#تفکر_ساختار_به_عنوان_علت#مدل_ذهنی#فساد#حسینرتبهش چهارصد انسانی شده بود و داشت توی دانشگاه تهران الهیات (فقه و حقوق) میخوند. گفت داییش قاضیه و اونم میخواد مسیر وکالت و قضاوت رو پیش بگیره. میگفت با این گرایشی که توی الهیات انتخاب کرده میتونه وکیل و قاضی بشه اما داره تلاش میکنه تا رشتهشو به حقوق دانشگاه قم تغییر بده که کارش در ادامه راحتتر بشه؛ گفت پارتیش هم جور شده ...
- عجب قاضی و وکیلی از آب در بیاد وقتی از اولش با پارتیبازی شروع بشه!
- آقا تو فک کردی دنیا همه چیزش گل و بلبله که من بخوام این کارو نکنم؟! آدم باید تا جایی که میتونه از پارتیا و رابطههاش استفاده کنه (اینو در حالی میگفت که خوشحالی و ذوق عجیبی در چهرهش نمایان بود) ...
حیف که صحبتمون ادامهدار نشد و من باید از مترو پیاده میشدم، وگرنه جملهٔ بعدیم این بود:
ایندفعه جیکجیک مستونی و پارتیت جوره، ولی اگه یه جا دیدی یه نفر پارتی داره و تو نداری و حقت داره پامال میشه، نامردی اگه شاکی بشی و به در و دیوار ناسزا بگی! اگه پارتیبازی رو بهعنوان یه قاعدهٔ بازی پذیرفتی و بر مبنای اون عمل میکنی، منتظر باش که یه روز بقیه هم ازش استفاده کنن ...
@systemsthinking