شاه فرتوت ابریقستان

‍ ‍ ✅وقتی آقایان یاد "عدی صدام‌حسین" را زنده می‌کنند!؛ بر ماست که بازیکنان تیم‌ملی را تنها نگذاریم.

✍ #احمدرضا_حائری

تا پیش از این، برای نسل ما که
دیکتاتوری "صدام حسین تکریتی‌" در همسایگی کشورمان را به یاد داریم، "عدی‌ صدام حسین" فرزند ارشد دیکتاتور سابق عراق، نمادی از سیطره‌ استبداد بر ورزش و کنترل آن با هدف بهره‌برداری سیاسی به سود دیکتاتور به حساب می‌آمد.
در این دو روز و با افشای‌ اسناد خبرگزاری فارس توسط گروه هکری بلک‌ریوارد‌ و انتشار گزارشاتی از کمپ تیم‌ملی در قطر، معلوم شد که نسل "عدی" و "عدی‌ها"‌ در خاورمیانه از بین‌ نرفته و آقایان در دستگاه امنیتی-رسانه‌‌ای‌ حکومت نیز با اعمال فشار بر بازیکنان تیم‌ ملی و استفاده از حربه‌های گوناگون دیگر، کوشیده‌اند تا جام‌ جهانی و بازی‌های تیم ملی و برد احتمالی آن به صحنه اعتراضات میلیونی مردم در داخل کشور تبدیل نشود.

برای اطلاع از رفتارهای "عدی صدام حسین" با بازیکنان و کادر فنی تیم ملی فوتبال عراق می‌‌توانید مقاله "فوتبال عراق در عصر صدام‌‏ها؛ در "اتاق‌های قرمز" چه در انتظار ملی‌پوشان بود؟، نوشته جاستین‌ شرمن، ترجمه محمد موسوی" را مطالعه کنید. البته که مرحله "استفاده از اتاق شکنجه برای بازیکنان" هنوز برای آقایان قفل است و خوشبختانه این کار را انجام نداده‌اند، اما مرحله پیش‌ از آن یعنی بازداشت، بازجویی، پرونده‌سازی و خراب کردن آینده حرفه‌ای بازیکنان را در دستور کار قرار داده‌اند.

اکنون دیگر مشخص شده است، بازداشت #وریا‌_غفوری درست یک روز پیش از بازی تیم ملی با ولز، با این‌ هدف انجام شده که با واسطه یا بی‌واسطه بازیکنان‌ تیم و خانواده‌های آنها را با یادآوری سرنوشت وریا، از عواقب هرگونه‌ همدلی با مردم و اعتراضات سراسری بترسانند! در کنار تهدیدات گوناگون دیگر!

پروپاگاندای حاصل از عملیات روانی اخیر، موجب شد که فراموش‌ کنیم از میان بازیکنان تیم ملی، جز دو نفر مشخص، جملگی با اشکال مختلف با مردم ایران و اعتراضات‌شان همدلی کرده بودند. برای نمونه کریم انصاری‌فرد به منچستریونایتد گل زد و به احترام خانواده‌های جانباختگان اعتراضات، از انجام شادی پس از گل خودداری کرد.
البته مردم نیز تا پیش از شروع عملیات روانی مذکور و انتشار دو تصویر خاص از دیدار بازیکنان با #ابراهیم_رئیسی با تیم‌ملی همدل بودند.

به نظر می‌رسد امروز که آقایان با رفتارهای غیرانسانی و غیرقانونی‌شان با بازیکنان تیم‌ملی به نوعی یاد "عدی" را زنده کرده‌اند و عملیات روانی‌شان‌ برای تبدیل "تیم‌ملی‌ ایران" به "تیم حکومتی" نیز افشا شده؛ موجی از همدلی مردم با بازیکنان تیم‌ملی در جامعه ایجاد شده است؛ موجی که در ساعات آینده سونامی‌‌وار همه طرح‌های تفرقه‌افکنانه پیشین را ویران کرده و بار دیگر "تیم‌ملی‌ ایران" و "مردم ایران" را که هر دو زیر فشار سرکوب و ارعاب قرار دارند، نه در مقابل که در کنار هم قرار خواهد داد.

یادمان نرود، فارغ از نتیجه بازی امشب با آمریکا، عموم بازیکنان تیم‌ملی به خاطر  همدلی‌هایشان با مردم تحت فشار قرار داشته و خواهند‌ داشت، در هر شرایطی آنها را تنها نگذاریم.

#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan

‍ روز گذشته نكبت‌بارترين روز تاريخ كشور بود

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

روز گذشته یکی از نکبت‌بارترین روزهای تاریخ کشورمان بود. روزی که به نام امام زمان(ع) و به کام اربابان تزویر، نمایشی پرهزینه در ورزشگاه #آزادی به راه‌انداخته شد و همزمان مردم داغدار #آبادان در مقابل رژه یگان‌های سرکوب با دست خالی در پی بیرون آوردن پیکر عزیزانشان از زیر آوار #فساد سیستماتیک بودند!

در بخشی از سرود تبلیغاتی #سلام_فرمانده به نام "علی‌بن‌مهزیار" از محدثان بزرگ شیعه اشاره شده است. علی‌بن‌مهزیار که اتفاقا از اهالی #خوزستان نیز بوده‌اند، روایت مفصلی دارند از تشرف به محضر امام‌زمان(ع) در همان سال‌های ابتدایی غیبت ایشان، بخش پایانی این روایت چنین است:

«علی بن مهزیار گوید: چند روزی میهمان آن حضرت در آن خیمه بودم و استفاده از انوار و علومش می‌کردم! تا آنکه خواستم به وطن برگردم. مبلغ پنجاه هزار درهم داشتم، خواستم به عنوان وجوهات تقدیم حضورش کنم.
امام(ع) فرمودند: از قبول نکردنش ناراحت نشوی، این به علت آن است که تو راه دوری در پیش داری و این پول مورد احتیاج تو خواهد بود. پس خداحافظی کردم و به طرف اهواز به راه افتادم و همیشه به یاد آن حضرت و محبت‌های ایشان هستم و آرزو دارم باز هم آن حضرت را ببینم.»

سرداران و حضراتی که هزاران میلیارد از منابع این ملت دردمند را در قالب بودجه سالیانه تصرف و برای فریب وجدان خود و اندک هوادران‌تان چنین نمایش‌های شرم‌آوری را روی صحنه برده و فاکتورش را به نام امام‌زمان(ع) صادر می‌کنید، بدانید و آگاه باشید که امام زمان از شما و کردارتان بری است، امام زمانی که در همین روایت تشرف علی‌بن‌مهزیار، وقتی پای پول وجوهات به میان می‌آید، اولویت را به خود نداده و ملاحظه زندگی دیگری را دارند!

اگر در موضع تزویر نباشید و اندک باوری به امام‌زمان(ع) داشته باشید، همین روایت علی‌بن‌مهزیار کفایت می‌کند برای شرمندگی‌تان!
 
✍ #احمدرضا_حائری

ویدئو: بیانات گهربار استاد #بشیر_حسینی در #صداوسیما در حمایت از سیرک سلام فرمانده

#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید
@Oldkingofebrighestan

ویدئوی زیرگرفتن شهروند غیرنظامی اوکراینی توسط تانک روسی را دیدم(فیلم نخست)، به یاد "امیرارشد تاجمیر" و دیگر هموطنان بی‌سلاح و بی‌دفاعی افتادم که در عاشورای خونین ۸۸ زیر گرفته شده و شهید شدند(فیلم دوم)، تنها به جرم اینکه از حق تعیین سرنوشت خود دفاع کرده و زیر بار حرف زور رأی ۶۳درصدی معجزه هزاره آن روز شما و منحرف امروزتان نرفتند.

هرگز فراموش نخواهیم کرد که شما همچون اشغالگران با مردم خود برخورد کرده و شهروندان بی‌دفاع را به گلوله بسته یا با ماشین زیر گرفتید.

هرگز فراموش نخواهیم کرد....

✍ #احمدرضا_حائری
#شاه_فرتوت_ابریقستان
@Oldkingofebrighestan

با غلبه فقر، رعب و ریا بر جامعه، منتظر پرورش همت و باکری بودید!؟؛ اکنون با دکتر، حاج‌آقا، استاد و سردار سهیلی‌های از مرز گذشته چه می‌کنید!؟

#احمدرضا_حائری

#مهرشاد_سهیلی نوجوان پرحاشیه‌ای که به عنوان جوانترین فرمانده جهادی کشور و نمونه موفق بسیجیان آتش‌به‌اختیار، دو سه سالی نقل محفل رسانه‌های اصول‌گرا، نزدیک به سپاه و بیوت برخی مراجع بود، دو روز پیش در شهر کوچک مرزی موسیان در استان ایلام بازداشت شد و اکنون همان محافل و رسانه‌ها از وجود "حفره‌ای در ساختار" نظام یاد می‌کنند که با بازداشت مهرشاد سهیلی شناسانی و یحتمل در حال پرشدن است!

موطن و محل پرورش این نوجوان، شهر کوچک محروم موسیان در جنوب غربی استان همیشه محروم ایلام است، زادگاه نگارنده این سطور شهر مهران، با موسیان فاصله چندانی ندارد و البته از موسیان بزرگتر و پرجمعیت‌تر است، اما قدر مسلم ویژگی‌های جامعه‌شناختی و روان‌شناختی مردمان آنجا و وضیعت فرهنگی، اقتصادی و...هر دو شهر تقریبا یکسان است.

به جریان موسوم به عدالت‌خواه که پیگیر رسواسازی و بازداشت مهرشاد سهیلی بودند، جدا توصیه می‌کنم حکایت‌های واقعی که در ادامه می‌آید را بخوانند، تا متوجه شوند مهرشاد سهیلی نه یک پدیده، که محصول طبیعی یک وضعیت غیرطبیعی است که ریشه در ساختارهای کلان نظام سیاسی و حقوقی کشور دارد و این ساختار مولد فقر، رعب و ریا تاکنون هزاران مهرشاد سهیلی تولید و وارد سطوح عالی مدیریتی و تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری کشور کرده است، از همان نوع مدیرانی که در جریان افزایش نرخ بنزین در آبان، دریای خون بین مردم و حاکمیت سیاسی به وجود آوردند و ککشان هم نگزید! و اما حکایت ما:

"تماس گرفتم به دایی اکبر بابت فوت مادرش تسلیتی بگویم، آن ور خط به‌جای صدای معمولِ زنگ خوردن تلفن، صدای خش‌ دار و پرنهیب رهبری پخش می‌شد که درباره فتنه و نقش خواص بی‌بصیرت در آن هشدار می‌داد!" دایی اکبر و آهنگ پیشواز سخنرانی رهبر!؟ متعجب از همراهم پرسیدم :"این بنده خدا که همیشه ساز مخالفت با آخوندش بلند بود و افراط هم می‌کرد! حالا چی شده!؟" همراه کم‌حوصله‌ام گوئی که نمی‌خواست زیاد توضیح دهد گفت:" چی بگم والا!؟ داره مبلغ کلانی وام گردشگری می‌گیره با سود فوق‌العاده کم آنهم توی این تورم افسارگسیخته! خودش می‌گه این‌کارا لازمه برای تایید شدن صلاحیتش! ندیدی جواب تماست را هم نداد! یحتمل ترسیده شنود بشه و متهمش کنن به ارتباط با فتنه‌گرا!"

با خودم فکر می‌کنم:"مگه نامزد مجلسه و رئیس بانک جنتی!؟" باورم نمی‌شود این اندازه از ریاکاری را توامان با ترس، دو روز بعد دایی اکبر را توی صحن امامزاده دیدم، یه لحظه اومد نزدیک و من تسلیت گفته و نگفته اومد درگوشی ابراز ارادت کرد و گفت:" پیگیر فعالیت‌هات هستم سید، دمت گرم، باعث افتخارمونی!! اما مراقب باش خواهرزاده، اینها رحم ندارن!" بار دیگر متعجب، این بار از این نوع نگاهش به خودم و فعالیت‌هایم و مهم‌تر از آن نگاه مافیایی‌اش به نهادهای امنیتی، جوابی بهش ندادم و اونم برای اینکه یه وقت بچه‌های اداره( مردم کوچه و بازار در استان ایلام از کارکنان نهادهای امنیتی مثل اداره اطلاعات و اطلاعات سپاه با عنوان "بچه‌های اداره" یاد می‌کنند!)در حال مکالمه و خوش‌وبش با ضدانقلاب فتنه‌گر! نبیننش و روند پرداخت وام کلان ۸درصدیش به خطر بیفته به سرعت خداحافظی کرده و دور شد.

مبهوت تغییرات رفتاری دایی اکبر از همراه کم حوصله‌ام سراغ حاج عباس را گرفتم و چهار بچه بی‌کارش، بچه‌هایی که قبلنا می‌گفت:" اگه همون وقت یکی دو تا گوسفند براشون گرفته بودم الان سر گله‌شون میدون امام بود(میدان اصلی شهر مهران) تهش جاده امامزاده سیدحسن و هی می‌نالید از تبعیض که بچه‌هاش را از پشت میز نشینی محروم کرده(همه‌شان با روغن حیونی و عسل به استاد دادن توی همون دانشگاه شهرشون نمره و در آخر مدرک گرفته بودند!)، همراهم که حالا نطقش باز شده بود، در پاسخم گفت:"خدا را شکر سه تاشون رفتن سر کار و یکی‌شون هم در شرف استخدامه!"

متوجه چشمان حیرت‌زده‌ام شده و بی‌معطلی ادامه داد: "فلانی( یکی از روحانیون صاحب منصب استان) یکی‌شان را جذب #شورای_نگهبان کرد! اون دوتای دیگه هم توفیق خدمت در دو نهاد انقلابی دیگر را به‌دست‌ آوردند! یکی‌شان تبلیغات اسلامی آن‌یکی هم چیزی توی همین مایه‌ها، این آخری هم ته‌تغاریه و تازه لیسانسش را از دانشگاه آزاد همینجا گرفته! اینم مشغول میشه به زودی!" من حیران از اینکه پسران حاج عباس همبازی‌های دوران کودکیم که یه حمد و قل‌هوالله را نمی‌توانستند از بر بخوانند و همه زندگی‌شان به لهو و لعب گذشته چطور یک شبه عابد و مسلمان شدند که جذب نهادهای انقلابی شوند!؟ دیگر ترجیح دادم سراغ کسی از اقوام و همشهری‌ها را نگیرم تا چنین غافلگیر نشوم از هنرهای آدمی‌زاد!

متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://tinyurl.com/yuc25pbk

@Oldkingofebrighestan