- چرا سرگذشت و افکارت را نمی نویسی که هم اسباب سرگرمی خودت باشد و هم یادگار خوبی از تو باقی بماند؟
- بعد از آنکه ما مردیم چه اهمیتی دارد که یادگار موهوم ما در کله ی یکدسته میکروب که روی زمین میغلطند بماند یا نه و از کار ما دیگران کیف ببرند یا نبرند.
- ولی شاید چیزهایی هم که نوشته ای بدرد کسی بخورد و بتوانی از این راه خدمتی به مردم و جامعه بکنی.
- اصلا من از کسانی که مبتلا به جنون خدمت به جامعه هستند و به قول فرنگیها گرفتار جنون social servisomanie میباشند و از اینجور چیزها بدم می آید. وانگهی من خود را از آن پرنده ای که درتاریکی شبها ناله میکند سرگشته تر و آواره تر حس میکنم. بااینحال چه راهی میتوانم جلوی پای دیگران بگذارم: این شعر سعدی را شنیده ای که میگوید:
"پرسید کسی ز من که در دور جهان
بهتر ز بهان که بود و مهتر ز مهان؟!
گفتم که کسی نبوده ور بوده کسی
آن بوده که کرده نام نامی پنهان..."
یقین دانسته باش که در این دنیا خاموشی بهترین چیزهاست و آدم باید مثل پرندگان کنار دریا بال و پر خود را بگشاید و تنها بنشیند.
- دراینصورت پس چرا این همه چیز نوشته ای؟!
- من اگر چیزی نوشته ام فقط برای احتیاج نوشتن بوده و محتاج بوده ام. از طرف دیگر فکر میکنم شاید بشود از این راه قدری خودم را بشناسم چون میترسم فردا بمیرم و هنوز خود را نشناخته باشم.
📒 #دارالمجانین👤 #محمدعلی_جمالزاده