🪷((کانال اهل بیت علیهم السلام))🪷

#عاشقانه
Канал
Логотип телеграм канала 🪷((کانال اهل بیت علیهم السلام))🪷
@noktehhaenabПродвигать
333
подписчика
35,5 тыс.
фото
7,84 тыс.
видео
532
ссылки
🌷مولاعلی(ع) 🌷خوشا به حال آن کس که در نامه عملش در زیر هر گناه یک استغفار ثبت شده باشد . بحارالانوار 🔹کپی مطالب با ذکر صلوات برای فرج مولایمان امام زمان علیه السلام حلال میباشد🔹 آیدی کانال👈 @noktehhaenab
‍ ﷽ 🕊♥️🕊

#عاشقانه_شهدا🙃🍃

⚘تواضع و فروتنی عباس باور نکردنی بود. همیشه عادت داشت، وقتی من وارد اتاق می شدم، بلند می‏شد و به قامت می‏ ایستاد.
یک روز وقتی وارد شدم روی زانوانش ایستاد. ترسیدم، گفتم: عباس چیزی شده، پاهایت چطورند؟ خندید و گفت: «نه شما بد عادت شده‏ اید؟ من همیشه جلوی تو بلند می‏شوم. امروز خسته‏ ام. به زانو ایستادم».

⚘می‏دانستم اگر سالم بود بلند می‏شد و می ‏ایستاد. اصرار کردم که بگوید چه ناراحتی دارد. بعد از اصرار زیاد من گفت: چند روزی بود که پاهایم را از پوتین در نیاورده بودم. انگشتان پاهایم پوسیده است. نمی‏توانم روی پاهایم بایستم. عباس با همان حال، صبح روز بعد به منطقه جنگی رفت. این اتفاق به من نشان داد که حاج عباس کریمی از بندگان خاص خداوند است.

#شهید_عباس_کریمی♥️🕊
#عاشقانه_های_حجاب

حجاب را باید بفهمی❤️
حجاب تنها پوشش نیست
باید بفهمے براے این تڪه پارچه ے مشڪی
چه خون هایے ریخته شده💔
چه چفیه ها خونے شده
چادر تو یک تڪه پارچه نیست
این پارچه حرمت دارد
این پارچه عشق یک دختر چادرے است
تڪه اے از وجود اوست🥰
بال هاے پرواز او به سوی خداست🤍🌱
"#شــهدای‌آســمانی"

#عاشقانه_شهدا🌷

همسرم از همان اول ازدواج پیشنهاد داد
که هر وقت دلخوری از من داری و نمیتوانی ابراز کنی، برایم بنویس! .

خودش هم همین کار را میکرد.
عادت داشت قبل از خواب همهء مسائل روز را حل کند. خیلی وقتها شبها برایم مینوشت که امروز بخاطر فلان مسئله از من دلخور شدی، منو ببخش😔. من منظوری نداشتم😔
آخرش هم یه جمله عاشقانه مینوشت

گاهی من کاغذ را که میخواندم، میگفتم: کدام مسئله را میگی؟ من اصلا یادم نمیاد ، یعنی آن مسئله اصلا من را درگیر نکرده بود، ولی پویا مراقب بود که نکند من دلخور شده باشم...☺️ .

به نقل ازهمسرشهید مدافع حرم

#شهید_پویاایزدے🕊
#شادےارواح_طیبه_شهدا_صلوات💐

‍ شبتون شهدایی🌺🌹🌹
#عاشقانه_های_حجاب

حجاب را باید بفهمی❤️
حجاب تنها پوشش نیست
باید بفهمی برای این تکه پارچه ی مشکی
چه خون هایی ریخته شده💔
چه چفیه ها خونی شده
چادر تو یک تکه پارچه نیست
این پارچه حرمت دارد
این پارچه عشق یک دختر چادری است
تکه ای از وجود اوست🥰
بال های پرواز او به سوی خداست❤️

┄┅═✼✿‍✵♥️✵✿‍✼═┅┄
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
#خاطره 📜

یکی از هم‌سنگرهایش در سوریه می‌گفت:
من بستنِ کمربند ایمنی را در سوریه
از محمودرضا یاد گرفتم
تا می‌نشست پشتِ فرمان کمربندش را می‌بست
💫یکبار به او گفتم:👇🏻
اینجا دیگر چرا می‌بندی..؟!
اینجا که پلیس نیست
گفت:
می‌دانی‌چقدر‌زحمت‌کشیده‌ام
با‌تصادف‌نمیرم..؟!

#شهید_محمود_رضا_بیضائی
#عاشقانه_شهدایی
رفیق شهیدم 🕊

🍃🌺🌸🍃🌺🌸🍃🌺🌸
Forwarded from مکتب الشهدا (لشکری)
💕 #عاشقانه_دو_مدافع💕

#قسمت_شصتم

حرمش میرم تو برای دفاع از چادرش بمون
اسماء فقط بهم قول بده بعد رفتنم ناراحت نباشی و گریه نکنی
قول بده
- نمیتونم علی نمیتونم
میتونی عزیزم
_ پس تو هم بهم قول بده زود برگردی
قول میدم
- اما من قول نمیدم علی
از جاش بلند شد و رفت سمت ساک
دستشو گرفتم و مانع رفتنش شدم
سرشو برگردوند سمتم
دلم میخواست بهش بگم که نره ، بگم پشیمون شدم ، بگم نمیتونم بدون اون ....
دستشو ول کردم و بلند شدم
خودم ساکش رو دادم دستش و به ساعت نگاه کرد
_ دردی رو تو سرم احساس کردم ساعت ۸ بود.
چادرم رو سر کردم
چند دقیقه بدون هیچ حرفی روبروم وایساد و نگاهم کرد

چادرم رو، رو سرم مرتب کرد
دستم رو گرفت و آورد بالا و بوسید و زیر لب گفت:فرشته ی من
با صدای فاطمه که صدامون میکرد رفتیم سمت در
_ دلم نمیخواست از اتاق بریم بیرون پاهام سنگین شده بود و به سختی
حرکت میکردم
دستشو محکم گرفته بودم. از پله ها رفتیم پایین
همه پایین منتظر ما بودن
مامانم و مامان علی دوتاشون داشتن گریه میکردن
فاطمه هم دست کمی از اون ها نداشت
علی باهمه رو بوسی کرد و رفت سمت در
زهرا سینی رو که قرآن و آب و گل یاس توش بود رو داد بهم....
_ علی مشغول بستن بند های پوتینش بود
دوست داشتم خودم براش ببندم اما جلوی مامان اینا نمیشد
آهی کشیدم و جلوتر از علی رفتم جلوی در...
درد یعنی
که نماندن به صلاحش باشد
بگذاری برود...
آه به اصرار خودت...

_ آهی کشیدم و جلوتر از علی حرکت کردم...
قرار بود که همه واسه بدرقه تا فرودگاه برن
ولی علی اصرار داشت که نیان
همه چشم ها سمت من بود. همه از علاقه من و علی نسبت به هم خبر
داشتن. هیچ وقت فکر نمیکردن که من راضی به رفتنش بشم.
خبر نداشتن که همین عشق باعث رضایت من شده
_ بغض داشتم منتظر تلنگری بودم واسه اشک ریختن اما نمیخواستم دم
رفتن دلشو بلرزونم
رو پاهام بند نبودم .کلافه این پا و او پا میکردم. تا خداحافظی علی تموم شد
اومد سمتم. تو چشمام نگاه کرد و لبخندی زد همه ی نگاه ها سمت ما
بود...
زیر لب بسم اللهی گفت و از زیر قرآن رد شد
چشمامو بستم بوی عطرش رو استشمام کردم و قلبم به تپش افتاد
_ چشمامو باز کردم، دوبار از زیر قرآن رد شد، هر دفعه تپش قلبم بیشتر
میشد و به سختی نفس میکشیدم
قرار شد اردلان علی رو برسونه
اردلان سوار ماشین شد
کاسه ی آب دستم بود. علی برای خدا حافظی اومد جلو

به کاسه ی آب نگاه کرد از داخلش یکی از گل های یاس شناور تو آب رو
برداشت بو کرد.
_ لبخندی زد و گفت: اسماء بوی تورو میده
قرآن کوچیکی رو از داخل جیبش درآوردو گل رو گذاشت وسطش ، بغض
به گلوم چنگ میزد و قدرت صحبت کردن نداشتم
اسماء به علی قول دادی که مواظب خودت باشی و غصه نخوری
پلکامو به نشونه ی تایید تکون دادم
خوب خانم جان کاری نداری ؟؟؟؟
کار داشتم ، کلی حرف واسه ی گفتن تو سینم بود، اما بغض بهم اجازه ی
حرف زدن نمیداد.
چیزی نگفتم
_ دستشو به نشونه ی خداحافظی آورد بالا و زیر لب آروم گفت: دوست
دارم اسماء خانم
پشتشو به من کرد و رفت
با هر سختی که بود صداش کردم
علی
به سرعت برگشت. جان علی
ملتمسانه با چشمهای پر بهش نگاه کردم و گفتم: خواهش میکنم اجازه بده....

#ادامه_دارد...

نویسنده خانم علی ابادی
[🍃💕]

عشق‌یعنی:بامعشوقه‌خویش
دست‌دردستان‌هم منتظریوسف‌زهراباشی...🤍

#عاشقانه_مذهبی
🍃
Pouya Bayati _ Mano Doa Kon (128)
<unknown>
داره کربلا میشه خیال محالم
رودلم نشسته غربت همه عالم 😔🥺


#عاشقانه

پیشنهاد دانلود
#خـــداونـــدا...!

#باکری نیستم برایت #گمنام بمانم !
#چمران نیستم برایت #عارفانه باشم !
#آوینی نیستم برایت #عاشقانه قلم بزنم !
#همت نیستم که برایت #زیبا بمیرم !


مرا ببخش با همه نقص هایم ...!
با تمام #گناهانم...!

لیاقت ندارم ولی ...
دل که دارم ...!!!
دلــــم #شهــادت میخواهد ...

#شهادت ڪجایے⁉️
کـــــــــــــم آورده ام....
می دانی ؟

#خـــداونـــدا...!

#باکری نیستم برایت #گمنام بمانم !
#چمران نیستم برایت #عارفانه باشم !
#آوینی نیستم برایت #عاشقانه قلم بزنم !
#همت نیستم که برایت #زیبا بمیرم !


مرا ببخش با همه نقص هایم ...!
با تمام #گناهانم...!

لیاقت ندارم ولی ...
دل که دارم ...!!!
دلــــم #شهــادت میخواهد ...

#شهادت ڪجایے⁉️
کـــــــــــــم آورده ام....
می دانی ؟

#خـــداونـــدا...!

#باکری نیستم برایت #گمنام بمانم !
#چمران نیستم برایت #عارفانه باشم !
#آوینی نیستم برایت #عاشقانه قلم بزنم !
#همت نیستم که برایت #زیبا بمیرم !


مرا ببخش با همه نقص هایم ...!
با تمام #گناهانم...!

لیاقت ندارم ولی ...
دل که دارم ...!!!
دلــــم #شهــادت میخواهد ...

#شهادت ڪجایے⁉️
کـــــــــــــم آورده ام....
می دانی ؟

#خـــداونـــدا...!

#باکری نیستم برایت #گمنام بمانم !
#چمران نیستم برایت #عارفانه باشم !
#آوینی نیستم برایت #عاشقانه قلم بزنم !
#همت نیستم که برایت #زیبا بمیرم !


مرا ببخش با همه نقص هایم ...!
با تمام #گناهانم...!

لیاقت ندارم ولی ...
دل که دارم ...!!!
دلــــم #شهــادت میخواهد ...

#شهادت ڪجایے⁉️
کـــــــــــــم آورده ام....
می دانی ؟

#عاشقانه_های_شهدایی

قبل از آشنایے با محمد جواد به زیارت حضرت زینب(س) با خانواده ام رفته بودیم
روبروے گنبد حضرت زینب(س) بودیم
و من با بے بے درد و دل میڪردم

از او خواستم همسرے به من بدهد ڪه به انتخاب خودش باشد
البته آن روزها نمیدانستم ڪه هدیه اے ویژه از طرف بے بے در انتظار من است و آن هَم سرباز خود حضرت زینب(س) قرار است مرد آسمانے و همسفر بهشتے من شود

از سفر ڪه برگشتیم
محمد جواد به خواستگارے من آمد
آن زمانها در یک ڪارخانه مشغول به ڪار بود ...
تنها پسر خانواده بود ڪه روے پاے خودش هم ایستاده بود
حتے از جوانے و زمانیڪه محصل بود
در تابستانهایش ڪار میڪرد ...
تمام مخارج ازدواجمان از گل مجلس خواستگارے تا خرج مراسم عروسے همه را خودش داد ...
بعد از آن شروع ڪرد به ساختن
همین منزلے ڪه خانه ے من و فرزندانم هست ...
سر پناهے ڪه ستونهایش را
از دست داد ...
تک تک مصالح و نقشه ے منزل و رنگ دیوارها و طرح ڪاشے ها همه و همه به سلیقہ ے من بود
آخر محمد جواد همیشه میگفت ڪه

تو قرار است در این خانه بمانے نه من


⚘شھیدمدافع حرم #محمدجواد_قربانی

♡به نام فروزنده‌ے عشق♡
.
 🍃السَّلامُ عَلَيْكَ یا سَیِّدُ الڪَریم.
 السَّلامُ عَلَيْكَ اے امید #محرومان.
اے تو مملو از عطر باران.
اے تو وام دار علم و عمل #امامان.
.
🍃السَّلامُ عَلَيْكَ اے آقا!
آقایے ڪه منت نهاده، ڪنون در خاک مایی.
آقایے ڪه دیدار رویت را همسان با نظاره اے #عاشقانه در فروغ #شش_گوشه‌ے عزیز‌ِجانمان دانسته‌اند😍
.
🍃السَّلامُ عَلَيْكَ اے ڪه #میلادت بر ما مبارک است.
اے ڪه انفاس خوشت، شده‌اند سرور #رے.
اے ڪه مَامن و همدمی🥰

 🍃السَّلامُ عَلَيْكَ
عَرَّفَ اللَّهُ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ فِي الْجَنَّةِ وَ حَشَرَنَا فِي زُمْرَتِكُمْ...*
.
🍃آرے! تو ولدِ خلفِ #حضرت_حسنی(ع).
تو از تبار نیک سرشتانے هستے ڪه #عاشق اند و معشوق!
پس اے شافع! بهرمان چاره جویے ڪن در ساحت #حق.
یارے مان ڪن تا بشویم مرید و عبد #حقیقی.
تا بشویم شایان عطر #بهشت.
تا بشویم...
یاری‌مان ڪن!
.
پ.ن: *بخشے از زیارت نامه ے ایشان
.
🌺به مناسبت سالروز
#ولادت_حضرت_عبدالعظیم_حسنی
.
📅تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱۳۹۹
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی

#عاشقانه_شہدا🍃
گفت:مـن تنـها نیومدم خواستگارے!
با مادرم حضـرت زهرا اومدم
منم نامردے نکردم
گفتم:
منم به شما بله نگفتم
من به مادرتـون حضرت زهرا
بله گفتم
#شهید_اسماعیل_سیرت‌نیا
#شهیدانه 🕊

کاش می‌شد
عاشقانه❤️ فهمیـد
تا #عاشقانه پـرواز🕊 کرد

| شهـــ🕊ــدا |
دستی برای #عاشق_شدنمان
به ‌سوی خـــ♥️ـــدا برداریـد ...

#شهدا_گاهی_نگاهی
#پنج_شنبه_های_دلتنگی
#آقا_محمو_درضا
#یادشون_با_صلوات
.
#میگـفتـــ : 🌱

دلتـ❤️ــونـو خـونهـ امـیرالمـومنــین
کنید؛
خـونه علے رو حـضرت زهـرا جـارو
میزد......‼️

#عاشقانه_خاص🖇
🙌🏼#سنگـرهـ ³¹³

||°❤️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

|عطادیدم‌خطاکردم
|نمک‌خوردم‌نمکدان‌راشکستم
#محمد_حسين_پويانفر
#عاشقانه_بچه_شیعه
.
.
🌅 #عاشقانه مهدوی

🔆 گرچه این شهر شلوغ است، ولی باور کن...
آنچنان جای تو خالیست، صدا می پیچد...


🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤
#عاشقانه_مهدوي💖

وَ وَصلُکَ مُنَى نَفسِی..
وصالت آرزوی من است..
"مناجات مریدین"

جز وصلِ توأم
هیچ تمنای دگر نیست...

#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
Ещё