شاه فرتوت ابریقستان

#جمالزاده
Канал
Логотип телеграм канала شاه فرتوت ابریقستان
@oldkingofebrighestanПродвигать
2,64 тыс.
подписчиков
24,5 тыс.
фото
3,83 тыс.
видео
8,32 тыс.
ссылок
به مجله سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ادبی، هنری، ورزشی #شاه_فرتوت_ابریقستان خوش آمدید... ارتباط با ادمین: @oldking1976
به مناسبت ۱۳ بهمن، زادروز #بزرگ_علوی

۱۳ بهمن ۱۲۸۲ تهران
۲۱ بهمن ۱۳۷۵ برلین

آقابزرگ علوی فرزند ابوالحسن، از روشنفکران مشروطه‌خواه بود.
بزرگ علوی در نوجوانی همراه پدر به اروپا رفت و در برلین به تحصیل پرداخت. پس از فراغت از تحصیل در رشته تعلیم و تربیت، به ایران بازگشت و در شیراز مشغول تدریس شد.
در ۱۳۰۷ به تهران آمد و کار تدریس را دنبال کرد و در همین سالها با سه تن دیگر از جمله #صادق_هدایت گروه "ربعه" را تشکیل دادند و سلسله بحثهای نوین ادبی را آغاز کردند.
شوق داستان نویسی را صادق هدایت در او بارور ساخت.
مجموعه داستان کوتاه #چمدان (۱۳۱۳) نخستین اثر بزرگ علوی است. بزرگ علوی در این مجموعه با به کارگیری نثر ساده و انشای روان و بازتاباندن فرهنگ عامه و تصویر ناکامی ها و سیه‌روزیهای مردم، به سبک محمدعلی #جمالزاده و صادق هدایت نزدیک شده است، با این اختلاف که شخصیتهای داستانهای علوی به لحاظ تحرک و پویایی اجتماعی با شخصیتهای داستانهای هدایت که "نگرشی دیگرگونه" نسبت به جهان دارند، فرق می‌کنند.
بزرگ علوی در سال ۱۳۱۵ به اتهام داشتن افکار سوسیالیستی با جمعی دیگر از همفکرانش به زندان افتاد و تا شهریور ۱۳۲۰ در زندان ماند.
یادداشتهای علوی در سالهای زندان روی کاغذ قند و سیگار و پاکتهای میوه به صورت پنهانی نوشته میشد و پس از آزادی از زندان دستمایه نگارش دو گزارش داستان‌گونهٔ او شد.
علوی در شهریور ۱۳۲۰ به اتفاق یاران همفکر خود از زندان آزاد شد و به فعالیتهای حزبی پرداخت.
او کتاب ورق پاره‌های زندان را در ۱۳۲۰ و پنجاه و سه نفر را در ۱۳۲۱ منتشر کرد.
حوادث سیاسی داخلی او را بار دیگر در سال ۱۳۲۷ به زندان فرستاد و این بار دو سال در زندان ماند.
در ۱۳۲۹ از زندان آزاد شد و در زمانی که کشور صحنه تلاش برای ملی کردن صنعت نفت بود، بزرگ علوی نیز متاثر از سیاست روز در زمینه‌های گوناگون قلم میزد. او در همین سالها برجسته‌ترین اثر هنری این دوره از نویسندگی خود یعنی داستان نیمه بلند #چشمهایش را نوشت و در ۱۳۳۱ به چاپ رساند.
بزرگ علوی در فروردین ۱۳۳۲ برای معالجه چشم به آلمان رفت و وقوع کودتا در ۲۸ مرداد همان سال، بازگشت او را به ایران منتفی ساخت و برای همیشه در آلمان ماند و در برلین به تدریس زبان و فرهنگ ایران پرداخت.
بزرگ علوی در فروردین ۱۳۵۸ به تهران آمد و پس از چندی دوباره به آلمان بازگشت.
سرانجام در ۲۱ بهمن سال ۱۳۷۵ بر اثر سکته قلبی در برلین درگذشت.

روحش شاد و یادش گرامی

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
به مناسبت ۱۳ بهمن، زادروز #بزرگ_علوی

۱۳ بهمن ۱۲۸۲ تهران
۲۱ بهمن ۱۳۷۵ برلین

آقابزرگ علوی فرزند ابوالحسن، از روشنفکران مشروطه‌خواه بود.
بزرگ علوی در نوجوانی همراه پدر به اروپا رفت و در برلین به تحصیل پرداخت. پس از فراغت از تحصیل در رشته تعلیم و تربیت، به ایران بازگشت و در شیراز مشغول تدریس شد.
در ۱۳۰۷ به تهران آمد و کار تدریس را دنبال کرد و در همین سالها با سه تن دیگر از جمله #صادق_هدایت گروه "ربعه" را تشکیل دادند و سلسله بحثهای نوین ادبی را آغاز کردند.
شوق داستان نویسی را صادق هدایت در او بارور ساخت.
مجموعه داستان کوتاه #چمدان (۱۳۱۳) نخستین اثر بزرگ علوی است. بزرگ علوی در این مجموعه با به کارگیری نثر ساده و انشای روان و بازتاباندن فرهنگ عامه و تصویر ناکامی ها و سیه‌روزیهای مردم، به سبک محمدعلی #جمالزاده و صادق هدایت نزدیک شده است، با این اختلاف که شخصیتهای داستانهای علوی به لحاظ تحرک و پویایی اجتماعی با شخصیتهای داستانهای هدایت که "نگرشی دیگرگونه" نسبت به جهان دارند، فرق می‌کنند.
بزرگ علوی در سال ۱۳۱۵ به اتهام داشتن افکار سوسیالیستی با جمعی دیگر از همفکرانش به زندان افتاد و تا شهریور ۱۳۲۰ در زندان ماند.
یادداشتهای علوی در سالهای زندان روی کاغذ قند و سیگار و پاکتهای میوه به صورت پنهانی نوشته میشد و پس از آزادی از زندان دستمایه نگارش دو گزارش داستان‌گونهٔ او شد.
علوی در شهریور ۱۳۲۰ به اتفاق یاران همفکر خود از زندان آزاد شد و به فعالیتهای حزبی پرداخت.
او کتاب ورق پاره‌های زندان را در ۱۳۲۰ و پنجاه و سه نفر را در ۱۳۲۱ منتشر کرد.
حوادث سیاسی داخلی او را بار دیگر در سال ۱۳۲۷ به زندان فرستاد و این بار دو سال در زندان ماند.
در ۱۳۲۹ از زندان آزاد شد و در زمانی که کشور صحنه تلاش برای ملی کردن صنعت نفت بود، بزرگ علوی نیز متاثر از سیاست روز در زمینه‌های گوناگون قلم میزد. او در همین سالها برجسته‌ترین اثر هنری این دوره از نویسندگی خود یعنی داستان نیمه بلند #چشمهایش را نوشت و در ۱۳۳۱ به چاپ رساند.
بزرگ علوی در فروردین ۱۳۳۲ برای معالجه چشم به آلمان رفت و وقوع کودتا در ۲۸ مرداد همان سال، بازگشت او را به ایران منتفی ساخت و برای همیشه در آلمان ماند و در برلین به تدریس زبان و فرهنگ ایران پرداخت.
بزرگ علوی در فروردین ۱۳۵۸ به تهران آمد و پس از چندی دوباره به آلمان بازگشت.
سرانجام در ۲۱ بهمن سال ۱۳۷۵ بر اثر سکته قلبی در برلین درگذشت.

روحش شاد و یادش گرامی

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
به مناسبت ۱۳ بهمن، زادروز #بزرگ_علوی

۱۳ بهمن ۱۲۸۲ تهران
۲۱ بهمن ۱۳۷۵ برلین

آقابزرگ علوی فرزند ابوالحسن، از روشنفکران مشروطه‌خواه بود.
بزرگ علوی در نوجوانی همراه پدر به اروپا رفت و در برلین به تحصیل پرداخت. پس از فراغت از تحصیل در رشته تعلیم و تربیت، به ایران بازگشت و در شیراز مشغول تدریس شد.
در ۱۳۰۷ به تهران آمد و کار تدریس را دنبال کرد و در همین سالها با سه تن دیگر از جمله #صادق_هدایت گروه "ربعه" را تشکیل دادند و سلسله بحثهای نوین ادبی را آغاز کردند.
شوق داستان نویسی را صادق هدایت در او بارور ساخت.
مجموعه داستان کوتاه #چمدان (۱۳۱۳) نخستین اثر بزرگ علوی است. بزرگ علوی در این مجموعه با به کارگیری نثر ساده و انشای روان و بازتاباندن فرهنگ عامه و تصویر ناکامی ها و سیه‌روزیهای مردم، به سبک محمدعلی #جمالزاده و صادق هدایت نزدیک شده است، با این اختلاف که شخصیتهای داستانهای علوی به لحاظ تحرک و پویایی اجتماعی با شخصیتهای داستانهای هدایت که "نگرشی دیگرگونه" نسبت به جهان دارند، فرق می‌کنند.
بزرگ علوی در سال ۱۳۱۵ به اتهام داشتن افکار سوسیالیستی با جمعی دیگر از همفکرانش به زندان افتاد و تا شهریور ۱۳۲۰ در زندان ماند.
یادداشتهای علوی در سالهای زندان روی کاغذ قند و سیگار و پاکتهای میوه به صورت پنهانی نوشته میشد و پس از آزادی از زندان دستمایه نگارش دو گزارش داستان‌گونهٔ او شد.
علوی در شهریور ۱۳۲۰ به اتفاق یاران همفکر خود از زندان آزاد شد و به فعالیتهای حزبی پرداخت.
او کتاب ورق پاره‌های زندان را در ۱۳۲۰ و پنجاه و سه نفر را در ۱۳۲۱ منتشر کرد.
حوادث سیاسی داخلی او را بار دیگر در سال ۱۳۲۷ به زندان فرستاد و این بار دو سال در زندان ماند.
در ۱۳۲۹ از زندان آزاد شد و در زمانی که کشور صحنه تلاش برای ملی کردن صنعت نفت بود، بزرگ علوی نیز متاثر از سیاست روز در زمینه‌های گوناگون قلم میزد. او در همین سالها برجسته‌ترین اثر هنری این دوره از نویسندگی خود یعنی داستان نیمه بلند #چشمهایش را نوشت و در ۱۳۳۱ به چاپ رساند.
بزرگ علوی در فروردین ۱۳۳۲ برای معالجه چشم به آلمان رفت و وقوع کودتا در ۲۸ مرداد همان سال، بازگشت او را به ایران منتفی ساخت و برای همیشه در آلمان ماند و در برلین به تدریس زبان و فرهنگ ایران پرداخت.
بزرگ علوی در فروردین ۱۳۵۸ به تهران آمد و پس از چندی دوباره به آلمان بازگشت.
سرانجام در ۲۱ بهمن سال ۱۳۷۵ بر اثر سکته قلبی در برلین درگذشت.

روحش شاد و یادش گرامی

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
به مناسبت ۱۳ بهمن، زادروز #بزرگ_علوی

۱۳ بهمن ۱۲۸۲ تهران
۲۱ بهمن ۱۳۷۵ برلین

آقابزرگ علوی فرزند ابوالحسن، از روشنفکران مشروطه‌خواه بود.
بزرگ علوی در نوجوانی همراه پدر به اروپا رفت و در برلین به تحصیل پرداخت. پس از فراغت از تحصیل در رشته تعلیم و تربیت، به ایران بازگشت و در شیراز مشغول تدریس شد.
در ۱۳۰۷ به تهران آمد و کار تدریس را دنبال کرد و در همین سالها با سه تن دیگر از جمله #صادق_هدایت گروه "ربعه" را تشکیل دادند و سلسله بحثهای نوین ادبی را آغاز کردند.
شوق داستان نویسی را صادق هدایت در او بارور ساخت.
مجموعه داستان کوتاه #چمدان (۱۳۱۳) نخستین اثر بزرگ علوی است. بزرگ علوی در این مجموعه با به کارگیری نثر ساده و انشای روان و بازتاباندن فرهنگ عامه و تصویر ناکامی ها و سیه‌روزیهای مردم، به سبک محمدعلی #جمالزاده و صادق هدایت نزدیک شده است، با این اختلاف که شخصیتهای داستانهای علوی به لحاظ تحرک و پویایی اجتماعی با شخصیتهای داستانهای هدایت که "نگرشی دیگرگونه" نسبت به جهان دارند، فرق می‌کنند.
بزرگ علوی در سال ۱۳۱۵ به اتهام داشتن افکار سوسیالیستی با جمعی دیگر از همفکرانش به زندان افتاد و تا شهریور ۱۳۲۰ در زندان ماند.
یادداشتهای علوی در سالهای زندان روی کاغذ قند و سیگار و پاکتهای میوه به صورت پنهانی نوشته میشد و پس از آزادی از زندان دستمایه نگارش دو گزارش داستان‌گونهٔ او شد.
علوی در شهریور ۱۳۲۰ به اتفاق یاران همفکر خود از زندان آزاد شد و به فعالیتهای حزبی پرداخت.
او کتاب ورق پاره‌های زندان را در ۱۳۲۰ و پنجاه و سه نفر را در ۱۳۲۱ منتشر کرد.
حوادث سیاسی داخلی او را بار دیگر در سال ۱۳۲۷ به زندان فرستاد و این بار دو سال در زندان ماند.
در ۱۳۲۹ از زندان آزاد شد و در زمانی که کشور صحنه تلاش برای ملی کردن صنعت نفت بود، بزرگ علوی نیز متاثر از سیاست روز در زمینه‌های گوناگون قلم میزد. او در همین سالها برجسته‌ترین اثر هنری این دوره از نویسندگی خود یعنی داستان نیمه بلند #چشمهایش را نوشت و در ۱۳۳۱ به چاپ رساند.
بزرگ علوی در فروردین ۱۳۳۲ برای معالجه چشم به آلمان رفت و وقوع کودتا در ۲۸ مرداد همان سال، بازگشت او را به ایران منتفی ساخت و برای همیشه در آلمان ماند و در برلین به تدریس زبان و فرهنگ ایران پرداخت.
بزرگ علوی در فروردین ۱۳۵۸ به تهران آمد و پس از چندی دوباره به آلمان بازگشت.
سرانجام در ۲۱ بهمن سال ۱۳۷۵ بر اثر سکته قلبی در برلین درگذشت.

روحش شاد و یادش گرامی

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
✍️ میلاد عظیمی

🖊 دریغا دریابندری!

از صبح که این عکس #نجف_دریابندری را در ایبنا دیدم حالم خراب است!
محمد زهرایی می‌گفت از #دریابندری پرسیدند #جمالزاده چه می‌کند؟ با همان ظرافت معهودش گفت: سالهاست مشغول مردن است!
عکس دریابندری را که دیدم به یاد این حرفش افتادم. هیهات از زندگی! دریغ از دریابندری!

این کوزه‌گر دهر چنین جام لطیف
می‌سازد و باز بر زمین می‌زندش

دریابندری نمونۀ یک روشنفکر روشن‌بین بود؛ هوشمند و فهمیده. ظریف و بذله‌گو و نکته‌پرداز. خوش‌مشرب و خوش‌ذوق و خوش‌قریحه. قهقهه‌هایش مشهور بود. صابون سیاست به تنش خورده بود. زندان کشیده بود. تا آنجا که من فهمیده‌ام در سیاست عمیق و جدی بود. سیاست شعرزدۀ امثال گلسرخی و اخوان‌ثالث و دیگران را جدی نمی‌گرفت. چپ بود و چپ ماند اما منعطف بود. بی آنکه به ورطۀ زبونی و ذلّت فرو بلغزد نگاه انتقادی به جریان سیاسی چپ داشت. مقدمه‌اش بر ترجمۀ تاریخ روسیۀ شوروی بسیار آموزنده است. دریابندری عقده‌ای نبود. اگر با دیگران شوخی می‌کرد می‌توانست خودش را هم دست بیندازد. بسیارخوان و بسیاردان بود. خودآموخته بود. زهرایی که سالها مصاحب دریابندری بود می‌گفت نجف بعد از مقداری نوشتن می‌گوید: احساس می‌کنم خالی شدم و باید بخوانم و دیوانه‌وار می‌خواند. همه چیز می‌خواند اما بر ادبیات و فلسفه تمرکز بیشتری داشت.
#سایه می‌گفت: نجف پیش از سکته قصاید خاقانی و قاآنی را از برمی‌خواند. خودم از دریابندری شنیدم که معلمش را در نثرنویسی بوستان سعدی –و نه گلستان– می‌دانست.
می‌گفت بوستان را از بر بوده. دریابندری مترجم درجه‌اولی بود. رمان و نمایشنامه و تاریخ و تاریخ هنر و تاریخ سینما و فلسفه غرب و تاریخ فلسفه غرب ترجمه کرد. آقای زهرایی می‌گفت #برتراند_راسل، فیلسوف شهیر که دریابندری چند کتابش را ترجمه کرده، در نامه‌ای به نجف از زیبایی نثر او به انگلیسی ستایش کرده است. در میان مترجمان معاصر #محمد_قاضی را بیشتر از همه قبول داشت. این را به من گفت و فیلمش را دارم. نقاش هم بود و دربارۀ نقاشی مطالعات داشت و یادداشت‌ها نوشته است. طرحی که از دکتر #مصدق کشیده ماندنی است. عکاس بود. به فیلم و تئاتر علاقه داشت. از جوانی دربارۀ فیلم نوشت. دریابندری بخشی از تاریخ ویرایش ایران است. دریابندری منتقد صاحب‌سبکی بود. نکته‌یاب و شیرین‌نویس و طناز و صریح. تازه‌جو و درپی استعدادهای نو. عجب نگاه ژرفی داشت این استاد نجف! آنچه دربارۀ همینگوی در مقدمۀ ترجمۀ پیرمرد و دریا نوشته کهنه‌شدنی نیست. وای از وقتی که می‌خواست جدل کند. دعوای او با #عباس_میلانی خواندنی است یا آنچه دربارۀ چوبک نوشته. در تکه‌پرانی آیتی بود بزرگ. زمان اسکات خصم بی‌انصاف هم می‌شد. دریابندری به نظر من یکی از بزرگترین نثرنویسان روزگار ماست. نوشته‌هایش آموزگار نثر فصیح فارسی است.
یاد آقای زهرایی بخیر. هر روز دریابندری را به دفتر نشر کارنامه می‌برد. در آن دفتر دلپذیر بسیار دریابندری را دیدم. گوشش سنگین بود اما هوشش بجا بود. یک شب هم با سایه به کلبۀ ما آمد. وقتی خوب نمی‌شنید، ”سایه” کلافه می‌شد. غصه می‌خورد. از او دربارۀ #مرتضی_کیوان پرسید. گفت: سایه می‌دانی که من کیوان را خیلی دوست داشتم و سایه به‌درد گریست. طفلک عاطفه آن شب چقدر دلهره داشت که باید برای مؤلف کتاب مستطاب آشپزی غذا بپزد. با رغبت غذا خورد و تعریف و تشویق کرد. دربارۀ کتاب مستطاب آشپزی باید جداگانه بنویسم. به دریابندری می‌گفتم این کتاب نمی‌گذارد به یأس فلسفی برسم. می‌خندید. به او می‌گفتم حکیم. می‌گفت مانعی ندارد بگو. این «مانعی ندارد»های دریابندری هم داستان دارد. یک شب با زهرایی به خانۀ سایه آمدند. زهرایی هی می‌خندید. سایه گفت چرا می‌خندی؟ گفت با نجف به عیادت محمد حقوقی رفته بودیم. نجف به آقای حقوقی گفت: آقای حقوقی شنیده‌ام شما شعر هم می‌گویید. حقوقی گفت بله. نجف گفت: مانعی ندارد. ادامه بدهید. زهرایی می‌گفت طفلک حقوقی مانده بود چه بگوید.

چه نگاه عجیبی داری در این عکس استاد نجف. قربان نگاهت بروم ای حکیم دریابندری!می‌بینی؟! دنیا روزبه‌روز بدتر می‌شود و ما روزبه‌روز تیره‌روزتر. کاش بلد بودم مثل تو قهقهه بزنم.

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
به مناسبت ۱۳ بهمن، زادروز #بزرگ_علوی

۱۳ بهمن ۱۲۸۲ تهران
۲۱ بهمن ۱۳۷۵ برلین

آقابزرگ علوی فرزند ابوالحسن، از روشنفکران مشروطه‌خواه بود.
بزرگ علوی در نوجوانی همراه پدر به اروپا رفت و در برلین به تحصیل پرداخت. پس از فراغت از تحصیل در رشته تعلیم و تربیت، به ایران بازگشت و در شیراز مشغول تدریس شد.
در ۱۳۰۷ به تهران آمد و کار تدریس را دنبال کرد و در همین سالها با سه تن دیگر از جمله #صادق_هدایت گروه "ربعه" را تشکیل دادند و سلسله بحثهای نوین ادبی را آغاز کردند.
شوق داستان نویسی را صادق هدایت در او بارور ساخت.
مجموعه داستان کوتاه #چمدان (۱۳۱۳) نخستین اثر بزرگ علوی است. بزرگ علوی در این مجموعه با به کارگیری نثر ساده و انشای روان و بازتاباندن فرهنگ عامه و تصویر ناکامی ها و سیه‌روزیهای مردم، به سبک محمدعلی #جمالزاده و صادق هدایت نزدیک شده است، با این اختلاف که شخصیتهای داستانهای علوی به لحاظ تحرک و پویایی اجتماعی با شخصیتهای داستانهای هدایت که "نگرشی دیگرگونه" نسبت به جهان دارند، فرق می‌کنند.
بزرگ علوی در سال ۱۳۱۵ به اتهام داشتن افکار سوسیالیستی با جمعی دیگر از همفکرانش به زندان افتاد و تا شهریور ۱۳۲۰ در زندان ماند.
یادداشتهای علوی در سالهای زندان روی کاغذ قند و سیگار و پاکتهای میوه به صورت پنهانی نوشته میشد و پس از آزادی از زندان دستمایه نگارش دو گزارش داستان‌گونهٔ او شد.
علوی در شهریور ۱۳۲۰ به اتفاق یاران همفکر خود از زندان آزاد شد و به فعالیتهای حزبی پرداخت.
او کتاب ورق پاره‌های زندان را در ۱۳۲۰ و پنجاه و سه نفر را در ۱۳۲۱ منتشر کرد.
حوادث سیاسی داخلی او را بار دیگر در سال ۱۳۲۷ به زندان فرستاد و این بار دو سال در زندان ماند.
در ۱۳۲۹ از زندان آزاد شد و در زمانی که کشور صحنه تلاش برای ملی کردن صنعت نفت بود، بزرگ علوی نیز متاثر از سیاست روز در زمینه‌های گوناگون قلم میزد. او در همین سالها برجسته‌ترین اثر هنری این دوره از نویسندگی خود یعنی داستان نیمه بلند #چشمهایش را نوشت و در ۱۳۳۱ به چاپ رساند.
بزرگ علوی در فروردین ۱۳۳۲ برای معالجه چشم به آلمان رفت و وقوع کودتا در ۲۸ مرداد همان سال، بازگشت او را به ایران منتفی ساخت و برای همیشه در آلمان ماند و در برلین به تدریس زبان و فرهنگ ایران پرداخت.
بزرگ علوی در فروردین ۱۳۵۸ به تهران آمد و پس از چندی دوباره به آلمان بازگشت.
سرانجام در ۲۱ بهمن سال ۱۳۷۵ بر اثر سکته قلبی در برلین درگذشت.

روحش شاد و یادش گرامی

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
‍ ۱۳ بهمن زادروز #بزرگ_علوی

( زاده ۱۳ بهمن ۱۲۸۲ تهران -- درگذشته ۲۱ بهمن ۱۳۷۵ برلین )

آقابزرگ علوی فرزند ابوالحسن، از روشنفکران مشروطه‌خواه بود.
بزرگ علوی در نوجوانی همراه پدر به اروپا رفت و در برلین به تحصیل پرداخت. پس از فراغت از تحصیل در رشته تعلیم و تربیت، به ایران بازگشت و در شیراز مشغول تدریس شد.
در ۱۳۰۷ به تهران آمد و کار تدریس را دنبال کرد و در همین سالها با سه تن دیگر از جمله #صادق_هدایت گروه "ربعه" را تشکیل دادند و سلسله بحثهای نوین ادبی را آغاز کردند.
شوق داستان نویسی را صادق هدایت در او بارور ساخت.
مجموعه داستان کوتاه چمدان (۱۳۱۳) نخستین اثر بزرگ علوی است. بزرگ علوی در این مجموعه با به کارگیری نثر ساده و انشای روان و بازتاباندن فرهنگ عامه و تصویر ناکامی ها و سیه روزیهای مردم ، به سبک محمدعلی #جمالزاده و صادق هدایت نزدیک شده است، با این اختلاف که شخصیتهای داستانهای علوی به لحاظ تحرک و پویایی اجتماعی با شخصیتهای داستانهای هدایت که "نگرشی دیگرگونه" نسبت به جهان دارند، فرق می‌کنند.
بزرگ علوی در سال ۱۳۱۵ به اتهام داشتن افکار سوسیالیستی با جمعی دیگر از همفکرانش به زندان افتاد و تا شهریور ۱۳۲۰ در زندان ماند.
یادداشتهای علوی در سالهای زندان روی کاغذ قند و سیگار و پاکتهای میوه به صورت پنهانی نوشته میشد و پس از آزادی از زندان دستمایه نگارش دو گزارش داستان گونهٔ او شد.
علوی در شهریور ۱۳۲۰ به اتفاق یاران همفکر خود از زندان آزاد شد و به فعالیتهای حزبی پرداخت.
او کتاب ورق پاره‌های زندان را در ۱۳۲۰ و پنجاه و سه نفر را در ۱۳۲۱ منتشر کرد.
حوادث سیاسی داخلی او را بار دیگر در سال ۱۳۲۷ به زندان فرستاد و این بار دو سال در زندان ماند.
در ۱۳۲۹ از زندان آزاد شد و در زمانی که کشور صحنه تلاش برای ملی کردن صنعت نفت بود، بزرگ علوی نیز متاثر از سیاست روز در زمینه‌های گوناگون قلم میزد. او در همین سالها برجسته‌ترین اثر هنری این دوره از نویسندگی خود یعنی داستان نیمه بلند #چشمهایش را نوشت و در ۱۳۳۱ به چاپ رساند.
بزرگ علوی در فروردین ۱۳۳۲ برای معالجه چشم به آلمان رفت و وقوع کودتا در ۲۸ مرداد همان سال بازگشت او را به ایران منتفی ساخت و برای همیشه در آلمان ماند و در برلین به تدریس زبان و فرهنگ ایران پرداخت.
بزرگ علوی در فروردین ۱۳۵۸ به تهران آمد و پس از چندی دوباره به آلمان بازگشت.
و سرانجام در ۲۱ بهمن سال ۱۳۷۵ بر اثر سکته قلبی در برلین درگذشت.

روحش شاد و یادش گرامی

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan