اکنون با تأخیری طولانی باید واقعیت آشتیناپذیری سه جریان سلطنتخواه، مشروعهخواه، و تحولخواه را مبنای سمتگیری سیاسی قرار داد. تأکید بر نقش پارادیگماتیک این ستیز، درسگیری از نزدیک به یک قرن و نیم درگیری در کشور بر سر قدرت و سمتگیری است. این جنگی است بر سر تعریف وجاهت و حقانیت سیاسی. از نظر سلطنتطلبان تخت و تاج اساس مشروعیت است. از نظر مشروعهطلبان مشروعیت انطباق خط غالب سیاسی بر شرع است. تحولطلبان با نوسانهایی به این درک نزدیک شدهاند که منشأ وجاهت مشارکت فراگیر و بیتبعیض مردم در تعیین ساختارها، شیوهها، و سیاستهای دولت است. این تعریف وجاهت سیاسی از دیدی جمهوریخواهانه است.
تحولطلبی دموکراتیک یعنی جمهوریخواهی.
**
منابع جنبشی را در ایران میتوانیم به دو دسته منفی و مثبت تقسیم کنیم. منابع منفی اصلی سرخوردگی و نارضایتی هستند. نیروهای مخالف طبعا میکوشند شکاف میان مردم و حکومت را برجسته کنند و نارضایتیها را در مسیر اقدام و خیزش بییندازند. امروزه این روال اصلی کار مخالفان است. جمهوریخواهان هم عمدتا در این مسیر عمل میکنند. اما به تجربههای تاریخی که برمیگردیم، میبینیم جنبشهای اجتماعی موفق در ایران آنهایی هستند که فقط به نارضایتی و شکاف تکیه نداشتهاند و از منابعی مثبت بهره گرفتهاند.
https://radiozamaneh.com/835318/