https://t.center/nevisandbdonya
سال ها پیش همه چیز می دانستم،امروز هیچ چیز نمی دانم!
کتاب خواندن یک کشف پیش رونده ی مهیج است تا مدام به نادانی ات پی ببری.
#دورانت
🗯️کپی با ذکر منبع🙏
#نویسندگان_برتر_دنیا
@ketabdostmفایل@Publication20 تبلیغات👈
#بکتاش_آبتین🖤🖤🖤🖤 با صدای استاد #شمس_لنگرودی بکتاش آبتین با نام شناسنامهای #مهدی_کاظمی؛ #فیلمساز، #شاعر، #نویسنده و #منتقد_ایرانی بود. از سال ۱۳۹۳ یکی از دبیران #کانون_نویسندگان_ایران بود. او در درپی ابتلا به کرونا و اقدام دیرهنگام مسئولان زندان اوین برای انتقال او به بیمارستان، تعلل در روند درمان او و تاخیر در اعطای مرخصی از زندان؛ در بیمارستانی در تهران درگذشت.
سنتورها، عودها، ویلن ها، عودها در دلشان ساز می زنند تا به محض رسیدنت خود به صدا درآیند. ای بهار سرمنشأ بی پایانت کجاست تا نوشان نوشان بیایم و در منزلت آرام گیرم پل هایت کجاست تا از تلاطم این برف بگذرم. جاده ها به نیت دیدنت راهی شهرها می شوند نمی یابندت، دور می شوند. کندویت کجاست تا زنبورانم از شکوفه گیلاست پر کنند. سوزن بارانت کجاست تا زخم زمستانم را بدوزم.
حکایت باران بیامان است اینگونه که من دوستت میدارم شوریدهوار و پریشان بر خزهها و خیزابها به بیراهه و راهها تاختن بیتاب، بیقرار دریایی جستن و به سنگچین باغ بسته دری سر نهادن و تو را به یاد آوردن حکایت بارانی بیقرار است اینگونه که من دوستت میدارم
دستهای تو انگار پرچمهای صلحاند بر خرابهی روزهای من که جز نشانهای از گنجها در او باقی نیست زورقها و نگهبانانی که باروت کشفشده را، به جزیره دور میبرند..
صبح، سوار بر قطار ستارگان سحرگاهی از راه رسید تـو نـیـامـدی گنجشک های منتظر دور خانه من نشستند و به هر سایه به خود لرزیدند تـو نـیـامـدی شعر از دلم به دهانم از لب هایم به دلم پر کشید تـو نـیـامـدی....