شاه فرتوت ابریقستان

#سیمان_تهران
Канал
Логотип телеграм канала شاه فرتوت ابریقستان
@oldkingofebrighestanПродвигать
2,64 тыс.
подписчиков
24,5 тыс.
фото
3,83 тыс.
видео
8,32 тыс.
ссылок
به مجله سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ادبی، هنری، ورزشی #شاه_فرتوت_ابریقستان خوش آمدید... ارتباط با ادمین: @oldking1976
‍ استاد #هوشنگ_ابتهاج(سایه) مدتی به عنوان مدیر کل شرکت #سیمان_تهران به کار اشتغال داشت.
منزل شخصی #سایه که از منازل سازمانی شرکت سیمان است در سال ۱۳۸۷ با نام #خانه_ارغوان به ثبت سازمان میراث فرهنگی رسیده‌است. دلیل این نامگذاری، وجود درخت ارغوان معروفی در حیاط این خانه است که سایه شعر معروف ارغوان خود را برای آن درخت گفته‌است.

به‌گفتهٔ استاد ، زمانی که او خانه را خریده ، ظاهراً درخت خشکیده‌ای در حیاط خانه بوده که برخی پیشنهاد داده‌اند که او درخت را قطع کند، ولی ابتهاج در عوض از درخت مراقبت کرده و درخت دوباره جان گرفته.

استاد #ابتهاج خاطره‌ای را نقل کرده که در زمان فروش خانه [به دلیل مهاجرت از ایران]، پس از آنکه چشمش به درخت افتاده، از آن خجالت کشیده و به سوی دیگری نگاه کرده.
استاد ابتهاج در کتاب "خاطرات پیر پرنیان‌اندیش"، از عشقش به این درخت نوشته...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ارغوان
شاخهٔ همخون جداماندهٔ من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی‌ست هوا؟
یا گرفته‌است هنوز؟

من در این گوشه که از دنیا بیرون است
آفتابی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آنچه می‌بینم دیوار است
آه این سخت سیاه
آن چنان نزدیک است
که چو بر می‌کشم از سینه نفس
نفسم را بر می‌گرداند

ره چنان بسته که پرواز نگه
در همین یک قدمی می‌ماند
کورسویی ز چراغی رنجور
قصه‌پرداز شب ظلمانی‌ست
نفسم می‌گیرد
که هوا هم اینجا زندانی‌ست

هر چه با من اینجاست
رنگ رخ باخته است
آفتابی هرگز
گوشه چشمی هم
بر فراموشی این دخمه نینداخته است.

اندر این گوشهٔ خاموشِ فراموش شده
کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
یاد رنگینی در خاطرمن
گریه می‌انگیزد

ارغوانم آنجاست
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد می‌گرید...
چون دل من که چنین خون‌آلود
هر دم از دیده فرو می‌ریزد

ارغوان
این چه رازی‌ست که هر بار بهار
با عزای دل ما می‌آید؟
که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است
وین چنین بر جگر سوختگان
داغ بر داغ می‌افزاید؟

ارغوان پنجهٔ خونین زمین
دامن صبح بگیر
وز سواران خرامندهٔ خورشید بپرس
کی بر این درۀ غم می‌گذرند؟

ارغوان خوشهٔ خون
بامدادان که کبوترها
بر لب پنجره باز سحر غلغله می‌آغازند
جان گل رنگ مرا
بر سر دست بگیر
به تماشاگه پرواز ببر
آه بشتاب که هم‌پروازان
نگران غم هم‌پروازند

ارغوان
بیرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
بر زبان داشته باش؛
تو بخوان نغمهٔ ناخواندهٔ من

ارغوان
شاخهٔ همخون جداماندهٔ من...

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@oldkingofebrighestan
‍ استاد #هوشنگ_ابتهاج(سایه) مدتی به عنوان مدیر کل شرکت #سیمان_تهران به کار اشتغال داشت.
منزل شخصی #سایه که از منازل سازمانی شرکت سیمان است در سال ۱۳۸۷ با نام #خانه_ارغوان به ثبت سازمان میراث فرهنگی رسیده‌است. دلیل این نامگذاری، وجود درخت ارغوان معروفی در حیاط این خانه است که سایه شعر معروف ارغوان خود را برای آن درخت گفته‌است.

به‌گفتهٔ استاد ، زمانی که او خانه را خریده ، ظاهراً درخت خشکیده‌ای در حیاط خانه بوده که برخی پیشنهاد داده‌اند که او درخت را قطع کند، ولی ابتهاج در عوض از درخت مراقبت کرده و درخت دوباره جان گرفته.

استاد #ابتهاج خاطره‌ای را نقل کرده که در زمان فروش خانه [به دلیل مهاجرت از ایران]، پس از آنکه چشمش به درخت افتاده، از آن خجالت کشیده و به سوی دیگری نگاه کرده.
استاد ابتهاج در کتاب "خاطرات پیر پرنیان‌اندیش"، از عشقش به این درخت نوشته...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ارغوان
شاخهٔ همخون جداماندهٔ من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی‌ست هوا؟
یا گرفته‌است هنوز؟

من در این گوشه که از دنیا بیرون است
آفتابی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آنچه می‌بینم دیوار است
آه این سخت سیاه
آن چنان نزدیک است
که چو بر می‌کشم از سینه نفس
نفسم را بر می‌گرداند

ره چنان بسته که پرواز نگه
در همین یک قدمی می‌ماند
کورسویی ز چراغی رنجور
قصه‌پرداز شب ظلمانی‌ست
نفسم می‌گیرد
که هوا هم اینجا زندانی‌ست

هر چه با من اینجاست
رنگ رخ باخته است
آفتابی هرگز
گوشه چشمی هم
بر فراموشی این دخمه نینداخته است.

اندر این گوشهٔ خاموشِ فراموش شده
کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
یاد رنگینی در خاطرمن
گریه می‌انگیزد

ارغوانم آنجاست
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد می‌گرید...
چون دل من که چنین خون‌آلود
هر دم از دیده فرو می‌ریزد

ارغوان
این چه رازی‌ست که هر بار بهار
با عزای دل ما می‌آید؟
که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است
وین چنین بر جگر سوختگان
داغ بر داغ می‌افزاید؟

ارغوان پنجهٔ خونین زمین
دامن صبح بگیر
وز سواران خرامندهٔ خورشید بپرس
کی بر این درۀ غم می‌گذرند؟

ارغوان خوشهٔ خون
بامدادان که کبوترها
بر لب پنجره باز سحر غلغله می‌آغازند
جان گل رنگ مرا
بر سر دست بگیر
به تماشاگه پرواز ببر
آه بشتاب که هم‌پروازان
نگران غم هم‌پروازند

ارغوان
بیرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
بر زبان داشته باش؛
تو بخوان نغمهٔ ناخواندهٔ من

ارغوان
شاخهٔ همخون جداماندهٔ من...

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@oldkingofebrighestan
‍ استاد #هوشنگ_ابتهاج(سایه) مدتی به عنوان مدیر کل شرکت #سیمان_تهران به کار اشتغال داشت.
منزل شخصی #سایه که از منازل سازمانی شرکت سیمان است در سال ۱۳۸۷ با نام #خانه_ارغوان به ثبت سازمان میراث فرهنگی رسیده‌است. دلیل این نامگذاری، وجود درخت ارغوان معروفی در حیاط این خانه است که سایه شعر معروف ارغوان خود را برای آن درخت گفته‌است.

به‌گفتهٔ استاد ، زمانی که او خانه را خریده ، ظاهراً درخت خشکیده‌ای در حیاط خانه بوده که برخی پیشنهاد داده‌اند که او درخت را قطع کند، ولی ابتهاج در عوض از درخت مراقبت کرده و درخت دوباره جان گرفته.

استاد #ابتهاج خاطره‌ای را نقل کرده که در زمان فروش خانه [به دلیل مهاجرت از ایران]، پس از آنکه چشمش به درخت افتاده، از آن خجالت کشیده و به سوی دیگری نگاه کرده.
استاد ابتهاج در کتاب "خاطرات پیر پرنیان‌اندیش"، از عشقش به این درخت نوشته...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ارغوان
شاخهٔ همخون جداماندهٔ من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی‌ست هوا؟
یا گرفته‌است هنوز؟

من در این گوشه که از دنیا بیرون است
آفتابی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آنچه می‌بینم دیوار است
آه این سخت سیاه
آن چنان نزدیک است
که چو بر می‌کشم از سینه نفس
نفسم را بر می‌گرداند

ره چنان بسته که پرواز نگه
در همین یک قدمی می‌ماند
کورسویی ز چراغی رنجور
قصه‌پرداز شب ظلمانی‌ست
نفسم می‌گیرد
که هوا هم اینجا زندانی‌ست

هر چه با من اینجاست
رنگ رخ باخته است
آفتابی هرگز
گوشه چشمی هم
بر فراموشی این دخمه نینداخته است.

اندر این گوشهٔ خاموشِ فراموش شده
کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
یاد رنگینی در خاطرمن
گریه می‌انگیزد

ارغوانم آنجاست
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد می‌گرید...
چون دل من که چنین خون‌آلود
هر دم از دیده فرو می‌ریزد

ارغوان
این چه رازی‌ست که هر بار بهار
با عزای دل ما می‌آید؟
که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است
وین چنین بر جگر سوختگان
داغ بر داغ می‌افزاید؟

ارغوان پنجهٔ خونین زمین
دامن صبح بگیر
وز سواران خرامندهٔ خورشید بپرس
کی بر این درۀ غم می‌گذرند؟

ارغوان خوشهٔ خون
بامدادان که کبوترها
بر لب پنجره باز سحر غلغله می‌آغازند
جان گل رنگ مرا
بر سر دست بگیر
به تماشاگه پرواز ببر
آه بشتاب که هم‌پروازان
نگران غم هم‌پروازند

ارغوان
بیرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
بر زبان داشته باش؛
تو بخوان نغمهٔ ناخواندهٔ من

ارغوان
شاخهٔ همخون جداماندهٔ من...

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@oldkingofebrighestan
Forwarded from پیوند نگار
‍ استاد #هوشنگ_ابتهاج(سایه) مدتی به عنوان مدیر کل شرکت #سیمان_تهران به کار اشتغال داشت.
منزل شخصی #سایه که از منازل سازمانی شرکت سیمان است در سال ۱۳۸۷ با نام #خانه_ارغوان به ثبت سازمان میراث فرهنگی رسیده‌است. دلیل این نامگذاری، وجود درخت ارغوان معروفی در حیاط این خانه است که سایه شعر معروف ارغوان خود را برای آن درخت گفته‌است.

به‌گفتهٔ استاد ، زمانی که او خانه را خریده ، ظاهراً درخت خشکیده‌ای در حیاط خانه بوده که برخی پیشنهاد داده‌اند که او درخت را قطع کند، ولی ابتهاج در عوض از درخت مراقبت کرده و درخت دوباره جان گرفته .

استاد ابتهاج خاطره‌ای را نقل کرده که در زمان فروش خانه [به دلیل مهاجرت از ایران]، پس از آنکه چشمش به درخت افتاده، از آن خجالت کشیده و به سوی دیگری نگاه کرده.
استاد ابتهاج در کتاب #خاطرات_پیر_پرنیان‌اندیش، از عشقش به این درخت نوشته !

در ادامه ، اجرایی زیبا رو بر اساس همین شعر استاد، از حنجره جناب #علیرضا_قربانی ببینیم و بشنویم.

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
Forwarded from پیوند نگار
‍ استاد #هوشنگ_ابتهاج(سایه) مدتی به عنوان مدیر کل شرکت #سیمان_تهران به کار اشتغال داشت.
منزل شخصی #سایه که از منازل سازمانی شرکت سیمان است در سال ۱۳۸۷ با نام #خانه_ارغوان به ثبت سازمان میراث فرهنگی رسیده‌است. دلیل این نامگذاری، وجود درخت ارغوان معروفی در حیاط این خانه است که سایه شعر معروف ارغوان خود را برای آن درخت گفته‌است.

به‌گفتهٔ استاد ، زمانی که او خانه را خریده ، ظاهراً درخت خشکیده‌ای در حیاط خانه بوده که برخی پیشنهاد داده‌اند که او درخت را قطع کند، ولی ابتهاج در عوض از درخت مراقبت کرده و درخت دوباره جان گرفته .

استاد ابتهاج خاطره‌ای را نقل کرده که در زمان فروش خانه [به دلیل مهاجرت از ایران]، پس از آنکه چشمش به درخت افتاده، از آن خجالت کشیده و به سوی دیگری نگاه کرده.
استاد ابتهاج در کتاب #خاطرات_پیر_پرنیان‌اندیش، از عشقش به این درخت نوشته !

در ادامه ، اجرایی زیبا رو بر اساس همین شعر استاد، از حنجره جناب #علیرضا_قربانی ببینیم و بشنویم.

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
Forwarded from پیوند نگار
‍ استاد #هوشنگ_ابتهاج(سایه) مدتی به عنوان مدیر کل شرکت #سیمان_تهران به کار اشتغال داشت.
منزل شخصی #سایه که از منازل سازمانی شرکت سیمان است در سال ۱۳۸۷ با نام #خانه_ارغوان به ثبت سازمان میراث فرهنگی رسیده‌است. دلیل این نامگذاری، وجود درخت ارغوان معروفی در حیاط این خانه است که سایه شعر معروف ارغوان خود را برای آن درخت گفته‌است.

به‌گفتهٔ استاد ، زمانی که او خانه را خریده ، ظاهراً درخت خشکیده‌ای در حیاط خانه بوده که برخی پیشنهاد داده‌اند که او درخت را قطع کند، ولی ابتهاج در عوض از درخت مراقبت کرده و درخت دوباره جان گرفته .

استاد ابتهاج خاطره‌ای را نقل کرده که در زمان فروش خانه [به دلیل مهاجرت از ایران]، پس از آنکه چشمش به درخت افتاده، از آن خجالت کشیده و به سوی دیگری نگاه کرده.
استاد ابتهاج در کتاب #خاطرات_پیر_پرنیان‌اندیش، از عشقش به این درخت نوشته !

در ادامه ، اجرایی زیبا رو بر اساس همین شعر استاد، از حنجره جناب #علیرضا_قربانی ببینیم و بشنویم.

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan