شاه فرتوت ابریقستان

#اخوان_ثالث
Канал
Логотип телеграм канала شاه فرتوت ابریقستان
@oldkingofebrighestanПродвигать
2,64 тыс.
подписчиков
24,5 тыс.
фото
3,83 тыс.
видео
8,32 тыс.
ссылок
به مجله سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ادبی، هنری، ورزشی #شاه_فرتوت_ابریقستان خوش آمدید... ارتباط با ادمین: @oldking1976
به بهانۂ اول مهر، زادروز #حسین_منزوی (۱۳۸۳-۱۳۲۵)

در زمانه‌ای که همه چیز رنگ مدرن به خود می‌گیرد، فرهنگ و ادب و هنر نیز جامه مدرن بر تن می‌کنند. اما بوده‌اند هنرمندانی که همچنان دل به فرهنگ اصیل ایرانی داده‌اند و به پشتوانه آن، متاع خود را عرضه کرده‌اند.
حسین منزوی از آن جمله بود. وی در زمانه‌ای غزل می‌سرود که بسیاری بر آن بودند که عمر شعر کلاسیک به سر آمده است. منزوی اما اگر چه شعر سپید را نیز عرضه می‌کرد، اما می‌توان او را پدر غزل معاصر نامید. گویی پشتوانه‌های آن سنت اصیل بر جانش نشسته بود و با آن متر و معیار به سراغ اشعار جدید می‌رفت. از همین روی بود که نام فرزندش را نیز غزل گذاشته بود.
حسین منزوی، زاده #زنجان بود. پدرش نیز معلمی بود اهل شعر و علم ادب. اولین باری که حسین، شعری را سروده و در صفحه شعر خوانندگان یکی از مجلات منتشر شده بود، پدرش او را تحسین می‌کند اما به وی می‌گوید که صفحه خوانندگان آنقدرها معیار مهمی نیست و باید تلاش کنی که آثارت در صفحه اصلی جای بگیرد. همین انتشار در صفحات خوانندگان هم اما منزوی را مصمم می‌کند تا نگاهی جدی‌تر به شعر برگزیند. به دیدار شاعران بزرگی چون #اخوان_ثالث، #فریدون_مشیری و #منوچهر_آتشی می‌رود و همگی را به تحسین وا می‌دارد.
این در زمانی است که منزوی بیست سال بیشتر نداشته است!
منزوی اما روحیه‌ای بی‌قرار داشت. به همین سبب بود که هیچ‌گاه به کار دولتی نیز وارد نشد. ایام تحصیل در دانشگاه را نیز بدون ثبات گذراند. زمانی به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رفت اما آن را در نیمه رها کرد. پس از آن به جامعه‌شناسی روی آورد، ولی این رشته را نیز ناتمام گذاشت؛ هرچند بعدها واحدهای باقیمانده را گذراند و توانست مدرک کارشناسی را اخذ کند.
منزوی اما در اشعار خود نیز می‌کوشید تا حتی اگر از شاعران قدیمی سخنی و مضمونی در میان است، در قالبی جدید عرضه گردد. از همین روی بود که فی‌المثل به جای آنکه از یار سرو قد و چشم خمار سخنی بگوید، این‌گونه می‌سرود که:

دریای شورانگیز چشمانت چه زیباست
آنجا که باید دل به دریا زد همین‌جاست

منزوی حتی زمانی که از عشق سخن به میان می‌آورد، به امور ماورایی توجه نمی‌داد، بلکه از عشقی سخن می‌گفت که ملموس و قابل درک و فهم باشد. وی در اشعار خود نیز بر آن بود تا از امور انتزاعی فاصله گرفته و از جهانِ واقع سخن بگوید.
وی می‌کوشید تا در اشعار خود از وزن‌های فراموش شده و جدیدی بهره گیرد. گفته می‌شود که او وزن‌هایی ابداع کرد و بر شعر پارسی افزود. نزدیکان منزوی معتقدند که پس از منزوی، #سیمین_بهبهانی توانسته است این مهم را به انجام برساند. حسین منزوی اما دلخور بوده که چرا خانم بهبهانی هیچوقت صحبتی از وی نمی‌کند. سیمین بهبهانی اما در جایی گفته بود که حسین منزوی در این‌گونه اشعار از وی بهتر است.
منزوی حتی در شعرهای آیینی نیز کوشیده بود تا از قالب مرسوم عبور کند. غزل‌ها و قصیده‌های عاشورایی او نمایانگر این مهم است:

ای خون اصیلت به شتک‌ها ز غدیران
افشانده شرف‌ها به بلندای دلیران

جاری شده از کرب و بلا آمده آنگاه
آمیخته با خون سیاووش در ایران

تو اختر سرخی که به انگیزه تکثیر
ترکید بر آیینه خورشید ضمیران

ای جوهر سرداری سرهای بریده
وی اصل نمیرندگی نسل نمیران

منزوی حتی در اشعار خود، از برخی مفاهیم عامیانه نیز بهره می‌گرفت. برخلاف شاعرانی که صرفاً به افعال شکسته برای ورود به این حیطه استفاده می‌کنند، اشعار منزوی نشان از شناخت او از زبان مردم نیز داشت. این ترانه مشهور او نشان از این مهم دارد:

نمی‌شه غصه ما رو یه لحظه تنها بذاره
نمی‌شه این قافله ما رو تو خواب جا بذاره

حسین منزوی کمتر مورد اقبال قرار گرفته است. برخی از شاعران شهیر هیچگونه سخنی از وی به میان نمی‌آورند؛ شاعری که شایسته توجهی بیش از اینهاست. شاید برای برجسته ساختن نام او نیز باید دل به دریا زد. شاید «آنجا که باید دل به دریا زد همین‌جاست...».

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
به بهانۂ اول مهر، زادروز #حسین_منزوی (۱۳۸۳-۱۳۲۵)

در زمانه‌ای که همه چیز رنگ مدرن به خود می‌گیرد، فرهنگ و ادب و هنر نیز جامه مدرن بر تن می‌کنند. اما بوده‌اند هنرمندانی که همچنان دل به فرهنگ اصیل ایرانی داده‌اند و به پشتوانه آن، متاع خود را عرضه کرده‌اند.
حسین منزوی از آن جمله بود. وی در زمانه‌ای غزل می‌سرود که بسیاری بر آن بودند که عمر شعر کلاسیک به سر آمده است. منزوی اما اگر چه شعر سپید را نیز عرضه می‌کرد، اما می‌توان او را پدر غزل معاصر نامید. گویی پشتوانه‌های آن سنت اصیل بر جانش نشسته بود و با آن متر و معیار به سراغ اشعار جدید می‌رفت. از همین روی بود که نام فرزندش را نیز غزل گذاشته بود.
حسین منزوی، زاده #زنجان بود. پدرش نیز معلمی بود اهل شعر و علم ادب. اولین باری که حسین، شعری را سروده و در صفحه شعر خوانندگان یکی از مجلات منتشر شده بود، پدرش او را تحسین می‌کند اما به وی می‌گوید که صفحه خوانندگان آنقدرها معیار مهمی نیست و باید تلاش کنی که آثارت در صفحه اصلی جای بگیرد. همین انتشار در صفحات خوانندگان هم اما منزوی را مصمم می‌کند تا نگاهی جدی‌تر به شعر برگزیند. به دیدار شاعران بزرگی چون #اخوان_ثالث، #فریدون_مشیری و #منوچهر_آتشی می‌رود و همگی را به تحسین وا می‌دارد.
این در زمانی است که منزوی بیست سال بیشتر نداشته است!
منزوی اما روحیه‌ای بی‌قرار داشت. به همین سبب بود که هیچ‌گاه به کار دولتی نیز وارد نشد. ایام تحصیل در دانشگاه را نیز بدون ثبات گذراند. زمانی به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رفت اما آن را در نیمه رها کرد. پس از آن به جامعه‌شناسی روی آورد، ولی این رشته را نیز ناتمام گذاشت؛ هرچند بعدها واحدهای باقیمانده را گذراند و توانست مدرک کارشناسی را اخذ کند.
منزوی اما در اشعار خود نیز می‌کوشید تا حتی اگر از شاعران قدیمی سخنی و مضمونی در میان است، در قالبی جدید عرضه گردد. از همین روی بود که فی‌المثل به جای آنکه از یار سرو قد و چشم خمار سخنی بگوید، این‌گونه می‌سرود که:

دریای شورانگیز چشمانت چه زیباست
آنجا که باید دل به دریا زد همین‌جاست

منزوی حتی زمانی که از عشق سخن به میان می‌آورد، به امور ماورایی توجه نمی‌داد، بلکه از عشقی سخن می‌گفت که ملموس و قابل درک و فهم باشد. وی در اشعار خود نیز بر آن بود تا از امور انتزاعی فاصله گرفته و از جهانِ واقع سخن بگوید.
وی می‌کوشید تا در اشعار خود از وزن‌های فراموش شده و جدیدی بهره گیرد. گفته می‌شود که او وزن‌هایی ابداع کرد و بر شعر پارسی افزود. نزدیکان منزوی معتقدند که پس از منزوی، #سیمین_بهبهانی توانسته است این مهم را به انجام برساند. حسین منزوی اما دلخور بوده که چرا خانم بهبهانی هیچوقت صحبتی از وی نمی‌کند. سیمین بهبهانی اما در جایی گفته بود که حسین منزوی در این‌گونه اشعار از وی بهتر است.
منزوی حتی در شعرهای آیینی نیز کوشیده بود تا از قالب مرسوم عبور کند. غزل‌ها و قصیده‌های عاشورایی او نمایانگر این مهم است:

ای خون اصیلت به شتک‌ها ز غدیران
افشانده شرف‌ها به بلندای دلیران

جاری شده از کرب و بلا آمده آنگاه
آمیخته با خون سیاووش در ایران

تو اختر سرخی که به انگیزه تکثیر
ترکید بر آیینه خورشید ضمیران

ای جوهر سرداری سرهای بریده
وی اصل نمیرندگی نسل نمیران

منزوی حتی در اشعار خود، از برخی مفاهیم عامیانه نیز بهره می‌گرفت. برخلاف شاعرانی که صرفاً به افعال شکسته برای ورود به این حیطه استفاده می‌کنند، اشعار منزوی نشان از شناخت او از زبان مردم نیز داشت. این ترانه مشهور او نشان از این مهم دارد:

نمی‌شه غصه ما رو یه لحظه تنها بذاره
نمی‌شه این قافله ما رو تو خواب جا بذاره

حسین منزوی کمتر مورد اقبال قرار گرفته است. برخی از شاعران شهیر هیچگونه سخنی از وی به میان نمی‌آورند؛ شاعری که شایسته توجهی بیش از اینهاست. شاید برای برجسته ساختن نام او نیز باید دل به دریا زد. شاید «آنجا که باید دل به دریا زد همین‌جاست...».

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
به بهانۂ ۱۶ اردیبهشت، سالروز درگذشت #حسین_منزوی (۱۳۸۳-۱۳۲۵)

در زمانه‌ای که همه چیز رنگ مدرن به خود می‌گیرد، فرهنگ و ادب و هنر نیز جامه مدرن بر تن می‌کنند. اما بوده‌اند هنرمندانی که همچنان دل به فرهنگ اصیل ایرانی داده‌اند و به پشتوانه آن، متاع خود را عرضه کرده‌اند.
حسین منزوی از آن جمله بود. وی در زمانه‌ای غزل می‌سرود که بسیاری بر آن بودند که عمر شعر کلاسیک به سر آمده است. منزوی اما اگر چه شعر سپید را نیز عرضه می‌کرد، اما می‌توان او را پدر غزل معاصر نامید. گویی پشتوانه‌های آن سنت اصیل بر جانش نشسته بود و با آن متر و معیار به سراغ اشعار جدید می‌رفت. از همین روی بود که نام فرزندش را نیز غزل گذاشته بود.
حسین منزوی، زاده #زنجان بود. پدرش نیز معلمی بود اهل شعر و علم ادب. اولین باری که حسین، شعری را سروده و در صفحه شعر خوانندگان یکی از مجلات منتشر شده بود، پدرش او را تحسین می‌کند اما به وی می‌گوید که صفحه خوانندگان آنقدرها معیار مهمی نیست و باید تلاش کنی که آثارت در صفحه اصلی جای بگیرد. همین انتشار در صفحات خوانندگان هم اما منزوی را مصمم می‌کند تا نگاهی جدی‌تر به شعر برگزیند. به دیدار شاعران بزرگی چون #اخوان_ثالث، #فریدون_مشیری و #منوچهر_آتشی می‌رود و همگی را به تحسین وا می‌دارد.
این در زمانی است که منزوی بیست سال بیشتر نداشته است!
منزوی اما روحیه‌ای بی‌قرار داشت. به همین سبب بود که هیچ‌گاه به کار دولتی نیز وارد نشد. ایام تحصیل در دانشگاه را نیز بدون ثبات گذراند. زمانی به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رفت اما آن را در نیمه رها کرد. پس از آن به جامعه‌شناسی روی آورد، ولی این رشته را نیز ناتمام گذاشت؛ هرچند بعدها واحدهای باقیمانده را گذراند و توانست مدرک کارشناسی را اخذ کند.
منزوی اما در اشعار خود نیز می‌کوشید تا حتی اگر از شاعران قدیمی سخنی و مضمونی در میان است، در قالبی جدید عرضه گردد. از همین روی بود که فی‌المثل به جای آنکه از یار سرو قد و چشم خمار سخنی بگوید، این‌گونه می‌سرود که:

دریای شورانگیز چشمانت چه زیباست
آنجا که باید دل به دریا زد همین‌جاست

منزوی حتی زمانی که از عشق سخن به میان می‌آورد، به امور ماورایی توجه نمی‌داد، بلکه از عشقی سخن می‌گفت که ملموس و قابل درک و فهم باشد. وی در اشعار خود نیز بر آن بود تا از امور انتزاعی فاصله گرفته و از جهانِ واقع سخن بگوید.
وی می‌کوشید تا در اشعار خود از وزن‌های فراموش شده و جدیدی بهره گیرد. گفته می‌شود که او وزن‌هایی ابداع کرد و بر شعر پارسی افزود. نزدیکان منزوی معتقدند که پس از منزوی، #سیمین_بهبهانی توانسته است این مهم را به انجام برساند. حسین منزوی اما دلخور بوده که چرا خانم بهبهانی هیچوقت صحبتی از وی نمی‌کند. سیمین بهبهانی اما در جایی گفته بود که حسین منزوی در این‌گونه اشعار از وی بهتر است.
منزوی حتی در شعرهای آیینی نیز کوشیده بود تا از قالب مرسوم عبور کند. غزل‌ها و قصیده‌های عاشورایی او نمایانگر این مهم است:

ای خون اصیلت به شتک‌ها ز غدیران
افشانده شرف‌ها به بلندای دلیران

جاری شده از کرب و بلا آمده آنگاه
آمیخته با خون سیاووش در ایران

تو اختر سرخی که به انگیزه تکثیر
ترکید بر آیینه خورشید ضمیران

ای جوهر سرداری سرهای بریده
وی اصل نمیرندگی نسل نمیران

منزوی حتی در اشعار خود، از برخی مفاهیم عامیانه نیز بهره می‌گرفت. برخلاف شاعرانی که صرفاً به افعال شکسته برای ورود به این حیطه استفاده می‌کنند، اشعار منزوی نشان از شناخت او از زبان مردم نیز داشت. این ترانه مشهور او نشان از این مهم دارد:

نمی‌شه غصه ما رو یه لحظه تنها بذاره
نمی‌شه این قافله ما رو تو خواب جا بذاره

حسین منزوی کمتر مورد اقبال قرار گرفته است. برخی از شاعران شهیر هیچگونه سخنی از وی به میان نمی‌آورند؛ شاعری که شایسته توجهی بیش از اینهاست. شاید برای برجسته ساختن نام او نیز باید دل به دریا زد. شاید «آنجا که باید دل به دریا زد همین‌جاست...».

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
به بهانۂ اول مهر، زادروز #حسین_منزوی (۱۳۸۳-۱۳۲۵)

در زمانه‌ای که همه چیز رنگ مدرن به خود می‌گیرد، فرهنگ و ادب و هنر نیز جامه مدرن بر تن می‌کنند. اما بوده‌اند هنرمندانی که همچنان دل به فرهنگ اصیل ایرانی داده‌اند و به پشتوانه آن، متاع خود را عرضه کرده‌اند.
حسین منزوی از آن جمله بود. وی در زمانه‌ای غزل می‌سرود که بسیاری بر آن بودند که عمر شعر کلاسیک به سر آمده است. منزوی اما اگر چه شعر سپید را نیز عرضه می‌کرد، اما می‌توان او را پدر غزل معاصر نامید. گویی پشتوانه‌های آن سنت اصیل بر جانش نشسته بود و با آن متر و معیار به سراغ اشعار جدید می‌رفت. از همین روی بود که نام فرزندش را نیز غزل گذاشته بود.
حسین منزوی، زاده #زنجان بود. پدرش نیز معلمی بود اهل شعر و علم ادب. اولین باری که حسین، شعری را سروده و در صفحه شعر خوانندگان یکی از مجلات منتشر شده بود، پدرش او را تحسین می‌کند اما به وی می‌گوید که صفحه خوانندگان آنقدرها معیار مهمی نیست و باید تلاش کنی که آثارت در صفحه اصلی جای بگیرد. همین انتشار در صفحات خوانندگان هم اما منزوی را مصمم می‌کند تا نگاهی جدی‌تر به شعر برگزیند. به دیدار شاعران بزرگی چون #اخوان_ثالث، #فریدون_مشیری و #منوچهر_آتشی می‌رود و همگی را به تحسین وا می‌دارد.
این در زمانی است که منزوی بیست سال بیشتر نداشته است!
منزوی اما روحیه‌ای بی‌قرار داشت. به همین سبب بود که هیچ‌گاه به کار دولتی نیز وارد نشد. ایام تحصیل در دانشگاه را نیز بدون ثبات گذراند. زمانی به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رفت اما آن را در نیمه رها کرد. پس از آن به جامعه‌شناسی روی آورد، ولی این رشته را نیز ناتمام گذاشت؛ هرچند بعدها واحدهای باقیمانده را گذراند و توانست مدرک کارشناسی را اخذ کند.
منزوی اما در اشعار خود نیز می‌کوشید تا حتی اگر از شاعران قدیمی سخنی و مضمونی در میان است، در قالبی جدید عرضه گردد. از همین روی بود که فی‌المثل به جای آنکه از یار سرو قد و چشم خمار سخنی بگوید، این‌گونه می‌سرود که:

دریای شورانگیز چشمانت چه زیباست
آنجا که باید دل به دریا زد همین‌جاست

منزوی حتی زمانی که از عشق سخن به میان می‌آورد، به امور ماورایی توجه نمی‌داد، بلکه از عشقی سخن می‌گفت که ملموس و قابل درک و فهم باشد. وی در اشعار خود نیز بر آن بود تا از امور انتزاعی فاصله گرفته و از جهانِ واقع سخن بگوید.
وی می‌کوشید تا در اشعار خود از وزن‌های فراموش شده و جدیدی بهره گیرد. گفته می‌شود که او وزن‌هایی ابداع کرد و بر شعر پارسی افزود. نزدیکان منزوی معتقدند که پس از منزوی، #سیمین_بهبهانی توانسته است این مهم را به انجام برساند. حسین منزوی اما دلخور بوده که چرا خانم بهبهانی هیچوقت صحبتی از وی نمی‌کند. سیمین بهبهانی اما در جایی گفته بود که حسین منزوی در این‌گونه اشعار از وی بهتر است.
منزوی حتی در شعرهای آیینی نیز کوشیده بود تا از قالب مرسوم عبور کند. غزل‌ها و قصیده‌های عاشورایی او نمایانگر این مهم است:

ای خون اصیلت به شتک‌ها ز غدیران
افشانده شرف‌ها به بلندای دلیران

جاری شده از کرب و بلا آمده آنگاه
آمیخته با خون سیاووش در ایران

تو اختر سرخی که به انگیزه تکثیر
ترکید بر آیینه خورشید ضمیران

ای جوهر سرداری سرهای بریده
وی اصل نمیرندگی نسل نمیران

منزوی حتی در اشعار خود، از برخی مفاهیم عامیانه نیز بهره می‌گرفت. برخلاف شاعرانی که صرفاً به افعال شکسته برای ورود به این حیطه استفاده می‌کنند، اشعار منزوی نشان از شناخت او از زبان مردم نیز داشت. این ترانه مشهور او نشان از این مهم دارد:

نمی‌شه غصه ما رو یه لحظه تنها بذاره
نمی‌شه این قافله ما رو تو خواب جا بذاره

حسین منزوی کمتر مورد اقبال قرار گرفته است. برخی از شاعران شهیر هیچگونه سخنی از وی به میان نمی‌آورند؛ شاعری که شایسته توجهی بیش از اینهاست. شاید برای برجسته ساختن نام او نیز باید دل به دریا زد. شاید «آنجا که باید دل به دریا زد همین‌جاست...».

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
به بهانۂ ۱۶ اردیبهشت، سالروز درگذشت #حسین_منزوی (۱۳۸۳-۱۳۲۵)

در زمانه‌ای که همه چیز رنگ مدرن به خود می‌گیرد، فرهنگ و ادب و هنر نیز جامه مدرن بر تن می‌کنند. اما بوده‌اند هنرمندانی که همچنان دل به فرهنگ اصیل ایرانی داده‌اند و به پشتوانه آن، متاع خود را عرضه کرده‌اند.
حسین منزوی از آن جمله بود. وی در زمانه‌ای غزل می‌سرود که بسیاری بر آن بودند که عمر شعر کلاسیک به سر آمده است. منزوی اما اگر چه شعر سپید را نیز عرضه می‌کرد، اما می‌توان او را پدر غزل معاصر نامید. گویی پشتوانه‌های آن سنت اصیل بر جانش نشسته بود و با آن متر و معیار به سراغ اشعار جدید می‌رفت. از همین روی بود که نام فرزندش را نیز غزل گذاشته بود.
حسین منزوی، زاده #زنجان بود. پدرش نیز معلمی بود اهل شعر و علم ادب. اولین باری که حسین، شعری را سروده و در صفحه شعر خوانندگان یکی از مجلات منتشر شده بود، پدرش او را تحسین می‌کند اما به وی می‌گوید که صفحه خوانندگان آنقدرها معیار مهمی نیست و باید تلاش کنی که آثارت در صفحه اصلی جای بگیرد. همین انتشار در صفحات خوانندگان هم اما منزوی را مصمم می‌کند تا نگاهی جدی‌تر به شعر برگزیند. به دیدار شاعران بزرگی چون #اخوان_ثالث، #فریدون_مشیری و #منوچهر_آتشی می‌رود و همگی را به تحسین وا می‌دارد.
این در زمانی است که منزوی بیست سال بیشتر نداشته است!
منزوی اما روحیه‌ای بی‌قرار داشت. به همین سبب بود که هیچ‌گاه به کار دولتی نیز وارد نشد. ایام تحصیل در دانشگاه را نیز بدون ثبات گذراند. زمانی به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رفت اما آن را در نیمه رها کرد. پس از آن به جامعه‌شناسی روی آورد، ولی این رشته را نیز ناتمام گذاشت؛ هرچند بعدها واحدهای باقیمانده را گذراند و توانست مدرک کارشناسی را اخذ کند.
منزوی اما در اشعار خود نیز می‌کوشید تا حتی اگر از شاعران قدیمی سخنی و مضمونی در میان است، در قالبی جدید عرضه گردد. از همین روی بود که فی‌المثل به جای آنکه از یار سرو قد و چشم خمار سخنی بگوید، این‌گونه می‌سرود که:

دریای شورانگیز چشمانت چه زیباست
آنجا که باید دل به دریا زد همین‌جاست

منزوی حتی زمانی که از عشق سخن به میان می‌آورد، به امور ماورایی توجه نمی‌داد، بلکه از عشقی سخن می‌گفت که ملموس و قابل درک و فهم باشد. وی در اشعار خود نیز بر آن بود تا از امور انتزاعی فاصله گرفته و از جهانِ واقع سخن بگوید.
وی می‌کوشید تا در اشعار خود از وزن‌های فراموش شده و جدیدی بهره گیرد. گفته می‌شود که او وزن‌هایی ابداع کرد و بر شعر پارسی افزود. نزدیکان منزوی معتقدند که پس از منزوی، #سیمین_بهبهانی توانسته است این مهم را به انجام برساند. حسین منزوی اما دلخور بوده که چرا خانم بهبهانی هیچوقت صحبتی از وی نمی‌کند. سیمین بهبهانی اما در جایی گفته بود که حسین منزوی در این‌گونه اشعار از وی بهتر است.
منزوی حتی در شعرهای آیینی نیز کوشیده بود تا از قالب مرسوم عبور کند. غزل‌ها و قصیده‌های عاشورایی او نمایانگر این مهم است:

ای خون اصیلت به شتک‌ها ز غدیران
افشانده شرف‌ها به بلندای دلیران

جاری شده از کرب و بلا آمده آنگاه
آمیخته با خون سیاووش در ایران

تو اختر سرخی که به انگیزه تکثیر
ترکید بر آیینه خورشید ضمیران

ای جوهر سرداری سرهای بریده
وی اصل نمیرندگی نسل نمیران

منزوی حتی در اشعار خود، از برخی مفاهیم عامیانه نیز بهره می‌گرفت. برخلاف شاعرانی که صرفاً به افعال شکسته برای ورود به این حیطه استفاده می‌کنند، اشعار منزوی نشان از شناخت او از زبان مردم نیز داشت. این ترانه مشهور او نشان از این مهم دارد:

نمی‌شه غصه ما رو یه لحظه تنها بذاره
نمی‌شه این قافله ما رو تو خواب جا بذاره

حسین منزوی کمتر مورد اقبال قرار گرفته است. برخی از شاعران شهیر هیچگونه سخنی از وی به میان نمی‌آورند؛ شاعری که شایسته توجهی بیش از اینهاست. شاید برای برجسته ساختن نام او نیز باید دل به دریا زد. شاید «آنجا که باید دل به دریا زد همین‌جاست...».

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
به بهانۂ ۱۶ اردیبهشت، سالروز درگذشت #حسین_منزوی (۱۳۸۳-۱۳۲۵)

در زمانه‌ای که همه چیز رنگ مدرن به خود می‌گیرد، فرهنگ و ادب و هنر نیز جامه مدرن بر تن می‌کنند. اما بوده‌اند هنرمندانی که همچنان دل به فرهنگ اصیل ایرانی داده‌اند و به پشتوانه آن، متاع خود را عرضه کرده‌اند.
حسین منزوی از آن جمله بود. وی در زمانه‌ای غزل می‌سرود که بسیاری بر آن بودند که عمر شعر کلاسیک به سر آمده است. منزوی اما اگر چه شعر سپید را نیز عرضه می‌کرد اما می توان او را پدر غزل معاصر نامید. گویی پشتوانه‌های آن سنت اصیل بر جانش نشسته بود و با آن متر و معیار به سراغ اشعار جدید می‌رفت. از همین روی بود که نام فرزندش را نیز غزل گذاشته بود.
حسین منزوی، زاده #زنجان بود. پدرش نیز معلمی بود اهل شعر و علم ادب. اولین باری که حسین، شعری را سروده و در صفحه شعر خوانندگان یکی از مجلات منتشر شده بود، پدرش او را تحسین می‌کند اما به وی می‌گوید که صفحه خوانندگان آنقدرها معیار مهمی نیست و باید تلاش کنی که آثارت در صفحه اصلی جای بگیرد. همین انتشار در صفحات خوانندگان هم اما منزوی را مصمم می‌کند تا نگاهی جدی‌تر به شعر برگزیند. به دیدار شاعران بزرگی چون #اخوان_ثالث، #فریدون_مشیری و #منوچهر_آتشی می‌رود و همگی را به تحسین وا می‌دارد.
این در زمانی است که منزوی بیست سال بیشتر نداشته است.
منزوی اما روحیه‌ای بی‌قرار داشت. به همین سبب بود که هیچ‌گاه به کار دولتی نیز وارد نشد. ایام تحصیل در دانشگاه را نیز بدون ثبات گذراند. زمانی به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رفت اما آن را در نیمه رها کرد. پس از آن به جامعه‌شناسی روی آورد، ولی این رشته را نیز ناتمام گذاشت؛ هرچند بعدها واحدهای باقی‌مانده را گذراند و توانست مدرک کارشناسی را اخذ کند.
منزوی اما در اشعار خود نیز می‌کوشید تا حتی اگر از شاعران قدیمی سخنی و مضمونی در میان است، در قالبی جدید عرضه گردد. از همین روی بود که فی‌المثل به جای آنکه از یار سرو قد و چشم خمار سخنی بگوید، این‌گونه می‌سرود که:

دریای شورانگیز چشمانت چه زیباست
آنجا که باید دل به دریا زد همین‌جاست

منزوی حتی زمانی که از عشق سخن به میان می‌آورد، به امور ماورایی توجه نمی‌داد، بلکه از عشقی سخن می‌گفت که ملموس و قابل درک و فهم باشد. وی در اشعار خود نیز بر آن بود تا از امور انتزاعی فاصله گرفته و از جهانِ واقع سخن بگوید.
وی می‌کوشید تا در اشعار خود از وزن‌های فراموش شده و جدیدی بهره گیرد. گفته می‌شود که او وزن‌هایی ابداع کرد و بر شعر پارسی افزود. نزدیکان منزوی معتقدند که پس از منزوی، #سیمین_بهبهانی توانسته است این مهم را به انجام برساند. حسین منزوی اما دلخور بوده که چرا خانم بهبهانی هیچ‌وقت صحبتی از وی نمی‌کند. سیمین بهبهانی اما در جایی گفته بود که حسین منزوی در این‌گونه اشعار از وی بهتر است.
منزوی حتی در شعرهای آیینی نیز کوشیده بود تا از قالب مرسوم عبور کند. غزل‌ها و قصیده‌های عاشورایی او نمایانگر این مهم است:

ای خون اصیلت به شتک‌ها ز غدیران
افشانده شرف‌ها به بلندای دلیران

جاری شده از کرب و بلا آمده آنگاه
آمیخته با خون سیاووش در ایران

تو اختر سرخی که به انگیزه تکثیر
ترکید بر آیینه خورشیدضمیران

ای جوهر سرداری سرهای بریده
وی اصل نمیرندگی نسل نمیران

منزوی حتی در اشعار خود، از برخی مفاهیم عامیانه نیز بهره می‌گرفت. برخلاف شاعرانی که صرفاً به افعال شکسته برای ورود به این حیطه استفاده می‌کنند، اشعار منزوی نشان از شناخت او از زبان مردم نیز داشت. این ترانه مشهور او نشان از این مهم دارد:

نمی‌شه غصه ما رو یه لحظه تنها بذاره
نمی‌شه این قافله ما رو تو خواب جا بذاره

حسین منزوی کمتر مورد اقبال قرار گرفته است. برخی از شاعران شهیر هیچگونه سخنی از وی به میان نمی‌آورند؛ شاعری که شایسته توجهی بیش از اینهاست. شاید برای برجسته ساختن نام او نیز باید دل به دریا زد. شاید «آنجا که باید دل به دریا زد همین‌جاست ...».

پیوست:
🎶 آهای خبردار
#هـمایون_شجریان
#حسین_منزوی

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
به بهانۂ ۱۶ اردیبهشت، سالروز درگذشت #حسین_منزوی (۱۳۸۳-۱۳۲۵)

در زمانه‌ای که همه چیز رنگ مدرن به خود می‌گیرد، فرهنگ و ادب و هنر نیز جامه مدرن بر تن می‌کنند. اما بوده‌اند هنرمندانی که همچنان دل به فرهنگ اصیل ایرانی داده‌اند و به پشتوانه آن، متاع خود را عرضه کرده‌اند.
حسین منزوی از آن جمله بود. وی در زمانه‌ای غزل می‌سرود که بسیاری بر آن بودند که عمر شعر کلاسیک به سر آمده است. منزوی اما اگر چه شعر سپید را نیز عرضه می‌کرد، اما می‌توان او را پدر غزل معاصر نامید. گویی پشتوانه‌های آن سنت اصیل بر جانش نشسته بود و با آن متر و معیار به سراغ اشعار جدید می‌رفت. از همین روی بود که نام فرزندش را نیز غزل گذاشته بود.
حسین منزوی، زاده #زنجان بود. پدرش نیز معلمی بود اهل شعر و علم ادب. اولین باری که حسین، شعری را سروده و در صفحه شعر خوانندگان یکی از مجلات منتشر شده بود، پدرش او را تحسین می‌کند اما به وی می‌گوید که صفحه خوانندگان آنقدرها معیار مهمی نیست و باید تلاش کنی که آثارت در صفحه اصلی جای بگیرد. همین انتشار در صفحات خوانندگان هم اما منزوی را مصمم می‌کند تا نگاهی جدی‌تر به شعر برگزیند. به دیدار شاعران بزرگی چون #اخوان_ثالث، #فریدون_مشیری و #منوچهر_آتشی می‌رود و همگی را به تحسین وا می‌دارد.
این در زمانی است که منزوی بیست سال بیشتر نداشته است!
منزوی اما روحیه‌ای بی‌قرار داشت. به همین سبب بود که هیچ‌گاه به کار دولتی نیز وارد نشد. ایام تحصیل در دانشگاه را نیز بدون ثبات گذراند. زمانی به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رفت اما آن را در نیمه رها کرد. پس از آن به جامعه‌شناسی روی آورد، ولی این رشته را نیز ناتمام گذاشت؛ هرچند بعدها واحدهای باقیمانده را گذراند و توانست مدرک کارشناسی را اخذ کند.
منزوی اما در اشعار خود نیز می‌کوشید تا حتی اگر از شاعران قدیمی سخنی و مضمونی در میان است، در قالبی جدید عرضه گردد. از همین روی بود که فی‌المثل به جای آنکه از یار سرو قد و چشم خمار سخنی بگوید، این‌گونه می‌سرود که:

دریای شورانگیز چشمانت چه زیباست
آنجا که باید دل به دریا زد همین‌جاست

منزوی حتی زمانی که از عشق سخن به میان می‌آورد، به امور ماورایی توجه نمی‌داد، بلکه از عشقی سخن می‌گفت که ملموس و قابل درک و فهم باشد. وی در اشعار خود نیز بر آن بود تا از امور انتزاعی فاصله گرفته و از جهانِ واقع سخن بگوید.
وی می‌کوشید تا در اشعار خود از وزن‌های فراموش شده و جدیدی بهره گیرد. گفته می‌شود که او وزن‌هایی ابداع کرد و بر شعر پارسی افزود. نزدیکان منزوی معتقدند که پس از منزوی، #سیمین_بهبهانی توانسته است این مهم را به انجام برساند. حسین منزوی اما دلخور بوده که چرا خانم بهبهانی هیچوقت صحبتی از وی نمی‌کند. سیمین بهبهانی اما در جایی گفته بود که حسین منزوی در این‌گونه اشعار از وی بهتر است.
منزوی حتی در شعرهای آیینی نیز کوشیده بود تا از قالب مرسوم عبور کند. غزل‌ها و قصیده‌های عاشورایی او نمایانگر این مهم است:

ای خون اصیلت به شتک‌ها ز غدیران
افشانده شرف‌ها به بلندای دلیران

جاری شده از کرب و بلا آمده آنگاه
آمیخته با خون سیاووش در ایران

تو اختر سرخی که به انگیزه تکثیر
ترکید بر آیینه خورشید ضمیران

ای جوهر سرداری سرهای بریده
وی اصل نمیرندگی نسل نمیران

منزوی حتی در اشعار خود، از برخی مفاهیم عامیانه نیز بهره می‌گرفت. برخلاف شاعرانی که صرفاً به افعال شکسته برای ورود به این حیطه استفاده می‌کنند، اشعار منزوی نشان از شناخت او از زبان مردم نیز داشت. این ترانه مشهور او نشان از این مهم دارد:

نمی‌شه غصه ما رو یه لحظه تنها بذاره
نمی‌شه این قافله ما رو تو خواب جا بذاره

حسین منزوی کمتر مورد اقبال قرار گرفته است. برخی از شاعران شهیر هیچگونه سخنی از وی به میان نمی‌آورند؛ شاعری که شایسته توجهی بیش از اینهاست. شاید برای برجسته ساختن نام او نیز باید دل به دریا زد. شاید «آنجا که باید دل به دریا زد همین‌جاست...».

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
↙️ شجريان در كنار فردوسي و اخوان؛

⭕️ چه جايي بشود طوس، چه وزني بگيرد زمين خراسان!

✍️ #قاسم_خرمی

💮 زماني كه ما چشم باز كرديم، #شجريان از خراسان رفته بود و تبديل به اسطوره آواز ايران شده بود اما براي ما خراسانيها، همچنان مايه فخر و مباهات بود و طنين صداي او، به مقدار و اعتبار ما، مي‌افزود.

💮 اغلب مردم، صداهاي ضبط شده و يا فيلم و تصاوير اجراهاي او را شنيده‌اند و ديده‌اند كه حقيقتا براي همه شورآفرين و لذت بخش بود. اما صحبتها و محاورات روزهمره او، با آن شوخ طبعي ذاتي و ته لهجه خراساني‌اش، براي ما حلاوتي ديگر داشت.

💮 اوج كيف و غرور ما زماني بود كه شعر معروف استاد #عماد_خراسانی در آهنگ «عشق پيري» را با همان لهجه مشهدي خواند:

«يَرَه گَه كارِ مو و تو دِرَه بالا مي‌گيرِه
🔹ذره ذِره دِرَه عشقت تو دِلُم جا مي‌گيرِه

روز اول به خودُم گُفتُم ايَم مثل بَقيِ
حالا كم كم مي‌بينُم كار دِرَه بالا مي‌گيرِه...»

شايد اين آهنگ را خودِ من تا كنون بيش از صدبار گوش كرده باشم اما هنوز هم احساس مي‌كنم كه گوشه‌اي در آن است كه با گوش جان بايد دوباره شنيده و نوشيده شود.

💮 در اين سالهاي اخير كه ناكوك ترين سازها و ناموزون ترين صداها از خراسان به گوش مي‌رسيد، خيلي حالمان گرفته بود كه چرا سرزميني كه قرنها پرستار فرهنگ و ادب ايران زمين بوده است اكنون بايد كانون تندخويي‌ها و زشت‌گويي‌ها باشد. با همه اينها، دلمان خوش بود كه بالاخره #استاد_محمدرضا_شجريان از آنجا آمده است و براي كساني كه با پيشينه اين سرزمين آشنايند، درخواهند يافت كه صدا و سبكِ زيست او، به سلوك سياسي و اجتماعي خراسانيان نزديكتر است.

💮 اكنون آن گنج رفته، دوباره به گنجينه طوس خراسان بازگشت و ميهمان و همنشين هميشگي #فردوسی پاك زاد و مهدي #اخوان_ثالث شد. چه محفل صميمانه و همدلانه‌اي شكل بگيرد با حضور اين سه فرزانه‌اي كه عمري را مصروف اعتلاي ايران كردند و «گلبانگ سربلندي» بر آسمان زدند.
«آن شیران شرزه که با شب نزیستند/ رفتند وشهر خفته ندانست که کیستند».
چه باري و وزن ديگري بگيرد بعد از اين، زمين طوس و ارض اقدس.

💮 صد افسوس كه فرصت ديدار و شنيدن صداي #شجريان، از ما گرفته شد. بعد از اين دل ما براي او تنگ خواهد شد؛ براي مرام و آزادگي‌اش، براي صدا و صفايش و حتي براي همان سياست‌ورزي پخته و پوشيده است.
او به حق، فريادي بود در زمانه خاموش ما و اعتراضي بود در هنگامه سكوت ما. صدايي بود بغض آلود كه گويي قرنها در گلوي ايرانيان گير كرده بود. اگر او نمي‌خواند «فرياد...آيا فرياد...» شايد ما خفه مي‌شديم. دريغا كه صداي ايران گرفت

💮 اكنون اما باز دلمان خوش است كه بعد از اين در سراي خداوندگار سخن، ميزبان او هستيم. اين فرصت خواهد كه در كنار آرامگاه او بنشينيم و درد دل كنيم و دوباره آواز او با شعر جانسوز وجاودان اخوان را زمزمه كنيم:

🔹 وای بر من، همچنان می‌سوزد این آتش
🔹آنچه دارم؛ یادگار و دفتر و دیوان… وانچه دارد منظر و ایوان…
🔹وای! آیا هیچ سر بر می‌کنند از خواب؛ مهربان همسایگانم از پی امداد
🔹سوزدم این آتشِ بیدادگر بنیاد؛ می‌کنم فریاد… ای فریاد…

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@Oldkingofebrighestan
به بهانۂ ۱۶ اردیبهشت، سالروز درگذشت #حسین_منزوی (۱۳۸۳-۱۳۲۵)

در زمانه‌ای که همه چیز رنگ مدرن به خود می‌گیرد، فرهنگ و ادب و هنر نیز جامه مدرن بر تن می‌کنند. اما بوده‌اند هنرمندانی که همچنان دل به فرهنگ اصیل ایرانی داده‌اند و به پشتوانه آن، متاع خود را عرضه کرده‌اند.
حسین منزوی از آن جمله بود. وی در زمانه‌ای غزل می‌سرود که بسیاری بر آن بودند که عمر شعر کلاسیک به سر آمده است. منزوی اما اگر چه شعر سپید را نیز عرضه می‌کرد، اما می‌توان او را پدر غزل معاصر نامید. گویی پشتوانه‌های آن سنت اصیل بر جانش نشسته بود و با آن متر و معیار به سراغ اشعار جدید می‌رفت. از همین روی بود که نام فرزندش را نیز غزل گذاشته بود.
حسین منزوی، زاده #زنجان بود. پدرش نیز معلمی بود اهل شعر و علم ادب. اولین باری که حسین، شعری را سروده و در صفحه شعر خوانندگان یکی از مجلات منتشر شده بود، پدرش او را تحسین می‌کند اما به وی می‌گوید که صفحه خوانندگان آنقدرها معیار مهمی نیست و باید تلاش کنی که آثارت در صفحه اصلی جای بگیرد. همین انتشار در صفحات خوانندگان هم اما منزوی را مصمم می‌کند تا نگاهی جدی‌تر به شعر برگزیند. به دیدار شاعران بزرگی چون #اخوان_ثالث، #فریدون_مشیری و #منوچهر_آتشی می‌رود و همگی را به تحسین وا می‌دارد.
این در زمانی است که منزوی بیست سال بیشتر نداشته است!
منزوی اما روحیه‌ای بی‌قرار داشت. به همین سبب بود که هیچ‌گاه به کار دولتی نیز وارد نشد. ایام تحصیل در دانشگاه را نیز بدون ثبات گذراند. زمانی به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رفت اما آن را در نیمه رها کرد. پس از آن به جامعه‌شناسی روی آورد، ولی این رشته را نیز ناتمام گذاشت؛ هرچند بعدها واحدهای باقیمانده را گذراند و توانست مدرک کارشناسی را اخذ کند.
منزوی اما در اشعار خود نیز می‌کوشید تا حتی اگر از شاعران قدیمی سخنی و مضمونی در میان است، در قالبی جدید عرضه گردد. از همین روی بود که فی‌المثل به جای آنکه از یار سرو قد و چشم خمار سخنی بگوید، این‌گونه می‌سرود که:

دریای شورانگیز چشمانت چه زیباست
آنجا که باید دل به دریا زد همین‌جاست

منزوی حتی زمانی که از عشق سخن به میان می‌آورد، به امور ماورایی توجه نمی‌داد، بلکه از عشقی سخن می‌گفت که ملموس و قابل درک و فهم باشد. وی در اشعار خود نیز بر آن بود تا از امور انتزاعی فاصله گرفته و از جهانِ واقع سخن بگوید.
وی می‌کوشید تا در اشعار خود از وزن‌های فراموش شده و جدیدی بهره گیرد. گفته می‌شود که او وزن‌هایی ابداع کرد و بر شعر پارسی افزود. نزدیکان منزوی معتقدند که پس از منزوی، #سیمین_بهبهانی توانسته است این مهم را به انجام برساند. حسین منزوی اما دلخور بوده که چرا خانم بهبهانی هیچوقت صحبتی از وی نمی‌کند. سیمین بهبهانی اما در جایی گفته بود که حسین منزوی در این‌گونه اشعار از وی بهتر است.
منزوی حتی در شعرهای آیینی نیز کوشیده بود تا از قالب مرسوم عبور کند. غزل‌ها و قصیده‌های عاشورایی او نمایانگر این مهم است:

ای خون اصیلت به شتک‌ها ز غدیران
افشانده شرف‌ها به بلندای دلیران

جاری شده از کرب و بلا آمده آنگاه
آمیخته با خون سیاووش در ایران

تو اختر سرخی که به انگیزه تکثیر
ترکید بر آیینه خورشید ضمیران

ای جوهر سرداری سرهای بریده
وی اصل نمیرندگی نسل نمیران

منزوی حتی در اشعار خود، از برخی مفاهیم عامیانه نیز بهره می‌گرفت. برخلاف شاعرانی که صرفاً به افعال شکسته برای ورود به این حیطه استفاده می‌کنند، اشعار منزوی نشان از شناخت او از زبان مردم نیز داشت. این ترانه مشهور او نشان از این مهم دارد:

نمی‌شه غصه ما رو یه لحظه تنها بذاره
نمی‌شه این قافله ما رو تو خواب جا بذاره

حسین منزوی کمتر مورد اقبال قرار گرفته است. برخی از شاعران شهیر هیچگونه سخنی از وی به میان نمی‌آورند؛ شاعری که شایسته توجهی بیش از اینهاست. شاید برای برجسته ساختن نام او نیز باید دل به دریا زد. شاید «آنجا که باید دل به دریا زد همین‌جاست...».

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
‍‍ انزوای منزوی

به بهانۂ ۱۶ اردیبهشت، سالروز درگذشت #حسین_منزوی (۱۳۸۳-۱۳۲۵)

در زمانه‌ای که همه چیز رنگ مدرن به خود می‌گیرد، فرهنگ و ادب و هنر نیز جامه مدرن بر تن می‌کنند. اما بوده‌اند هنرمندانی که همچنان دل به فرهنگ اصیل ایرانی داده‌اند و به پشتوانه آن، متاع خود را عرضه کرده‌اند.
حسین منزوی از آن جمله بود. وی در زمانه‌ای غزل می‌سرود که بسیاری بر آن بودند که عمر شعر کلاسیک به سر آمده است. منزوی اما اگر چه شعر سپید را نیز عرضه می‌کرد اما می توان او را پدر غزل معاصر نامید. گویی پشتوانه‌های آن سنت اصیل بر جانش نشسته بود و با آن متر و معیار به سراغ اشعار جدید می‌رفت. از همین روی بود که نام فرزندش را نیز غزل گذاشته بود.
حسین منزوی، زاده #زنجان بود. پدرش نیز معلمی بود اهل شعر و علم ادب. اولین باری که حسین، شعری را سروده و در صفحه شعر خوانندگان یکی از مجلات منتشر شده بود، پدرش او را تحسین می‌کند اما به وی می‌گوید که صفحه خوانندگان آنقدرها معیار مهمی نیست و باید تلاش کنی که آثارت در صفحه اصلی جای بگیرد. همین انتشار در صفحات خوانندگان هم اما منزوی را مصمم می‌کند تا نگاهی جدی‌تر به شعر برگزیند. به دیدار شاعران بزرگی چون #اخوان_ثالث، #فریدون_مشیری و #منوچهر_آتشی می‌رود و همگی را به تحسین وا می‌دارد.
این در زمانی است که منزوی بیست سال بیشتر نداشته است.
منزوی اما روحیه‌ای بی‌قرار داشت. به همین سبب بود که هیچ‌گاه به کار دولتی نیز وارد نشد. ایام تحصیل در دانشگاه را نیز بدون ثبات گذراند. زمانی به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رفت اما آن را در نیمه رها کرد. پس از آن به جامعه‌شناسی روی آورد، ولی این رشته را نیز ناتمام گذاشت؛ هرچند بعدها واحدهای باقی‌مانده را گذراند و توانست مدرک کارشناسی را اخذ کند.
منزوی اما در اشعار خود نیز می‌کوشید تا حتی اگر از شاعران قدیمی سخنی و مضمونی در میان است، در قالبی جدید عرضه گردد. از همین روی بود که فی‌المثل به جای آنکه از یار سرو قد و چشم خمار سخنی بگوید، این‌گونه می‌سرود که:

دریای شورانگیز چشمانت چه زیباست
آنجا که باید دل به دریا زد همین‌جاست

منزوی حتی زمانی که از عشق سخن به میان می‌آورد، به امور ماورایی توجه نمی‌داد، بلکه از عشقی سخن می‌گفت که ملموس و قابل درک و فهم باشد. وی در اشعار خود نیز بر آن بود تا از امور انتزاعی فاصله گرفته و از جهانِ واقع سخن بگوید.
وی می‌کوشید تا در اشعار خود از وزن‌های فراموش شده و جدیدی بهره گیرد. گفته می‌شود که او وزن‌هایی ابداع کرد و بر شعر پارسی افزود. نزدیکان منزوی معتقدند که پس از منزوی، #سیمین_بهبهانی توانسته است این مهم را به انجام برساند. حسین منزوی اما دلخور بوده که چرا خانم بهبهانی هیچ‌وقت صحبتی از وی نمی‌کند. سیمین بهبهانی اما در جایی گفته بود که حسین منزوی در این‌گونه اشعار از وی بهتر است.
منزوی حتی در شعرهای آیینی نیز کوشیده بود تا از قالب مرسوم عبور کند. غزل‌ها و قصیده‌های عاشورایی او نمایانگر این مهم است:

ای خون اصیلت به شتک‌ها ز غدیران
افشانده شرف‌ها به بلندای دلیران

جاری شده از کرب و بلا آمده آنگاه
آمیخته با خون سیاووش در ایران

تو اختر سرخی که به انگیزه تکثیر
ترکید بر آیینه خورشیدضمیران

ای جوهر سرداری سرهای بریده
وی اصل نمیرندگی نسل نمیران

منزوی حتی در اشعار خود، از برخی مفاهیم عامیانه نیز بهره می‌گرفت. برخلاف شاعرانی که صرفاً به افعال شکسته برای ورود به این حیطه استفاده می‌کنند، اشعار منزوی نشان از شناخت او از زبان مردم نیز داشت. این ترانه مشهور او نشان از این مهم دارد:

نمی‌شه غصه ما رو یه لحظه تنها بذاره
نمی‌شه این قافله ما رو تو خواب جا بذاره

حسین منزوی کمتر مورد اقبال قرار گرفته است. برخی از شاعران شهیر هیچگونه سخنی از وی به میان نمی‌آورند؛ شاعری که شایسته توجهی بیش از اینهاست. شاید برای برجسته ساختن نام او نیز باید دل به دریا زد. شاید «آنجا که باید دل به دریا زد همین‌جاست ...».

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شبان، آهسته می‌گریم
که شاید کم شود دردم
تحّمل می‌رود
اما شب غم سر نمی‌آید

#اخوان_ثالث
@oldkingofebrighestan
‍ انزوای منزوی

به بهانۂ ۱۶ اردیبهشت، سالروز درگذشت #حسین_منزوی (۱۳۸۳-۱۳۲۵)

راوی فرهنگی: در زمانه‌ای که همه چیز رنگ مدرن به خود می‌گیرد، فرهنگ و ادب و هنر نیز جامه مدرن بر تن می‌کنند. اما بوده‌اند هنرمندانی که همچنان دل به فرهنگ اصیل ایرانی داده‌اند و به پشتوانه آن، متاع خود را عرضه کرده‌اند. حسین منزوی از آن جمله بود. وی در زمانه‌ای غزل می‌سرود که بسیاری بر آن بودند که عمر شعر کلاسیک به سر آمده است. منزوی اما اگر چه شعر سپید را نیز عرضه می‌کرد اما می توان او را پدر غزل معاصر نامید. گویی پشتوانه‌های آن سنت اصیل بر جانش نشسته بود و با آن متر و معیار به سراغ اشعار جدید می‌رفت. از همین روی بود که نام فرزندش را نیز غزل گذاشته بود.
حسین منزوی زاده #زنجان بود. پدرش نیز معلمی بود اهل شعر و علم ادب. اولین باری که حسین، شعری را سروده و در صفحه شعر خوانندگان یکی از مجلات منتشر شده بود، پدرش او را تحسین می‌کند اما به وی می‌گوید که صفحه خوانندگان آنقدرها معیار مهمی نیست و باید تلاش کنی که آثارت در صفحه اصلی جای بگیرد. همین انتشار در صفحات خوانندگان هم اما منزوی را مصمم می‌کند تا نگاهی جدی‌تر به شعر برگزیند. به دیدار شاعران بزرگی چون #اخوان_ثالث، #فریدون_مشیری و #منوچهر_آتشی می‌رود و همگی را به تحسین وا می‌دارد.
این در زمانی است که منزوی بیست سال بیشتر نداشته است.
منزوی اما روحیه‌ای بی‌قرار داشت. به همین سبب بود که هیچ‌گاه به کار دولتی نیز وارد نشد. ایام تحصیل در دانشگاه را نیز بدون ثبات گذراند. زمانی به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رفت اما آن را در نیمه رها کرد. پس از آن به جامعه‌شناسی روی آورد، ولی این رشته را نیز ناتمام گذاشت؛ هرچند بعدها واحدهای باقی‌مانده را گذراند و توانست مدرک کارشناسی را اخذ کند.
منزوی اما در اشعار خود نیز می‌کوشید تا حتی اگر از شاعران قدیمی سخنی و مضمونی در میان است، در قالبی جدید عرضه گردد. از همین روی بود که فی‌المثل به جای آنکه از یار سرو قد و چشم خمار سخنی بگوید، این‌گونه می‌سرود که:

دریای شورانگیز چشمانت چه زیباست
آنجا که باید دل به دریا زد همین‌جاست

منزوی حتی زمانی که از عشق سخن به میان می‌آورد، به امور ماورایی توجه نمی‌داد، بلکه از عشقی سخن می‌گفت که ملموس و قابل درک و فهم باشد. وی در اشعار خود نیز بر آن بود تا از امور انتزاعی فاصله گرفته و از جهانِ واقع سخن بگوید.
وی می‌کوشید تا در اشعار خود از وزن‌های فراموش شده و جدیدی بهره گیرد. گفته می‌شود که او وزن‌هایی ابداع کرد و بر شعر پارسی افزود. نزدیکان منزوی معتقدند که پس از منزوی، #سیمین_بهبهانی توانسته است این مهم را به انجام برساند. حسین منزوی اما دلخور بوده که چرا خانم بهبهانی هیچ‌وقت صحبتی از وی نمی‌کند. سیمین بهبهانی اما در جایی گفته بود که حسین منزوی در این‌گونه اشعار از وی بهتر است.
منزوی حتی در شعرهای آیینی نیز کوشیده بود تا از قالب مرسوم عبور کند. غزل‌ها و قصیده‌های عاشورایی او نمایانگر این مهم است:

ای خون اصیلت به شتک‌ها ز غدیران
افشانده شرف‌ها به بلندای دلیران

جاری شده از کرب و بلا آمده آنگاه
آمیخته با خون سیاووش در ایران

تو اختر سرخی که به انگیزه تکثیر
ترکید بر آیینه خورشیدضمیران

ای جوهر سرداری سرهای بریده
وی اصل نمیرندگی نسل نمیران

منزوی حتی در اشعار خود، از برخی مفاهیم عامیانه نیز بهره می‌گرفت. برخلاف شاعرانی که صرفاً به افعال شکسته برای ورود به این حیطه استفاده می‌کنند، اشعار منزوی نشان از شناخت او از زبان مردم نیز داشت. این ترانه مشهور او نشان از این مهم دارد:

نمی‌شه غصه ما رو یه لحظه تنها بذاره
نمی‌شه این قافله ما رو تو خواب جا بذاره

حسین منزوی کمتر مورد اقبال قرار گرفته است. برخی از شاعران شهیر هیچگونه سخنی از وی به میان نمی‌آورند؛ شاعری که شایسته توجهی بیش از اینهاست. شاید برای برجسته ساختن نام او نیز باید دل به دریا زد. شاید «آنجا که باید دل به دریا زد همین‌جاست ...».

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan
بیا ای خسته خاطر دوست!
ای مانند من دل کنده و غمگین
من اینجا
بس دلم تنگ است...!

#اخوان_ثالث
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@oldkingofebrighestan