اين جمله ها را به خاطر بسپاريد...
نكتههايي كمتر شنيده شده درباره آزادي
#خرمشهر/ همیشه کسانی باید دفاع کنند تا شادی مردم خراب نشود...
١. جالب است بدانيد سوم خرداد سال ١٣٦١ كه در تمام ايران جشن بزرگ ملي براي آزادي خرمشهر بر پا بود چند كيلومتر آن طرفتر از شهر خرمشهر در نزديكي مرز
#شلمچه نبرد سنگيني در جريان بود.
ماجرا از اين قرار بود كه ارتش
#صدام، ديوانهوار فشار ميآورد تا دوباره راهي به شهر آزادشده خرمشهر پيدا كند. فقط در مرحله آخر عمليات كه شهر آزاد شد، ايرانيها بيش از ١٠ هزار اسير گرفته بودند كه در حال انتقال آنها به پشت جبهه بودند. تعداد اسيران عراقي بسيار بيشتر از نيروهايي بود كه ايرانيها در شهر داشتند، حتي شورش بدون اسلحه آنها ميتوانست ورق جنگ را برگرداند اما خودشان را باخته بودند.
حالا اگر ارتش عراق ميتوانست دوباره راهي به شهر پيدا كند، اوضاع تغيير ميكرد و ممكن بود شهر از دست برود. ايران، سوم خرداد و روزهاي پس از آن غرق جشن و سرور بود اما روزهاي سوم، چهارم و پنجم خرداد، رزمنده هايي مردانه جنگيدند، شهيد و مجروح شدند تا جشن بزرگ خراب نشود. يكي از آنها
#حسين_اردستاني بود كه با چرخ دستي در قزوين ميوه ميفروخت و براي عمليات آ مده بود.
٢. دو موضوع پيروزي خرمشهر را خيلي شيرين كرده بود يكي سختيهاي عجيب اين عمليات در مراحل مختلف بود. پيش از عمليات نيروهاي شناسايي آنقدر شبانه پياده به منطقه دشمن رفته بودند كه پاهايشان تاول زده بود. يك بار سر اينكه يك شب استراحت كنند با فرمانده
#حسن_باقري دعوايشان شد اما فرمانده اجازه استراحت نداد.
مرحله اول عمليات نزديك جاده اهواز-خرمشهر آنقدر فشار دشمن زياد بود كه نزديك بود عمليات در مرحله اول به شكست كامل تبديل شود اما يك گردان يك به یك شهيد شدند تا جادهٔ آزادشده را حفظ كردند.
فرمانده
#حسين_قوجهاي آنقدر آرپيجي زده بود كه موج آن، از گوشش خون جاري كرده بود. مرحله دوم و سوم هم با سختيهاي فراوان انجام شد. يكي از گردانها كه نفوذيها در غذايشان مايع ظرفشويي ريخته بودند، مريض شده بودند. اسهال شديد آب بدنشان را خالي كرده بود آن هم در گرماي داغ خوزستان در آخر ارديبهشت. هوا گرم نبود داغ بود. اما همين گردان هم دست از جنگيدن نكشيدند. در مرحله سوم، دشمن به شدت مقاومت ميكرد، ١١ روز با كمترين پيشروي طی شد. زمينهاي زيادي آزاد شده بود اما كار شهر خرمشهر گره خورده بود.
فرماندهان پيش امام رفتند و گفتند نميتوان شهر را آزاد كرد. آيتالله
#خمينی گفته بود تا توكلتان چقدر باشد. يك بار ديگر شناساييهاي جديد انجام شد و نيروهاي تازه نفس اضافه شدند. بر اساس شناساييها طرح مشتركي به ذهن
#صياد_شيرازی و
#محسن_رضايی رسيد. همان طرح گره كار را باز كرد و شهر آزاد شد.
اين سختيها، شيريني آزادي خرمشهر را زياد ميكرد اما در ١٩ ماهي كه خرمشهر دست ارتش صدام بود، دو چيز سخت مردم ايران را آزار ميداد يكي شعاري كه روي ديوارهاي شهر نوشته بودند:
"آمدهايم تا بمانيم" و ديگري سخنان تحقيرآميز صدام. به اين سخنان توجه كنيد:
زمستان ١٣٥٩، نيروهاي صدام بخشهاي زيادي از خاك ايران را در اشغال داشتند اما با مقاومت ایرانیها پیشرویشان متوقف شد. صدام میگفت توقف پيشروي ارتش بعث از روی ضعف نبوده بلکه به این خاطر بوده که او دوست نداشته مردم و ارتش ایران بیش از حد دچار عقده شوند.
از اين جنس صحبتهاي تحقيرآميز در آن ١٩ ماه زياد بود و صدام ميگفت ايرانيها براي حضور ما در مناطق اشغالي بايد حق و حقوق بپردازند كه خاكشان را نگه داشتهايم! ميگفت ايرانيها مدام وعده آزادي مناطق اشغالي را ميدهند اما ضعيفتر از اين حرفها هستند و...
سوم خرداد كه خرمشهر آزاد شد، صدام ششم خرداد گفت:
"خاك ايران هيچ ارزشي نداشت. نظاميان ما پس از انهدام ماشين نظامي ايران... خاك ايران را ترك كردند و دست به عقب نشيني زدند."
صدام ميگفت اين عقبنشيني نوعي پيروزي هم بوده و حالا امام ميتوانست با اتكا به قدرت ملت بگويد:
"مردیکه عقبش زدند، توی دهنش زدند، بیرونش کردند، میگوید ما پیروز شدیم."
اين قدرت و جشن و سرور را مديون سختيهاي آنان هستيم به ويژه آنها كه در موقع جشن سوم خرداد مشغول دفاع از شادي مردم بودند.
#جعفر_شیرعلینیااز کانال نکتههای تاریخی
#شاه_فرتوت_ابریقستان را به دوستان خود هم معرفی کنید.
@oldkingofebrighestan