روز ۱۷ دی ۱۳۴۶ جهان پهلوان
#غلامرضا_تختی، کشتیگیر محبوب ایرانی در هتل آتلانتیک تهران درگذشت.
دولت وقت بر خودکشی
#تختی تاکید داشت و مدرکش نیز وصیتنامه تختی بود که دو روز قبل از مرگش، در دفترخانه اسناد رسمی شماره ۲۰۲ تحت شماره ۳۴۲۸ و با تعیین
#کاظم_حسیبی به عنوان سرپرست فرزندش بابک (که تنها ۴ ماه داشت) به ثبت رسانده بود.
بنابراین اولین فرضیهای که درباره مرگ مرموز غلامرضا تختی در مطبوعات آن زمان مطرح شد، فرضیه خودکشی بود. روزنامههای اطلاعات و کیهان در روز ۱۸ دی ۴۶ نوشتند: «غلامرضا تختی به خاطر اختلافات خانوادگی با همسرش
#شهلا_توکلی و بر اثر خودکشی جان باخته است. از انگیزههای ممکن برای خودکشی، مواردی چون ناکامیهایش در مسابقات در پایان عمر ورزشی تختی نامبرده میشود.»
غلامرضا تختی مشهور بود که پیرو خط دکتر
#مصدق و مخالفت حکومت محمدرضاشاه است. او ورزشکار بینهایت محبوبی بود که محبوبیت خود را در خدمت مردم قرار میداد، چنانکه بعد از
#زلزله #بویینزهرا، روزهای متمادی برای جمعآوری کمکهای مردمی برای مناطق زلزلهزده خانه به خانه و کوچه به کوچه شهر را زیر پا گذاشت و توانست مرهمی بر زخم حادثهدیدگان باشد.
کارهایی از این دست بود که روز به روز بر محبوبیت تختی افزود و او را از چهرهای صرفاً ورزشی، به جهانپهلوان توده مردم مبدل کرد.
البته این محبوبیت در میان مردم بود اما دربار پهلوی خصوصاً به دلیل شهرت «مصدقی» تختی، به این محبوبیت چندان روی خوشی نشان نمیداد.
علی میرزایی، سردبیر فصلنامه نگاه نو در یادداشتی که چندی پیش به مناسبت سالروز درگذشت تختی در مجله خود منتشر کرد، در اینباره میگوید: «تختی از سال ۱۳۴۲ به بعد بارها به ساواک احضار شد و اطرافیان شاه با ناکامی از نزدیک کردن او به دربار و حکومت، فشارها را افزایش دادند. تا جاییکه حتی در مواردی از ورود به ورزشگاهها منع میشد.
او پس از دوری دو ساله از رقابتهای ورزشی برای چهارمین بار در بازیهای المپیک شرکت کرد و برای نخستین بار در این بازیها مدالی کسب نکرد.
بر پایه اسناد به جا مانده، حکومت میل داشت تختی بدون تمرین و آمادگی جسمی و روحی در میدان حاضر شود و با شکست خوردن، محبوبیت خود در میان مردم را از دست بدهد. از سوی دیگر مردم نیز خواهان شرکت او در مسابقههای جهانی بودند. در چنین شرایطی تختی سال ۱۳۴۵ نیز در بازیهای جهانی شرکت کرد و بار دیگر دست خالی به ایران بازگشت. برخلاف تصور و انتظار طرفداران
#شاه، محبوبیت تختی پس از دو ناکامی او نه تنها کمتر نشد که افزایش نیز یافت.»
#جلال_آلاحمد، نویسنده شهیر ایرانی که خود نیز چند سال بعد از تختی به نحو مرموزی درگذشت، در مقالهای که سال ۱۳۴۷ منتشر کرده بود، با اشاره به مراسم سوگواری تختی مینویسد: «از آن همه جماعت هیچ کس، حتی برای یک لحظه، به احتمال خودکشی فکر نمیکرد.»
با وجود تاکید همیشگی دولت وقت و اسنادی که پیرامون تنظیم وصیتنامه تختی دو روز پیش از مرگش به دست آمده بود، هیچکس خودکشی او را باور نکرد چنان که در هفتم دیماه ۱۳۵۵ حدود ۹ سال بعد از مرگ تختی، اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان ایرانی مقیم اروپا در بیانیهای شهادت آیتالله غفاری و غلامرضا تختی را جنایت مستقیم حکومت شاه خواند.
مرگ غلامرضا تختی با گذشت بیش از ۵ دهه هنوز هم مرموز است و در پرونده مرگ وی انگشت اتهام به سوی دستگاه امنیتی رژیم سابق ایران است؛ با وجود این در پی انقلاب ۱۳۵۷ که بسیاری از اسناد ساواک به دست نیرویهای انقلابی افتاد، هیچ مدرکی دال بر دست داشتن ساواک در مرگ وی و یا قتل او پیدا نشد.
بابک تختی تنها فرزند این قهرمان ملی، که درباره مرگ پدرش تحقیقاتی کرده، میگوید در مورد درستی هیچ یک از دو احتمال (خودکشی یا قتل) به نتیجهای قطعی نرسیده است. در طول سالیان گذشته، بسیاری از افراد دیگر نیز مثل بابک تختی تلاش کردند و علاقمند بودند تا بدانند حقیقت مرگ تختی چه بود اما به نتیجه دقیقی نرسیدند. شاید حق با بابک تختی باشد:
«مساله مهم نه چگونگی مرگ تختی، که زندگی اوست.»
روحش شاد.
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan