یکی ازبهترین و باشکوهترین اشعاری که برای
#امیرکبیر سروده شده است، سروده زندهياد
#فریدون_مشیری است.
رمیده از عطش سرخ آفتاب کویر
غریب و خسته رسیدم به قتلگاه امیر.
زمان، هنوز همان شرمسار بهتزده،
زمین، هنوز همین سختجان لالشده
جهان هنوز همان دستبسته تقدیر!
هنوز، نفرین می بارد از در و دیوار
هنوز، نفرت از پادشاه بدکردار.
هنوز وحشت از جانیان آدمخوار!
هنوز لعنت بر بانیان آن تزویر.
هنوز دست صنوبر به استغاثه بلند
هنوز بید پریشیده سر فکنده به زیر
هنوز همهمه سروها که ای جلاد!
مزن! مکُش! چه کنی؟ های ؟!
ای پلید شریر!
چگونه تیغ زنی بر برهنه در حمام؟!
چگونه تیر گشایی به شیر در زنجیر!؟
هنوز، آب، به سرخی زند که در رگ جوی
هنوز
هنوز
هنوز
به قطره قطره گلگونه رنگ میگیرد
از آنچه گرم چکید از رگ
امیرکبیرنه خون، که عشق به آزادگی، شرف، انسان
نه خون، که داروی غمهای مردم ایران
نه خون، که جوهر سیال دانش و تدبیر.
هنوز زاری آب
هنوز ناله باد
هنوز گوش کر آسمان، فسونگر پیر
هنوز منتظرانیم تا ز گرمابه
برون خرامی ای آفتاب عالم گیر
نشیمن تو نه این کنج محنت آباد است
تو را ز کنگره عرش میزنند صفیر
به اسب و پیل چه نازی که رخ به خون شستند
درین سراچه ماتم، پیاده، شاه، وزیر!
چون او دوباره بیاید کسی؟
محال ..... محال
هزاران سال بمانی اگر
چه دیر...
چه دیر...
#فریدون_مشیری#شاه_فرتوت_ابریقستان@oldkingofebrighestan