روز + نامه - نگین حسینی

#حقوق
Канал
Логотип телеграм канала روز + نامه - نگین حسینی
@neginpaperПродвигать
329
подписчиков
238
фото
91
видео
92
ссылки
К первому сообщению
در مورد قانون امریکاییان دارای معلولیت (عکس ها در پست بالا)

روز 26 جولای 1990 جورج بوش پدر (که چند روز پیش در سن 94سالگی درگذشت) پشت میزی در چمنزار جنوبی کاخ سفید قانون امریکاییان دارای معلولیت یا
The Americans with Disability Act (ADA)
را امضا کرد. در کنار او دو فرد دارای معلولیت روی ویلچر نشسته بودند: اوان کِمپ، رئیس کمیسیون فرصت‌های برابر شغلی، و جاستین دارت، رئیس کمیته رئیس جمهور در اشتغال افراد دارای معلولیت. پشت سر جورج بوش، کشیش هارولد ویلک، از فعالان حقوق افراد دارای معلولیت ایستاده بود، و نیز خانم سوئیفت پرینو، رئیس شورای ملی معلولیت (عکس اول). جورج بوش پس از امضای قانون، قلمی را که با آن امضایش را پای قانون گذاشته بود، به کشیش ویلک تقدیم کرد و کشیش قلم را با پای چپش از دست جورج بوش گرفت، چون بدون دو دست به دنیا آمده بود (عکس دوم).
نُه سال بعد، وقتی در مصاحبه ای از دلیل حمایت جورج بوش از این قانون سوال شد، او گفت: "کاری درست و منصفانه بود که باید انجام می‌شد. فکر کنم تعداد زیادی افراد هستند که مثلا اگر به محل‌های کاری دسترسی داشته باشند، می‌توانند دستاوردهایی داشته باشند اما اگر دسترسی از آنها دریغ شود، سهمی در تحقق رویای امریکایی نخواهند داشت". بوش در نطق خود هنگام امضای قانون اشاره کرد که 43 میلیون امریکایی دارای معلولیت وجود دارند که از فواید این قانون بهره‌مند خواهند شد.
البته افراد، گروه‌ها و انجمن‌های مرتبط با معلولیت از سال‌ها پیش از امضای قانون، در پی اعتراض‌های سراسری دهه‌های 1970 و 1980 برای احقاق حقوق‌شان، رایزنی‌های خود را با کاخ سفید آغاز کرده بودند؛ از جمله اینکه در سال 1989 گروهی از سردمداران جامعه افراد دارای معلولیت در کاخ سفید با جورج بوش دیدار و در مورد قانون حمایتی مذاکره کردند (عکس سوم).
قانون حمایتی ADA هرگونه تبعیض نسبت به امریکاییان دارای معلولیت در مشاغل، مدارس، حمل و نقل و مکان‌های عمومی و خصوصی را که به روی عموم مردم باز است، منع کرده است. گفته می‌شود امضای این قانون یکی از معدود موارد در سیاستگذاری واشنگتن بود که دو حزب سیاسی رقیب در امریکا بر سر آن اتفاق نظر داشتند. حتی تندروترین چهره‌های سیاسی هم موافق این قانون بودند.
پیش از امضای این قانون، گروهی از افراد از جمله صاحبان مشاغل کوچک مخالف اجرای آن بودند زیرا نگران هزینه مناسب‌سازی مکان‌هایشان برای کارکنان و مراجعان دارای معلولیت بودند. این قانون بعدها در زمان کلینتون و اوباما موارد دیگری را هم شامل شد. بیل کلینتون روز 17 دسامبر 1999 قانونی را امضا کرد که به 8 میلیون نفر امریکایی دارای معلولیت اجازه می‌داد کار کنند بدون اینکه نگران از دست رفتن بیمه سلامت فدرال شان باشند (عکس چهارم).
گفته می‌شود که در دنیای امروز، مشکلات افراد دارای معلولیت (در امریکا) دیگر رمپ و مناسب‌سازی فیزیکی نیست؛ بلکه در دسترس نبودن خدمات مبتنی بر کامپیوتر و اینترنت برای گروه‌های مختلف معلولیت است. اگرچه قانون امریکاییان دارای معلولیت زمینه‌های تبعیض نسبت به افراد دارای معلولیت را تا حد زیادی از بین برده، هنوز گروه‌هایی از افراد با شرایط متفاوت مورد تبعیض قرار می‌گیرند، از جمله کسانی که معلولیت‌های فکری/روانی دارند نتوانسته‌اند جای خود را در بازار کار پیدا کنند.
این قانون حمایتی و بیمه‌های مربوط به افراد دارای معلولیت در دورۀ ریاست جمهوری ترامپ به مخاطره افتاد و در طول دو سال گذشته جامعه افراد دارای معلولیت در اعتراض به محدود شدن قوانین موجود و حذف بخشی از بیمه‌های حمایتی راهپیمای‌ها و اعتصاب‌های زیادی داشته‌اند. در موارد زیادی پلیس، تظاهرکنندگان دارای معلولیت را دستگیر کرده است.
#نگین_حسینی #معلولیت #حقوق_افراد_دارای_معلولیت #جورج_بوش #قانون_امریکاییان_دارای_معلولیت
@neginpaper
پی نوشت: بخش عمده این مطلب ترجمۀ انگلیسی به فارسی مطلبی از سایت وی. او. ای است. البته خودم نکات مکملی را به ترجمه فارسی اضافه کردم. اصل متن و عکس‌ها در این نشانی موجود است:
https://www.voanews.com/a/bush-signs-ada-americans-with-disabilities-act-into-law-in-1990/3959459.html
وقتی به صورت پیرش نگاه می کنم و رنجی که از چشمان غمگینش پیداست، با خودم می گویم سهم من و سکوتم چقدر بوده در خشونتی که هر روز از چهل - پنجاه سال گذشته بر این زنِ پا به سن گذاشته رفته؟ زنی که عزیز، عزیز، عزیز بوده و هست برایم؛ و من در بیشتر سالهای زندگی ام تا به امروز، از دور، فقط از دور شنوندۀ ماجراهای تلخ شکنجه ها و کتک هایش زیر دست شوهرش بوده ام.

وقتی کودک بودم و خبری دردناک از او می رسید، که زیر کتک با کمربند، قفل کمربند گوشه ای از بدنِ رنجورش را سوراخ کرده و بیرون نمی آمده، دنده هایش شکسته، پای چشمانش کبود شده، و حتی در زمان بارداری زیر مشت و لگد شوهرش از حال رفته، آن زمان کاری از دستم برنمی آمد. رنج او مثل رنج عزیزی از خانواده نزدیکم بود و تصور شکنجه های خانگی اش که هر روز به هر بهانه تکرار می شد، کابوس شبانه ام. با سرگذشت غم انگیزش بزرگ شدم، همیشه گوشۀ دلم جا داشت، از یادآوری کتک هایش اشک می ریختم.

از نوجوانی که پا به روزنامه گذاشتم تا همین امروز که برای اولین مرتبه این مطلب را در موردش می نویسم، هرگز نشد که به یادش بیفتم و خودم را بازخواست نکنم که به عنوان یک روزنامه نگار، و به عنوان کسی که همیشه نسبت به حقوق زن در خانه حساس بوده ام، برایش چه کردم؟! و شرم می کنم از اینکه جوابم"هیچ" است. من هم مثل تمامی کسانی که او را می شناختند، مثل برادرها و خواهرها و پدر و مادرش، هیچ کاری برایش نکردم، حمایتی نکردم، اصلا نمی دانستم چطور باید حمایت کنم، فقط ناظر یا شنونده بودم. مثل خیلی ها فقط غصه خوردم، سر تکان دادم و اشک ریختم.

بعدها که فرزندانش بزرگتر شدند و گفته شد که سپر محافظ مادر شده اند در مقابل خشونت پدر، و گفته شد که دیگر خبری از آن کتک ها و شکنجه ها نیست (یا احتمالا فقط مقدارش کم شده بود)، می دانستم که هر اقدامی، هر نوشته ای، هر حرکتی شاید دخالت در زندگی خانوادگی شان تلقی شود. فرزندانش دوست نداشتند کسی در مورد روابط پدر و مادرشان نظر بدهد، چه برسد به حرکتی حمایتی. اما این به کنار، عمده دلیل اینکه نمی دانستم چه کنم، این بود که هیچ سرپناه قانونی برای حمایت از او نبود. گیرم در موردش می نوشتم، گیرم از خشونت خانگی علیه او پرده برمی داشتم (که البته راز مگویی نبود و همه باخیر بودند) و منتشر می کردم، کدام قانون می خواست پشت سر من و او بایستد؟! نتیجه اش فقط کتک بیشتر برای او بود.

این را نوشتم که بگویم می شود حرف های کلان قشنگی در مورد خشونت خانگی نسبت به زن و محکوم کردنش زد و نوشت؛ اما تا وقتی که قانون محکمی پشت سر زنِ مورد خشونت قرار گرفته نیست، همه ما دلسوزانِ اشک ریز، با عرض معذرت هیچ غلطی نمی توانیم بکنیم. هنوز این خلاء قانونی هست و هنوز جسم و روح زنانِ بی شماری کبود است زیر شکنجه، کتک و تحقیر.

#نگین_حسینی #خشونت_خانگی #زن #حقوق_زن
@neginpaper