔ صفویان، به سلطان عثمانی بخشیده شده بودند. چند ماه پس از پایان جنگ اول جهانی و ساخت کشور عراق، بخش‌هایی از همین کردها و سرزمینشان به آن الصاق‌شدند و قرار شد کردهایی که تا آن‌ وقت از وطن ترکی دفاع کرده و به زبان ترکی تکلم کرده بودند، از آن تاریخ به بعد، مدافعان وطن عربی باشند و به زبان آسمانی عربی اظهار بندگی و ارادات نمایند. چنین جنایتی، مگر جز با زور و کشتار و ترور، ممکن می‌بود؟
پس رژیم‌های پوشالی و دست‌نشاندهٔ عراق، پیاپی و دمادم، کردها را سرکوب کردند و اوج‌گیری این کشتار و ترور، با به‌قدرت‌رسیدن حزب بعث آغاز شد و سال‌به‌سال شدت گرفت
پس حکومت بعث، بی‌رحمانه و با همه‌ توان یک حکومت ترسوی فاشیست، کردها را سرکوب کرد. #صدام حسین شکّی نداشت که زور، اولین و آخرین درمان، و اکسیر نجات و مانایی است...
نتیجه‌ای که همه‌ دیکتاتورها به آن می‌رسند و روز‌به‌روز ناگزیر از شدت‌ بخشیدن به آن‌اند.
دیکتاتورها شیفته‌ یکپارچگی هستند. آن‌ها استاد زیبایی‌شناسی نظم مطلق‌اند. نمی‌‌دانم کدام شیخ و عارف بزرگ ایرانی فرموده که همیشه در جستجوی مریدی بوده که پوستش را پر کاه کند و او دم برنیاورد! وه! چه شادمانی عارفانه‌ای! دیکتاتورها، عارفانِ مدرن‌اند!
مضحک این‌که اگر زور، کارگر می‌بود، صدام به آن فلاکت نمی‌افتاد؛ و عرب‌های بصره و فلوجه ناچار نمی‌شدند در دولت و پارلمان‌شان، هر سند و گفته‌ای را به زبان کردی هم ترجمه کنند.
دیکتاتورها همیشه در اشتباه‌اند. همه‌ آن‌ها فکر می‌کنند که با دیکتاتورهای ذلیل‌شدهٔ پیشین متفاوت‌اند و داستان ِجاودانگی‌شان دیگر است.
دیکتاتورها فکر می‌کنند که می‌توان برای همیشه ملتی را سرکوب کرد، دهانی را بست، عقلی را ضایع کرد، آدمی را به حیوانیت کشانید، آزاده‌ای را برده کرد، زندگی‌ای را کشت، شادی‌ای را به اندوه بدل کرد، کتابی را سوزاند، عاقلی را خر کرد، و تا ابد بر تخت‌گاه خون تکیه زد.
اما نمی‌توان...
حلبچه شاهد است!

#خالد_رسول‌پور
۲۵اسفند، سالروز بمباران شیمیایی #حلبچه
۱۳۶۶

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
یکی از نکات جالب درباره زندگی #صدام_حسین، تغییر یافتن او از یک آدم غیرمذهبی به یک آدم مذهبی است!
صدام تا قبل از اینکه حکومتش ساقط و خودش اسیر آمریکایی ها شود، در زندگی خصوصی هیچ اعتنایی به ظواهر مذهبی نداشت. دو نوشیدنی محبوبش شراب متوس پرتغالی و ویسکی جانی واکر بود.
#انقلاب ایران و رشد اسلامگرایی در منطقه باعث شد که #صدام حداقل در برابر انظار عمومی رعایت دینداران کشورش را بکند. او البته مساجد بسیاری ساخت و پرچم عراق را هم به نحوی تغییر داد که مطابق میل مسلمانان کشورش باشد و فروش مشروب را محدود کرد. با اینحال، در زندگی خصوصی، بی‌دین باقی ماند تا اینکه حکومتش ساقط شد و خودش هم به دست سربازان اشغالگر آمریکایی افتاد.
از این پس صدامِ متفاوتی پدیدار شد! او در جلسات دادگاهش با سیمای یک مرد ریشوی مذهبی ظاهر شد. خیلیها این را به حساب تحول ایدئولوژیک صدام گذاشتند؛ اما واقعیت چیز دیگری بود:
صدام در همان هفته‌های نخست بازداشتش، موقعی که برای معاینات پزشکی به یکی از درمانگاه‌های ارتش آمریکا در مرکز بغداد برده میشد، دلباخته پرستار آمریکایی‌ شد که فشار خونش را می‌گرفت و دیگر خدمات پزشکی را به او ارائه می‌کرد!
دوازده سرباز آمریکایی که برای تقریبا سه سال پایانی زندگی صدام، از او نگهداری می‌کردند، جملگی بر درستی این قضیه شهادت داده‌اند.
آنها می‌گویند صدام ریش گذاشت تا چهره جذاب‌تری برای این خانم پرستار داشته باشد!
او مدام از نگهبانانش می‌پرسید با ریش جذابترم براش یا بی‌ریش؟
صدام حتی به این فکر افتاده بود که اگر از زندان آزاد شود با او ازدواج کند!
البته ریش فایده دیگری هم برای صدام داشت. او می‌توانست با این سیمای اسلامی تازه‌اش و با آن قران بزرگی که همیشه در دست داشت و نیز با ابراز دیدگاه‌های تند ضدآمریکایی در دادگاهش، الهام‌بخش مبارزان مسلمان ضد آمریکایی در کشورش باشد...
خیلی امیدوار بود که روزی به دست این مبارزان از زندان آزاد شود...
باری، صدام هر زمان که به اتاق معاینه می‌رفت و خانم پرستار به او می‌گفت "میشه آستین پیراهنتان را بالا بزنید تا فشار خونتون رو بگیرم؟" چنین پاسخ می‌داد:
"اگه تو بخواهی، آستینم رو تا روی سرم بالا می‌کشم..."
بله! دیکتاتورها هر چقدر هم جانی و بیرحم باشند، باز دل دارند و عاشق می‌شوند، حتی در زندان، حتی در پای چوبه دار.

#بیژن_اشتری
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید
@Oldkingofebrighestan
عاقبت زمان اجرای حکم اعدامش فرا رسید.
سربازان آمریکایی محافظ #صدام در زندانش، در زیرزمین یکی از قصرهای سابقش در بغداد، در نیمه‌های شب بیدارش کردند و به او گفتند خود را آماده رفتن به محل اجرای حکم بکند.
با خونسردی خبر را شنید. از عجله کردن خوشش نمی‌آمد؛ به همین خاطر زودتر خبرش کرده بودند تا سر فرصت خود را آماده کند.
لوازم و وسایلش را مرتب کرد و لباسش را پوشید. یکی از سربازان آمریکایی را صدا کرد تا ساعت رولکس گران قیمتش را به او هدیه بدهد. اما سرباز به او گفت نمی‌تواند این هدیه را بپذیرد چون قانون این اجازه را به او نمی‌دهد...
عاقبت آنقدر اصرار کرد که سرباز ساعت را گرفت.
لحظاتی بعد در معیت دوازده سرباز محافظش با هلیکوپتر به مرکز شهر برده شد تا برای اجرای حکم #اعدام تحویل نمایندگان دولت شیعه عراق شود.
در طول مسیر برای تک‌تک سربازان آرزوی سلامتی کرد. در این سه سال گذشته با آنها دوست شده بود و آنها را پسران خود می‌نامید...
ماموران نقاب پوش عراقی، صدام را تحویل گرفتند و به روی سکوی اعدام بردند.
از روزی که دستگیر شده بود، اعدام خود را حتمی می‌دانست؛ فقط امیدوار بود حلق‌آویزش نکنند. درخواست کرده بود چون یک نظامی بوده، او را تیرباران بکنند نه حلق آویز که مخصوص جانیان معمولی بود.
مردان نقاب‌پوش خواستند چشم‌بند به او بزنند؛ اما نپذیرفت چون می‌خواست با چشمان باز بمیرد.
آنها ناگهان فریاد برآوردند مقتدی، مقتدی! این اشاره‌ای بود به نام مقتدی صدر، رهبر شیعیان عراقی، که صدام، پدر و دو برادرش را هشت سال پیش کشته بود.
مردان نقاب پوش از اصحاب و یاران مقتدی بودند. صدام نگاهی به آنها کرد و از سر تحقیر گفت "شما به این کارها می‌گویید شجاعت؟! فکر کردید خیلی شجاعید؟"....
عاقبت حلقه طناب را به گردنش انداختند و در حالی که داشت شهادتینش را می‌خواند، دریچه زیر پایش را کشیدند.
شاهدان گفتند که شجاعانه مرد؛ هر چند در دوران حکمرانیش رذیلانه و شریرانه ده ها هزار تن را کشته بود.
به بهانهٔ سی دسامبر ،سالگرد اعدام #صدام_حسین.

#بیژن_اشتری
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید
@Oldkingofebrighestan
‍ ۳۰دسامبر، سالگرد اعدام #صدام_حسین.
۱۹۳۷-۲٠٠۶

موفق الربیعی، مشاور سابق نخست‌وزیر عراق که شاهد اعدام #صدام در سال ۲۰۰۶ بوده است، می‌گوید که دیکتاتور سابق عراق تا لحظه آخر قوی ماند و هیچ اثری از پشیمانی در او دیده نشد.
موفق الربیعی، گفت: «یک جنایتکار؟ صحیح. یک قاتل؟ صحیح. یک سلاخ؟ صحیح. اما او تا پایان قوی ماند.»
او که خود به هنگام به‌ دار آویختن صدام حضور داشت می‌گوید، اثری از ندامت و ضعف در دیکتاتور سابق عراق ندیده است.
من هیچ نشانه‌ای از ترس در او ندیدم.
مشاور پیشین نخست‌وزیر عراق متذکر می‌شود: «البته بسیاری از مردم می‌خواهند، من بگویم که او داشت از حال می‌رفت یا اینکه دارو مصرف کرده بود، اما این‌ها حقایقی هستند برای تاریخ.»
وی خاطرنشان می‌سازد: «من هیچ‌ ابراز تأسفی از او نشنیدم، هیچ تفاضایی برای این که خدا او را ببخشد یا تقاضایی برای عفو از او شنیده نشد.»
«وقتی او را آوردم دستبند به دستش زده بودند و قرآنی در دست داشت. او را به اتاق اجرای حکم آوردم؛ جایی که قرار بود فهرست کیفرخواستش خوانده شود. صدام مرتبا می‌گفت، مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، زنده باد فلسطین، مرگ بر مغان پارسی.»
الربیعی عنوان می‌کند، صدام سپس به اتاقی که باید در آنجا جان می‌داد، آورده شد. در آن جا بود که «ایستاد، به دریچه‌های اعدام نگاه کرد، بعد سراپایم را برانداز کرد و گفت، دکتر این برای مردان است! »
درست قبل از اعدام او چند نفر شعار دادند: «زنده باد محمدباقر صدر...مقتدی مقتدی.» تا یادی از فقیه شیعه‌ای که به دست صدام کشته شده بود و همچنین شناخته‌ شده‌ترین چهره از بازماندگان خانواده او و دشمن صدام کرده باشند. صدام جواب داد: «این مردانگی است؟»
موفق الربیعی می‌گوید، خود اهرم دریچه‌های اعدام را کشیده است، اما اهرم عمل نکرد. بعد فردی دیگر که نامش برده نشد، اهرم را برای دومین بار کشید، اهرم عمل کرد و صدام به دار آویخته شد.
صدام حسین کمی پیش از اعدام خود شروع به خواندن "اشهد" کرد اما به گفته الربیعی، اعدام او قبل از اینکه "اشهد"ش به پایان برسد انجام شد.
به گزارش دویچه وله، مشاور سابق نخست‌وزیر عراق عنوان می‌کند که در آن زمان احساس "غریبی" داشته است. وی می‌گوید، صدام جنایات زیادی انجام داد و سزاوار هزاران بار اعدام بود اما در هر صورت احساس او "غریب" است.
به گفته وی، اعدام صدام بعد از کنفرانس ویدئویی مالکی و جورج بوش، رئیس‌جمهور وقت آمریکا انجام گرفت. بوش از نخست‌وزیر پرسید: «شما می‌خواهید با این جنایت‌کار چه کنید؟» مالکی جواب داد: «به دارش می‌آویزیم.» بوش در پاسخ انگشت خود را بالا برد و با این علامت موافقت خود را اعلام کرد.

https://www.aparat.com/v/J1hVo

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
در ۱۳ دسامبر سال ۲۰۰۳ #صدام_حسین، #دیکتاتور قدرقدرت عراق! هشت ماه پس از سرنگونی رژیم بعث، پس از حمله آمریکا و متحدانش، با این وضعیت از مخفیگاهش بیرون کشیده شده و دستگیر شد.

#صدام
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
دیکتاتورها و تجربه مرگ

فرهاد قنبری

دیکتاتورها یکی ویژگی مشترک دارند و آن اینکه هر گاه صدای پای مرگ را احساس می‌کنند، دچار بحران شدید می‌شوند. این بحران گاهی به صورت افسردگی و بی‌معنایی و بی‌توجهی به #قدرت و گاهی به صورت اعمال خشونت و خودکامگی بیشتر خود را نشان می‌دهد.

ديکتاتورها به دليل اعمال قدرت افسارگسیخته، در طول زمامداری خود، کم‌کم به این یقین و باور می‌رسند که قدرت آنها ابدی است، اما هنگامی که آثار بیماری و کهولت سن و ناتوانی در گفتار و رفتارشان را می‌بینند، یقین می‌یابند که مرگ شوخی ندارد و از جنس خادمان متملق و چاپلوسان اطرافشان نیست و راه گریزی از آن ندارند.

دیکتاتورها به چشم خود، جانشینان و مخالفین خویش را می‌بینند که هر کدام به دلایل خاص خود، برای مرگ او لحظه‌شماری می‌کنند و همین مسئله بر خشونت و استبداد آنها می‌افزاید.
در طول تاریخ، دیکتاتورها و خودکامگان بسیاری را می‌بینیم که در سالهای پایانی حیات خود، تمام مخالفان زندانی خویش را قتل‌عام کرده‌اند یا جانشینان خود را کور و نابینا کرده و به قتل رسانده‌اند.

دیکتاتورها در پایان عمر، توان درک و پذیرش ترک دنیایی که همه چیز آن مُسَخَّرشان بوده است را ندارند و سعی می‌کنند تا آنجا که می‌توانند با کشتار دیگران بر غریزه مرگ فائق آیند.
آدولف #هیتلر، #موسولینی یا #صدام حسین و معمر #قذافی نمونه‌های اخیر از دیکتاتورهایی بودند که حاضر به پذیرش واقعیت مرگ نبودند و با توسل به جنگ و کشتار و خشونت تلاش می‌کردند تا آنجا که می‌توانند با نابودی و کشتار دیگران، تراژدی مرگ خویش را به تعویق بیافکنند.

ديکتاتورها در طول حیات خود به علت همهمه اطراف و درگیری در مسائل حکومتداری چندان به مرگ نمی‌اندیشند و اما آن زمان که به ناچار با ابتلاء به یک بیماری لاعلاج و یا کهولت سن و ناتوانی در انجام امور روزمره، صدای منحوس ناقوس مرگ را می‌شنوند، دچار بحرانهای شدیدی می‌شوند که گاهی به صورت افسردگی شدید و بی‌معنایی زندگی و بی‌ارزش شمردن همه چیز و.. و اغلب هم به صورت اعمال #استبداد و #خشونت و خودکامگی بیشتر واکنش نشان می‌دهند.

#فرهاد_قنبری
t.center/oldkingofebrighestan
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید
@Oldkingofebrighestan
حضرات پس از دو سال دوندگی و خواهش و تمنا و زندانی کردن چند انسان بیگناه که اسمی جز "گروگانگیری" نمی‌توان روی آن گذاشت موفق! شده‌اند شش میلیارد دلار پول فروش نفت به کره جنوبی را آزاد کنند.
برای آزاد کردن این پول حتی متوسل به مصادره نفتکش کره جنوبی و به گروگان گرفتن بیست ملوان کره‌ای هم شده بودند.
یادتان که هست؟حالا ظاهراً جمهوری اسلامی می‌تواند شش میلیارد دلار کالاهای بشردوستانه(دارو و غذا)، زیر نظارت قطر و عمان خریداری کند.
یکی دو میلیارد هم قبلاً به همین ترتیب از پول‌های مسدود نزد بانک های عراقی آزاد شده بود. مجموعا هشت میلیارد دلار.
این عدد برای من آشناست.

عراقِ
#صدام_حسین هم پس از حمله به کویت مشمول قطعنامه تحریمی سازمان ملل متحد شد که بر اساس آن فقط می‌توانست سالی هشت میلیارد دلار نفت بفروشد و با آن غذا و دارو بخرد.

اما #صدام به اندازه کافی دیپلماسی حالیش می‌شد که توانست این مبلغ هشت میلیارد دلار را (بدون گروگانگیری و نفتکش‌ربایی)، نهایتا به هجده میلیارد دلار در سال برساند.
صدام این‌قدر شعور داشت که توانست صد میلیون شهروند غربی را برای مخالفت با همین تحریم‌ها به خیابان‌های لندن و نیویورک و دیگر پایتخت‌های غربی بکشاند.
بله می‌پذیریم که #تحریم شده‌اید؛ اما حداقل می‌توانید طوری مقابله کنید که باعث انزجار جامعه جهانی و موجب خجالت جامعه ایرانی نشوید.
صدام هم‌ تحریم بود اما جوری مقابله کرد که تقریبا همه افکار عمومی جهان را پشت سرش داشت.
حالا کاری ندارم که #دیکتاتور بود.
باری، نفت بفروشی و برای گرفتن پولت مجبور باشی دست به گروگانگیری بزنی؟

واقعا چه زمانی می‌خواهید پی ببرید که یک جای کار شما، یک جا که نه، همه جای کار شما ایراد دارد. این نحوه تجارت شما مایه آبروریزی است. این تجارت نیست؛ این حقارت و خجالت است برای هر ایرانی که متاسفانه شما نماینده رسمی‌اش در جهان هستید.

ما چه جوری بگیم که از این رفتارهای شما خجالت می‌کشیم؟
چه جوری بگیم که این رفتارها همه امکانات بالقوه و بالفعل این مملکت را برای مراوده و تعامل انسانی با جهان نابود می‌کند؟
چه زمانی می‌خواهید پی به جاهلیت خود ببرید؟ آیا این اوج جهالت نیست که اسم این رفتارتان را دیپلماسی عزتمندانه بگذارید؟

حالا با این شش میلیارد دلار کالای بشردوستانه چه کار خواهید کرد؟
احتمالا فروش در بازار سیاه و تبدیل کردن آن به دلار و یورو و سپس خوراندن این پول ها به کام سیاهچاله فساد مالی یا به قول خودتان اژدهای هفت سر
#فساد.
همان اژدهای دست پرورده خودتان که حالا حسابی بزرگ شده؛ طوری که اگر خوب به آن غذا ندهید، با شعله‌های سوزان دهانش همه‌تان را خواهد سوزاند.

✍️ #بیژن_اشتری

https://t.center/oldkingofebrighestan

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
در آخرین ماه‌های جنگ ایران و عراق، در بمباران شیمیایی شهر #حلبچه‌ کردستان عراق، بیش از پنج‌ هزار کودک و زن و مردِ کُرد، قتل‌عام شدند؛ و بیش از هفت هزار دیگر، زخمی و مفلوج و معلول، باقی ماندند.
عراق، گناه قتل عام شیمیایی کردها را به گردن ایران انداخت، و غرب دموکرات پس از ماه‌ها کندوکاو کارشناسانه، حتی وقوع بمباران را هم قابل ثبوت ندانست! چرا که جنایت را دُردانه‌اش مرتکب‌شده‌ بود، با همان سلاح‌هایی که خودش به او داده‌بود.
زمانه هنوز دیگر نشده بود، شوروی و اردوگاهش هنوز باقی بود، و نیازی به هراس از لولوی تروریسم نبود؛ پس #صدام هنوز عزیز بود، کردها هنوز به درد غرب نمی‌خوردند و مثل همیشه، حقوق بشر هم تنها در جایی حاضر می‌‌شد که امپریالیست‌ها نیازش داشتند.
صدام به کشتن کردها عادت داشت. تا آن زمان بیش از ۴۰۰۰ روستای کردنشین را از روی زمین سترده‌ بود. #کردستان عراق، یک سرزمین اشغال‌شده بود و کمترین ربطی به کشوری به نام عراق نداشت، جز بهانه‌ همیشگی و نفرین‌شدهٔ حفظ تمامیت ارضی وطن مسمومی به نام عراق. و این وطن چه بود؟ سرزمینی جعل‌شده که تا شصت هفتاد سال قبل از آن تاریخ، بخشی از خاک امپراتوری عقب‌ماندهٔ پوسیدهٔ عثمانی بود و بعدتر به دست انگلیس و فرانسه فاتحان جنگ جهانی استعماریِ اول از آن امپراتوری جدا شده بود و "عراق" نامیده‌ شده‌ بود تا سالهای سال مرکز ِ فتنه و آشوب، و سفرهٔ خداداده‌‌ای برای آن تجاوزگران باشد؛ همان‌طور که فلسطین و سوریه و اردن و لبنان بودند و هستند.
حکومت‌های پیاپی عراق، سال‌های سال کردها را کشتند، آواره کردند، استثمار کردند، "تعریب" کردند و در مقابل سکوت جهان و نیشخند ِ جنایتکارانهٔ همسایگان، بر پیکر و جان و روح و فرهنگ و تاریخ‌ آن‌ها پای‌کوبیدند و زوزه‌کشیدند و به محض کمترین اعتراض یا مقاومت کردها، آن‌ها را به تجزیه‌طلبی و به خطرانداختن تمامیت ارضی "وطن عربی" متهم کردند.
شوونیسم بعثی، سرزمین عربی می‌خواست. همهٔ عراق را عرب می‌خواست و تازه! خود همین سرزمین عربی نیز بهانه‌ای بیش نبود.
مسئله این‌ بود که سرزمین پاره‌پاره‌ای مثل عراق، جز از طریق استبداد و ترور قابل "نگهداری" نبود. تا پیش از پایان جنگ جهانی اول و تقسیم امپراتوری عثمانی توسط فاتحان، کردها چهارصد سال بود در آن امپراتوری می‌زیستند و پیش‌تر از آن هم هزاران سال جزئی از ایران و از بنیان‌گذاران سرزمین ایران بودند که در پی ماجراجویی‌های ابلهانهٔ صفویان، به سلطان عثمانی بخشیده شده بودند. چند ماه پس از پایان جنگ اول جهانی و ساخت کشور عراق، بخش‌هایی از همین کردها و سرزمینشان به آن الصاق‌شدند و قرار شد کردهایی که تا آن‌ وقت از وطن ترکی دفاع کرده و به زبان ترکی تکلم کرده بودند، از آن تاریخ به بعد، مدافعان وطن عربی باشند و به زبان آسمانی عربی اظهار بندگی و ارادات نمایند. چنین جنایتی، مگر جز با زور و کشتار و ترور، ممکن می‌بود؟
پس رژیم‌های پوشالی و دست‌نشاندهٔ عراق، پیاپی و دمادم، کردها را سرکوب کردند و اوج‌گیری این کشتار و ترور، با به‌قدرت‌رسیدن حزب بعث آغاز شد و سال‌به‌سال شدت گرفت
پس حکومت بعث، بی‌رحمانه و با همه‌ توان یک حکومت ترسوی فاشیست، کردها را سرکوب کرد. #صدام حسین شکّی نداشت که زور، اولین و آخرین درمان، و اکسیر نجات و مانایی است...
نتیجه‌ای که همه‌ دیکتاتورها به آن می‌رسند و روز‌به‌روز ناگزیر از شدت‌ بخشیدن به آن‌اند.
دیکتاتورها شیفته‌ یکپارچگی هستند. آن‌ها استاد زیبایی‌شناسی نظم مطلق‌اند. نمی‌‌دانم کدام شیخ و عارف بزرگ ایرانی فرموده که همیشه در جستجوی مریدی بوده که پوستش را پر کاه کند و او دم برنیاورد! وه! چه شادمانی عارفانه‌ای! دیکتاتورها، عارفانِ مدرن‌اند!
مضحک این‌که اگر زور، کارگر می‌بود، صدام به آن فلاکت نمی‌افتاد؛ و عرب‌های بصره و فلوجه ناچار نمی‌شدند در دولت و پارلمان‌شان، هر سند و گفته‌ای را به زبان کردی هم ترجمه کنند.
دیکتاتورها همیشه در اشتباه‌اند. همه‌ آن‌ها فکر می‌کنند که با دیکتاتورهای ذلیل‌شدهٔ پیشین متفاوت‌اند و داستان ِجاودانگی‌شان دیگر است.
دیکتاتورها فکر می‌کنند که می‌توان برای همیشه ملتی را سرکوب کرد، دهانی را بست، عقلی را ضایع کرد، آدمی را به حیوانیت کشانید، آزاده‌ای را برده کرد، زندگی‌ای را کشت، شادی‌ای را به اندوه بدل کرد، کتابی را سوزاند، عاقلی را خر کرد، و تا ابد بر تخت‌گاه خون تکیه زد.
اما نمی‌توان...
حلبچه شاهد است!

#خالد_رسول‌پور
۲۵اسفند، سالروز بمباران شیمیایی #حلبچه
۱۳۶۶

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
حاج قاسم و تصویرهایش

به مناسبت سالگرد کشته شدن (شهادت) #قاسم_سلیمانی

▫️عاشقان و موافقانش می‌گویند: او‌ در معرکه‌ نبرد، دلاور، با شهامت و منتظر شهادت بود؛ در روابط شخصی و اجتماعی، مهربان و متواضع بود؛ نسبت به بازماندگانِ همرزمانش، مسئول و دلسوز بود؛ از منظر اعتقادی و ایدئولوژیک، دیندار و مطیع رهبر بود.

▫️مخالفانش اما می‌گویند: او در داخل، دستِ دیکتاتور تهران بود و در خارج همدستِ دیکتاتور دمشق. به گواهی فرمانده پیشین سپاه، سلیمانی در سرکوب [و قتل و شکنجه] معترضان در سالهای ۷۸ و ۸۸ نقش جدی داشت. در اوج فقر مردم، سرمایه کشور را به صورت غیرقانونی خرج سوریه، یمن، لبنان، عراق و دیگران کرد.

▫️اینکه «سلیمانی کدامیک از اینها بود؟» سوال نادرستی است. چون هر دو تصویر درست است. منافاتی ندارد کسی دلاور و مهربان و متواضع و متعهد و دیندار باشد و همزمان دست و همدست استبداد داخلی و خارجی باشد و سرکوبگر معترضان، و بیت‌المال را در راه اهداف مورد علاقه‌اش خرج و خراج و تاراج کند.

▫️از فرزند #صادق_خلخالی درباره پدرش پرسیدند، او را مثل یک فرشته توصیف کرد و راست می‌گفت! #خلخالی اگر برای بچه‌های مردم قاتل بود، برای بچه‌های خودش و همفکرانش پدر و عمو بود. #مصباح_یزدی هم که تئوریسین خشونت و جنایت به نام خدا بود با خانواده، یاران و شاگردانش سرشار از مهر و‌عطوفت بود.

▫️اتفاقا هیئتی‌ها که باید این را خوب بفهمند! در کتاب تاریخ دمشق ابن‌عساکر (قرن پنجم) توصیفات یک «مجاهد عابد زاهد بی‌باک و مطیع امیرالمؤمنینِ وقت» را می‌خوانید که اگر نامش را حذف کنید می‌تواند یکسره توصیف سلیمانی‌ها باشد؛ اما متاسفانه او کسی نیست جز "شمرِ بنِ ذی‌الجوشنِ‌الکلابی!"

▫️«در راه عقیده‌ خویش سرسختانه می‌كوشیدند. فداكاری‌های‌شان در تاریخ بشر كم‌نظیر است و این فداكاری و از خودگذشتگی، آنان را شجاع و نیرومند پرورده بود. از خود معیارها داشتند و با آن معیارها خلافی را مرتكب نمی‌شدند» این ترجمه‌ #مرتضی_مطهری است از توصیف خوارج؛ قاتلان امام اول شیعیان!

▫️‏تاریخ از این تصویرها کم ندارد. فلسطینی‌ها به #صدام حسین می‌گویند «سیدُ شهداءِ المقاومة»! باور ندارید از دوستان‌تان در حماس بپرسید.
اگر گمان می‌کنید نشان دادن هزار تصویر از لبخندها و اشک‌ها و قنوت‌ها و دلاوری‌های کسی از رسانه‌های انحصاری برای تعریفش کافی است، اشتباه می‌کنید.

▫️دادگاه تاریخ، از جلجتا تا کربلا فقط یک ترازو دارد: «انسان»! اگر معدل کارنامه‌ سلیمانی و همفکرانش در قدرت، زندگی‌ها را آواره‌تر، سفره‌ها را کوچکتر، استبداد داخلی و خارجی را فربه‌تر، #آزادی را محدودتر، امنیت را شکننده‌تر و مستضعف را محروم‌تر کرد، نباید در این صف ایستاد.

✍️ #محمدجواد_اکبرین
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan
دیکتاتورها و تجربه مرگ

فرهاد قنبری

دیکتاتورها یکی ویژگی مشترک دارند و آن اینکه هر گاه صدای پای مرگ را احساس می‌کنند، دچار بحران شدید می‌شوند. این بحران گاهی به صورت افسردگی و بی‌معنایی و بی‌توجهی به #قدرت و گاهی به صورت اعمال خشونت و خودکامگی بیشتر خود را نشان می‌دهد.

ديکتاتورها به دليل اعمال قدرت افسارگسیخته، در طول زمامداری خود، کم‌کم به این یقین و باور می‌رسند که قدرت آنها ابدی است، اما هنگامی که آثار بیماری و کهولت سن و ناتوانی در گفتار و رفتارشان را می‌بینند، یقین می‌یابند که مرگ شوخی ندارد و از جنس خادمان متملق و چاپلوسان اطرافشان نیست و راه گریزی از آن ندارند.

دیکتاتورها به چشم خود، جانشینان و مخالفین خویش را می‌بینند که هر کدام به دلایل خاص خود، برای مرگ او لحظه‌شماری می‌کنند و همین مسئله بر خشونت و استبداد آنها می‌افزاید.
در طول تاریخ، دیکتاتورها و خودکامگان بسیاری را می‌بینیم که در سالهای پایانی حیات خود، تمام مخالفان زندانی خویش را قتل‌عام کرده‌اند یا جانشینان خود را کور و نابینا کرده و به قتل رسانده‌اند.

دیکتاتورها در پایان عمر، توان درک و پذیرش ترک دنیایی که همه چیز آن مُسَخَّرشان بوده است را ندارند و سعی می‌کنند تا آنجا که می‌توانند با کشتار دیگران بر غریزه مرگ فائق آیند.
آدولف #هیتلر، #موسولینی یا #صدام حسین و معمر #قذافی نمونه‌های اخیر از دیکتاتورهایی بودند که حاضر به پذیرش واقعیت مرگ نبودند و با توسل به جنگ و کشتار و خشونت تلاش می‌کردند تا آنجا که می‌توانند با نابودی و کشتار دیگران، تراژدی مرگ خویش را به تعویق بیافکنند.

ديکتاتورها در طول حیات خود به علت همهمه اطراف و درگیری در مسائل حکومتداری چندان به مرگ نمی‌اندیشند و اما آن زمان که به ناچار با ابتلاء به یک بیماری لاعلاج و یا کهولت سن و ناتوانی در انجام امور روزمره، صدای منحوس ناقوس مرگ را می‌شنوند، دچار بحرانهای شدیدی می‌شوند که گاهی به صورت افسردگی شدید و بی‌معنایی زندگی و بی‌ارزش شمردن همه چیز و.. و اغلب هم به صورت اعمال #استبداد و #خشونت و خودکامگی بیشتر واکنش نشان می‌دهند.

#فرهاد_قنبری
t.center/oldkingofebrighestan
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید
@Oldkingofebrighestan
دیکتاتورها و تجربه مرگ

فرهاد قنبری

دیکتاتورها یکی ویژگی مشترک دارند و آن اینکه هر گاه صدای پای مرگ را احساس می‌کنند، دچار بحران شدید می‌شوند. این بحران گاهی به صورت افسردگی و بی‌معنایی و بی‌توجهی به #قدرت و گاهی به صورت اعمال خشونت و خودکامگی بیشتر خود را نشان می‌دهد.

ديکتاتورها به دليل اعمال قدرت افسارگسیخته، در طول زمامداری خود، کم‌کم به این یقین و باور می‌رسند که قدرت آنها ابدی است، اما هنگامی که آثار بیماری و کهولت سن و ناتوانی در گفتار و رفتارشان را می‌بینند، یقین می‌یابند که مرگ شوخی ندارد و از جنس خادمان متملق و چاپلوسان اطرافشان نیست و راه گریزی از آن ندارند.

دیکتاتورها به چشم خود، جانشینان و مخالفین خویش را می‌بینند که هر کدام به دلایل خاص خود، برای مرگ او لحظه‌شماری می‌کنند و همین مسئله بر خشونت و استبداد آنها می‌افزاید.
در طول تاریخ، دیکتاتورها و خودکامگان بسیاری را می‌بینیم که در سالهای پایانی حیات خود، تمام مخالفان زندانی خویش را قتل‌عام کرده‌اند یا جانشینان خود را کور و نابینا کرده و به قتل رسانده‌اند.

دیکتاتورها در پایان عمر، توان درک و پذیرش ترک دنیایی که همه چیز آن مُسَخَّرشان بوده است را ندارند و سعی می‌کنند تا آنجا که می‌توانند با کشتار دیگران بر غریزه مرگ فائق آیند.
آدولف #هیتلر، #موسولینی یا #صدام حسین و معمر #قذافی نمونه‌های اخیر از دیکتاتورهایی بودند که حاضر به پذیرش واقعیت مرگ نبودند و با توسل به جنگ و کشتار و خشونت تلاش می‌کردند تا آنجا که می‌توانند با نابودی و کشتار دیگران، تراژدی مرگ خویش را به تعویق بیافکنند.

ديکتاتورها در طول حیات خود به علت همهمه اطراف و درگیری در مسائل حکومتداری چندان به مرگ نمی‌اندیشند و اما آن زمان که به ناچار با ابتلاء به یک بیماری لاعلاج و یا کهولت سن و ناتوانی در انجام امور روزمره، صدای منحوس ناقوس مرگ را می‌شنوند، دچار بحرانهای شدیدی می‌شوند که گاهی به صورت افسردگی شدید و بی‌معنایی زندگی و بی‌ارزش شمردن همه چیز و.. و اغلب هم به صورت اعمال #استبداد و #خشونت و خودکامگی بیشتر واکنش نشان می‌دهند.

#فرهاد_قنبری
t.center/oldkingofebrighestan
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید
@Oldkingofebrighestan
در آخرین ماه‌های جنگ ایران و عراق، در بمباران شیمیایی شهر #حلبچه‌ کردستان عراق، بیش از پنج‌ هزار کودک و زن و مردِ کُرد، قتل‌عام شدند؛ و بیش از هفت هزار دیگر، زخمی و مفلوج و معلول، باقی ماندند.
عراق، گناه قتل عام شیمیایی کردها را به گردن ایران انداخت، و غرب دموکرات پس از ماه‌ها کندوکاو کارشناسانه، حتی وقوع بمباران را هم قابل ثبوت ندانست! چرا که جنایت را دُردانه‌اش مرتکب‌شده‌ بود، با همان سلاح‌هایی که خودش به او داده‌بود.
زمانه هنوز دیگر نشده بود، شوروی و اردوگاهش هنوز باقی بود، و نیازی به هراس از لولوی تروریسم نبود؛ پس #صدام هنوز عزیز بود، کردها هنوز به درد غرب نمی‌خوردند و مثل همیشه، حقوق بشر هم تنها در جایی حاضر می‌‌شد که امپریالیست‌ها نیازش داشتند.
صدام به کشتن کردها عادت داشت. تا آن زمان بیش از ۴۰۰۰ روستای کردنشین را از روی زمین سترده‌ بود. #کردستان عراق، یک سرزمین اشغال‌شده بود و کمترین ربطی به کشوری به نام عراق نداشت، جز بهانه‌ همیشگی و نفرین‌شدهٔ حفظ تمامیت ارضی وطن مسمومی به نام عراق. و این وطن چه بود؟ سرزمینی جعل‌شده که تا شصت هفتاد سال قبل از آن تاریخ، بخشی از خاک امپراتوری عقب‌ماندهٔ پوسیدهٔ عثمانی بود و بعدتر به دست انگلیس و فرانسه فاتحان جنگ جهانی استعماریِ اول از آن امپراتوری جدا شده بود و "عراق" نامیده‌ شده‌ بود تا سالهای سال مرکز ِ فتنه و آشوب، و سفرهٔ خداداده‌‌ای برای آن تجاوزگران باشد؛ همان‌طور که فلسطین و سوریه و اردن و لبنان بودند و هستند.
حکومت‌های پیاپی عراق، سال‌های سال کردها را کشتند، آواره کردند، استثمار کردند، "تعریب" کردند و در مقابل سکوت جهان و نیشخند ِ جنایتکارانهٔ همسایگان، بر پیکر و جان و روح و فرهنگ و تاریخ‌ آن‌ها پای‌کوبیدند و زوزه‌کشیدند و به محض کمترین اعتراض یا مقاومت کردها، آن‌ها را به تجزیه‌طلبی و به خطرانداختن تمامیت ارضی "وطن عربی" متهم کردند.
شوونیسم بعثی، سرزمین عربی می‌خواست. همهٔ عراق را عرب می‌خواست و تازه! خود همین سرزمین عربی نیز بهانه‌ای بیش نبود.
مسئله این‌ بود که سرزمین پاره‌پاره‌ای مثل عراق، جز از طریق استبداد و ترور قابل "نگهداری" نبود. تا پیش از پایان جنگ جهانی اول و تقسیم امپراتوری عثمانی توسط فاتحان، کردها چهارصد سال بود در آن امپراتوری می‌زیستند و پیش‌تر از آن هم هزاران سال جزئی از ایران و از بنیان‌گذاران سرزمین ایران بودند که در پی ماجراجویی‌های ابلهانهٔ صفویان، به سلطان عثمانی بخشیده شده بودند. چند ماه پس از پایان جنگ اول جهانی و ساخت کشور عراق، بخش‌هایی از همین کردها و سرزمینشان به آن الصاق‌شدند و قرار شد کردهایی که تا آن‌ وقت از وطن ترکی دفاع کرده و به زبان ترکی تکلم کرده بودند، از آن تاریخ به بعد، مدافعان وطن عربی باشند و به زبان آسمانی عربی اظهار بندگی و ارادات نمایند. چنین جنایتی، مگر جز با زور و کشتار و ترور، ممکن می‌بود؟
پس رژیم‌های پوشالی و دست‌نشاندهٔ عراق، پیاپی و دمادم، کردها را سرکوب کردند و اوج‌گیری این کشتار و ترور، با به‌قدرت‌رسیدن حزب بعث آغاز شد و سال‌به‌سال شدت گرفت
پس حکومت بعث، بی‌رحمانه و با همه‌ توان یک حکومت ترسوی فاشیست، کردها را سرکوب کرد. #صدام حسین شکّی نداشت که زور، اولین و آخرین درمان، و اکسیر نجات و مانایی است...
نتیجه‌ای که همه‌ دیکتاتورها به آن می‌رسند و روز‌به‌روز ناگزیر از شدت‌ بخشیدن به آن‌اند.
دیکتاتورها شیفته‌ یکپارچگی هستند. آن‌ها استاد زیبایی‌شناسی نظم مطلق‌اند. نمی‌‌دانم کدام شیخ و عارف بزرگ ایرانی فرموده که همیشه در جستجوی مریدی بوده که پوستش را پر کاه کند و او دم برنیاورد! وه! چه شادمانی عارفانه‌ای! دیکتاتورها، عارفانِ مدرن‌اند!
مضحک این‌که اگر زور، کارگر می‌بود، صدام به آن فلاکت نمی‌افتاد؛ و عرب‌های بصره و فلوجه ناچار نمی‌شدند در دولت و پارلمان‌شان، هر سند و گفته‌ای را به زبان کردی هم ترجمه کنند.
دیکتاتورها همیشه در اشتباه‌اند. همه‌ آن‌ها فکر می‌کنند که با دیکتاتورهای ذلیل‌شدهٔ پیشین متفاوت‌اند و داستان ِجاودانگی‌شان دیگر است.
دیکتاتورها فکر می‌کنند که می‌توان برای همیشه ملتی را سرکوب کرد، دهانی را بست، عقلی را ضایع کرد، آدمی را به حیوانیت کشانید، آزاده‌ای را برده کرد، زندگی‌ای را کشت، شادی‌ای را به اندوه بدل کرد، کتابی را سوزاند، عاقلی را خر کرد، و تا ابد بر تخت‌گاه خون تکیه زد.
اما نمی‌توان...
حلبچه شاهد است!

#خالد_رسول‌پور
۲۵اسفند، سالروز بمباران شیمیایی #حلبچه
۱۳۶۶

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
دیکتاتورها و تجربه مرگ

فرهاد قنبری

دیکتاتورها یکی ویژگی مشترک دارند و آن اینکه هر گاه صدای پای مرگ را احساس می‌کنند، دچار بحران شدید می‌شوند. این بحران گاهی به صورت افسردگی و بی‌معنایی و بی‌توجهی به #قدرت و گاهی به صورت اعمال خشونت و خودکامگی بیشتر خود را نشان می‌دهد.

ديکتاتورها به دليل اعمال قدرت افسارگسیخته، در طول زمامداری خود، کم‌کم به این یقین و باور می‌رسند که قدرت آنها ابدی است، اما هنگامی که آثار بیماری و کهولت سن و ناتوانی در گفتار و رفتارشان را می‌بینند، یقین می‌یابند که مرگ شوخی ندارد و از جنس خادمان متملق و چاپلوسان اطرافشان نیست و راه گریزی از آن ندارند.

دیکتاتورها به چشم خود، جانشینان و مخالفین خویش را می‌بینند که هر کدام به دلایل خاص خود، برای مرگ او لحظه‌شماری می‌کنند و همین مسئله بر خشونت و استبداد آنها می‌افزاید.
در طول تاریخ، دیکتاتورها و خودکامگان بسیاری را می‌بینیم که در سالهای پایانی حیات خود، تمام مخالفان زندانی خویش را قتل‌عام کرده‌اند یا جانشینان خود را کور و نابینا کرده و به قتل رسانده‌اند.

دیکتاتورها در پایان عمر، توان درک و پذیرش ترک دنیایی که همه چیز آن مُسَخَّرشان بوده است را ندارند و سعی می‌کنند تا آنجا که می‌توانند با کشتار دیگران بر غریزه مرگ فائق آیند.
آدولف #هیتلر، #موسولینی یا #صدام حسین و معمر #قذافی نمونه‌های اخیر از دیکتاتورهایی بودند که حاضر به پذیرش واقعیت مرگ نبودند و با توسل به جنگ و کشتار و خشونت تلاش می‌کردند تا آنجا که می‌توانند با نابودی و کشتار دیگران، تراژدی مرگ خویش را به تعویق بیافکنند.

ديکتاتورها در طول حیات خود به علت همهمه اطراف و درگیری در مسائل حکومتداری چندان به مرگ نمی‌اندیشند و اما آن زمان که به ناچار با ابتلاء به یک بیماری لاعلاج و یا کهولت سن و ناتوانی در انجام امور روزمره، صدای منحوس ناقوس مرگ را می‌شنوند، دچار بحرانهای شدیدی می‌شوند که گاهی به صورت افسردگی شدید و بی‌معنایی زندگی و بی‌ارزش شمردن همه چیز و.. و اغلب هم به صورت اعمال #استبداد و #خشونت و خودکامگی بیشتر واکنش نشان می‌دهند.

#فرهاد_قنبری
t.center/oldkingofebrighestan
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید
@Oldkingofebrighestan
دیکتاتورها و تجربه مرگ

فرهاد قنبری

دیکتاتورها یکی ویژگی مشترک دارند و آن اینکه هر گاه صدای پای مرگ را احساس می‌کنند، دچار بحران شدید می‌شوند. این بحران گاهی به صورت افسردگی و بی‌معنایی و بی‌توجهی به #قدرت و گاهی به صورت اعمال خشونت و خودکامگی بیشتر خود را نشان می‌دهد.

ديکتاتورها به دليل اعمال قدرت افسارگسیخته، در طول زمامداری خود، کم‌کم به این یقین و باور می‌رسند که قدرت آنها ابدی است، اما هنگامی که آثار بیماری و کهولت سن و ناتوانی در گفتار و رفتارشان را می‌بینند، یقین می‌یابند که مرگ شوخی ندارد و از جنس خادمان متملق و چاپلوسان اطرافشان نیست و راه گریزی از آن ندارند.

دیکتاتورها به چشم خود، جانشینان و مخالفین خویش را می‌بینند که هر کدام به دلایل خاص خود، برای مرگ او لحظه‌شماری می‌کنند و همین مسئله بر خشونت و استبداد آنها می‌افزاید.
در طول تاریخ، دیکتاتورها و خودکامگان بسیاری را می‌بینیم که در سالهای پایانی حیات خود، تمام مخالفان زندانی خویش را قتل‌عام کرده‌اند یا جانشینان خود را کور و نابینا کرده و به قتل رسانده‌اند.

دیکتاتورها در پایان عمر، توان درک و پذیرش ترک دنیایی که همه چیز آن مُسَخَّرشان بوده است را ندارند و سعی می‌کنند تا آنجا که می‌توانند با کشتار دیگران بر غریزه مرگ فائق آیند.
آدولف #هیتلر، #موسولینی یا #صدام حسین و معمر #قذافی نمونه‌های اخیر از دیکتاتورهایی بودند که حاضر به پذیرش واقعیت مرگ نبودند و با توسل به جنگ و کشتار و خشونت تلاش می‌کردند تا آنجا که می‌توانند با نابودی و کشتار دیگران، تراژدی مرگ خویش را به تعویق بیافکنند.

ديکتاتورها در طول حیات خود به علت همهمه اطراف و درگیری در مسائل حکومتداری چندان به مرگ نمی‌اندیشند و اما آن زمان که به ناچار با ابتلاء به یک بیماری لاعلاج و یا کهولت سن و ناتوانی در انجام امور روزمره، صدای منحوس ناقوس مرگ را می‌شنوند، دچار بحرانهای شدیدی می‌شوند که گاهی به صورت افسردگی شدید و بی‌معنایی زندگی و بی‌ارزش شمردن همه چیز و.. و اغلب هم به صورت اعمال #استبداد و #خشونت و خودکامگی بیشتر واکنش نشان می‌دهند.

#فرهاد_قنبری
t.center/oldkingofebrighestan
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید
@Oldkingofebrighestan
در آخرین ماه‌های جنگ ایران و عراق، در بمباران شیمیایی شهر #حلبچه‌ کردستان عراق، بیش از پنج‌ هزار کودک و زن و مردِ کُرد، قتل‌عام شدند؛ و بیش از هفت هزار دیگر، زخمی و مفلوج و معلول، باقی ماندند.
عراق، گناه قتل عام شیمیایی کردها را به گردن ایران انداخت، و غرب دموکرات پس از ماه‌ها کندوکاو کارشناسانه، حتی وقوع بمباران را هم قابل ثبوت ندانست! چرا که جنایت را دُردانه‌اش مرتکب‌شده‌ بود، با همان سلاح‌هایی که خودش به او داده‌بود.
زمانه هنوز دیگر نشده بود، شوروی و اردوگاهش هنوز باقی بود، و نیازی به هراس از لولوی تروریسم نبود؛ پس #صدام هنوز عزیز بود، کردها هنوز به درد غرب نمی‌خوردند و مثل همیشه، حقوق بشر هم تنها در جایی حاضر می‌‌شد که امپریالیست‌ها نیازش داشتند.
صدام به کشتن کردها عادت داشت. تا آن زمان بیش از ۴۰۰۰ روستای کردنشین را از روی زمین سترده‌ بود. #کردستان عراق، یک سرزمین اشغال‌شده بود و کمترین ربطی به کشوری به نام عراق نداشت، جز بهانه‌ همیشگی و نفرین‌شدهٔ حفظ تمامیت ارضی وطن مسمومی به نام عراق. و این وطن چه بود؟ سرزمینی جعل‌شده که تا شصت هفتاد سال قبل از آن تاریخ، بخشی از خاک امپراتوری عقب‌ماندهٔ پوسیدهٔ عثمانی بود و بعدتر به دست انگلیس و فرانسه فاتحان جنگ جهانی استعماریِ اول از آن امپراتوری جدا شده بود و "عراق" نامیده‌ شده‌ بود تا سالهای سال مرکز ِ فتنه و آشوب، و سفرهٔ خداداده‌‌ای برای آن تجاوزگران باشد؛ همان‌طور که فلسطین و سوریه و اردن و لبنان بودند و هستند.
حکومت‌های پیاپی عراق، سال‌های سال کردها را کشتند، آواره کردند، استثمار کردند، "تعریب" کردند و در مقابل سکوت جهان و نیشخند ِ جنایتکارانهٔ همسایگان، بر پیکر و جان و روح و فرهنگ و تاریخ‌ آن‌ها پای‌کوبیدند و زوزه‌کشیدند و به محض کمترین اعتراض یا مقاومت کردها، آن‌ها را به تجزیه‌طلبی و به خطرانداختن تمامیت ارضی "وطن عربی" متهم کردند.
شوونیسم بعثی، سرزمین عربی می‌خواست. همهٔ عراق را عرب می‌خواست و تازه! خود همین سرزمین عربی نیز بهانه‌ای بیش نبود.
مسئله این‌ بود که سرزمین پاره‌پاره‌ای مثل عراق، جز از طریق استبداد و ترور قابل "نگهداری" نبود. تا پیش از پایان جنگ جهانی اول و تقسیم امپراتوری عثمانی توسط فاتحان، کردها چهارصد سال بود در آن امپراتوری می‌زیستند و پیش‌تر از آن هم هزاران سال جزئی از ایران و از بنیان‌گذاران سرزمین ایران بودند که در پی ماجراجویی‌های ابلهانهٔ صفویان، به سلطان عثمانی بخشیده شده بودند. چند ماه پس از پایان جنگ اول جهانی و ساخت کشور عراق، بخش‌هایی از همین کردها و سرزمینشان به آن الصاق‌شدند و قرار شد کردهایی که تا آن‌ وقت از وطن ترکی دفاع کرده و به زبان ترکی تکلم کرده بودند، از آن تاریخ به بعد، مدافعان وطن عربی باشند و به زبان آسمانی عربی اظهار بندگی و ارادات نمایند. چنین جنایتی، مگر جز با زور و کشتار و ترور، ممکن می‌بود؟
پس رژیم‌های پوشالی و دست‌نشاندهٔ عراق، پیاپی و دمادم، کردها را سرکوب کردند و اوج‌گیری این کشتار و ترور، با به‌قدرت‌رسیدن حزب بعث آغاز شد و سال‌به‌سال شدت گرفت
پس حکومت بعث، بی‌رحمانه و با همه‌ توان یک حکومت ترسوی فاشیست، کردها را سرکوب کرد. #صدام حسین شکّی نداشت که زور، اولین و آخرین درمان، و اکسیر نجات و مانایی است...
نتیجه‌ای که همه‌ دیکتاتورها به آن می‌رسند و روز‌به‌روز ناگزیر از شدت‌ بخشیدن به آن‌اند.
دیکتاتورها شیفته‌ یکپارچگی هستند. آن‌ها استاد زیبایی‌شناسی نظم مطلق‌اند. نمی‌‌دانم کدام شیخ و عارف بزرگ ایرانی فرموده که همیشه در جستجوی مریدی بوده که پوستش را پر کاه کند و او دم برنیاورد! وه! چه شادمانی عارفانه‌ای! دیکتاتورها، عارفانِ مدرن‌اند!
مضحک این‌که اگر زور، کارگر می‌بود، صدام به آن فلاکت نمی‌افتاد؛ و عرب‌های بصره و فلوجه ناچار نمی‌شدند در دولت و پارلمان‌شان، هر سند و گفته‌ای را به زبان کردی هم ترجمه کنند.
دیکتاتورها همیشه در اشتباه‌اند. همه‌ آن‌ها فکر می‌کنند که با دیکتاتورهای ذلیل‌شدهٔ پیشین متفاوت‌اند و داستان ِجاودانگی‌شان دیگر است.
دیکتاتورها فکر می‌کنند که می‌توان برای همیشه ملتی را سرکوب کرد، دهانی را بست، عقلی را ضایع کرد، آدمی را به حیوانیت کشانید، آزاده‌ای را برده کرد، زندگی‌ای را کشت، شادی‌ای را به اندوه بدل کرد، کتابی را سوزاند، عاقلی را خر کرد، و تا ابد بر تخت‌گاه خون تکیه زد.
اما نمی‌توان...
حلبچه شاهد است!

#خالد_رسول‌پور
۲۵اسفند، سالروز بمباران شیمیایی #حلبچه
۱۳۶۶

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
عاقبت زمان اجرای حکم اعدامش فرا رسید.
سربازان آمریکایی محافظ #صدام در زندانش، در زیرزمین یکی از قصرهای سابقش در بغداد، در نیمه‌های شب بیدارش کردند و به او گفتند خود را آماده رفتن به محل اجرای حکم بکند.
با خونسردی خبر را شنید. از عجله کردن خوشش نمی‌آمد؛ به همین خاطر زودتر خبرش کرده بودند تا سر فرصت خود را آماده کند.
لوازم و وسایلش را مرتب کرد و لباسش را پوشید. یکی از سربازان آمریکایی را صدا کرد تا ساعت رولکس گران قیمتش را به او هدیه بدهد. اما سرباز به او گفت نمی‌تواند این هدیه را بپذیرد چون قانون این اجازه را به او نمی‌دهد...
عاقبت آنقدر اصرار کرد که سرباز ساعت را گرفت.
لحظاتی بعد در معیت دوازده سرباز محافظش با هلیکوپتر به مرکز شهر برده شد تا برای اجرای حکم #اعدام تحویل نمایندگان دولت شیعه عراق شود.
در طول مسیر برای تک‌تک سربازان آرزوی سلامتی کرد. در این سه سال گذشته با آنها دوست شده بود و آنها را پسران خود می‌نامید...
ماموران نقاب پوش عراقی، صدام را تحویل گرفتند و به روی سکوی اعدام بردند.
از روزی که دستگیر شده بود، اعدام خود را حتمی می‌دانست؛ فقط امیدوار بود حلق‌آویزش نکنند. درخواست کرده بود چون یک نظامی بوده، او را تیرباران بکنند نه حلق آویز که مخصوص جانیان معمولی بود.
مردان نقاب‌پوش خواستند چشم‌بند به او بزنند؛ اما نپذیرفت چون می‌خواست با چشمان باز بمیرد.
آنها ناگهان فریاد برآوردند مقتدی، مقتدی! این اشاره‌ای بود به نام مقتدی صدر، رهبر شیعیان عراقی، که صدام، پدر و دو برادرش را هشت سال پیش کشته بود.
مردان نقاب پوش از اصحاب و یاران مقتدی بودند. صدام نگاهی به آنها کرد و از سر تحقیر گفت "شما به این کارها می‌گویید شجاعت؟! فکر کردید خیلی شجاعید؟"....
عاقبت حلقه طناب را به گردنش انداختند و در حالی که داشت شهادتینش را می‌خواند، دریچه زیر پایش را کشیدند.
شاهدان گفتند که شجاعانه مرد؛ هر چند در دوران حکمرانیش رذیلانه و شریرانه ده ها هزار تن را کشته بود.
به بهانهٔ سی دسامبر ،سالگرد اعدام #صدام_حسین.

#بیژن_اشتری
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید
@Oldkingofebrighestan
یکی از نکات جالب درباره زندگی #صدام_حسین، تغییر یافتن او از یک آدم غیرمذهبی به یک آدم مذهبی است!
صدام تا قبل از اینکه حکومتش ساقط و خودش اسیر آمریکایی ها شود، در زندگی خصوصی هیچ اعتنایی به ظواهر مذهبی نداشت. دو نوشیدنی محبوبش شراب متوس پرتغالی و ویسکی جانی واکر بود.
#انقلاب ایران و رشد اسلامگرایی در منطقه باعث شد که #صدام حداقل در برابر انظار عمومی رعایت دینداران کشورش را بکند. او البته مساجد بسیاری ساخت و پرچم عراق را هم به نحوی تغییر داد که مطابق میل مسلمانان کشورش باشد و فروش مشروب را محدود کرد. با اینحال، در زندگی خصوصی، بی‌دین باقی ماند تا اینکه حکومتش ساقط شد و خودش هم به دست سربازان اشغالگر آمریکایی افتاد.
از این پس صدامِ متفاوتی پدیدار شد! او در جلسات دادگاهش با سیمای یک مرد ریشوی مذهبی ظاهر شد. خیلیها این را به حساب تحول ایدئولوژیک صدام گذاشتند؛ اما واقعیت چیز دیگری بود:
صدام در همان هفته‌های نخست بازداشتش، موقعی که برای معاینات پزشکی به یکی از درمانگاه‌های ارتش آمریکا در مرکز بغداد برده میشد، دلباخته پرستار آمریکایی‌ شد که فشار خونش را می‌گرفت و دیگر خدمات پزشکی را به او ارائه می‌کرد!
دوازده سرباز آمریکایی که برای تقریبا سه سال پایانی زندگی صدام، از او نگهداری می‌کردند، جملگی بر درستی این قضیه شهادت داده‌اند.
آنها می‌گویند صدام ریش گذاشت تا چهره جذاب‌تری برای این خانم پرستار داشته باشد!
او مدام از نگهبانانش می‌پرسید با ریش جذابترم براش یا بی‌ریش؟
صدام حتی به این فکر افتاده بود که اگر از زندان آزاد شود با او ازدواج کند!
البته ریش فایده دیگری هم برای صدام داشت. او می‌توانست با این سیمای اسلامی تازه‌اش و با آن قران بزرگی که همیشه در دست داشت و نیز با ابراز دیدگاه‌های تند ضدآمریکایی در دادگاهش، الهام‌بخش مبارزان مسلمان ضد آمریکایی در کشورش باشد...
خیلی امیدوار بود که روزی به دست این مبارزان از زندان آزاد شود...
باری، صدام هر زمان که به اتاق معاینه می‌رفت و خانم پرستار به او می‌گفت "میشه آستین پیراهنتان را بالا بزنید تا فشار خونتون رو بگیرم؟" چنین پاسخ می‌داد:
"اگه تو بخواهی، آستینم رو تا روی سرم بالا می‌کشم..."
بله! دیکتاتورها هر چقدر هم جانی و بیرحم باشند، باز دل دارند و عاشق می‌شوند، حتی در زندان، حتی در پای چوبه دار.

#بیژن_اشتری
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید
@Oldkingofebrighestan
‍ ۳۰دسامبر، سالگرد اعدام #صدام_حسین.
۱۹۳۷-۲٠٠۶

موفق الربیعی، مشاور سابق نخست‌وزیر عراق که شاهد اعدام #صدام در سال ۲۰۰۶ بوده است، می‌گوید که دیکتاتور سابق عراق تا لحظه آخر قوی ماند و هیچ اثری از پشیمانی در او دیده نشد.
موفق الربیعی، گفت: «یک جنایتکار؟ صحیح. یک قاتل؟ صحیح. یک سلاخ؟ صحیح. اما او تا پایان قوی ماند.»
او که خود به هنگام به‌ دار آویختن صدام حضور داشت می‌گوید، اثری از ندامت و ضعف در دیکتاتور سابق عراق ندیده است.
من هیچ نشانه‌ای از ترس در او ندیدم.
مشاور پیشین نخست‌وزیر عراق متذکر می‌شود: «البته بسیاری از مردم می‌خواهند، من بگویم که او داشت از حال می‌رفت یا اینکه دارو مصرف کرده بود، اما این‌ها حقایقی هستند برای تاریخ.»
وی خاطرنشان می‌سازد: «من هیچ‌ ابراز تأسفی از او نشنیدم، هیچ تفاضایی برای این که خدا او را ببخشد یا تقاضایی برای عفو از او شنیده نشد.»
«وقتی او را آوردم دستبند به دستش زده بودند و قرآنی در دست داشت. او را به اتاق اجرای حکم آوردم؛ جایی که قرار بود فهرست کیفرخواستش خوانده شود. صدام مرتبا می‌گفت، مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، زنده باد فلسطین، مرگ بر مغان پارسی.»
الربیعی عنوان می‌کند، صدام سپس به اتاقی که باید در آنجا جان می‌داد، آورده شد. در آن جا بود که «ایستاد، به دریچه‌های اعدام نگاه کرد، بعد سراپایم را برانداز کرد و گفت، دکتر این برای مردان است! »
درست قبل از اعدام او چند نفر شعار دادند: «زنده باد محمدباقر صدر...مقتدی مقتدی.» تا یادی از فقیه شیعه‌ای که به دست صدام کشته شده بود و همچنین شناخته‌ شده‌ترین چهره از بازماندگان خانواده او و دشمن صدام کرده باشند. صدام جواب داد: «این مردانگی است؟»
موفق الربیعی می‌گوید، خود اهرم دریچه‌های اعدام را کشیده است، اما اهرم عمل نکرد. بعد فردی دیگر که نامش برده نشد، اهرم را برای دومین بار کشید، اهرم عمل کرد و صدام به دار آویخته شد.
صدام حسین کمی پیش از اعدام خود شروع به خواندن "اشهد" کرد اما به گفته الربیعی، اعدام او قبل از اینکه "اشهد"ش به پایان برسد انجام شد.
به گزارش دویچه وله، مشاور سابق نخست‌وزیر عراق عنوان می‌کند که در آن زمان احساس "غریبی" داشته است. وی می‌گوید، صدام جنایات زیادی انجام داد و سزاوار هزاران بار اعدام بود اما در هر صورت احساس او "غریب" است.
به گفته وی، اعدام صدام بعد از کنفرانس ویدئویی مالکی و جورج بوش، رئیس‌جمهور وقت آمریکا انجام گرفت. بوش از نخست‌وزیر پرسید: «شما می‌خواهید با این جنایت‌کار چه کنید؟» مالکی جواب داد: «به دارش می‌آویزیم.» بوش در پاسخ انگشت خود را بالا برد و با این علامت موافقت خود را اعلام کرد.

https://www.aparat.com/v/hxTUP
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
Ещё