طرحهای ضربتی و اعتراف به ناکارآمدی سیستمی
#تفكر_ساختار_به_عنوان_علت#تفکر_در_طول_زمان#مسائل_پیچیده #حسیناگر در گوگل، "طرح ضربتی" را جستجو کنید با عناوین زیر برخورد خواهید کرد:
طرح ضربتی جمعآوری متکدیان خیابانی،
طرح ضربتی جمعآوری مواد غذایی تاریخ مصرف گذشته از بازار،
طرح ضربتی پاکسازی معتادان متجاهر از پایتخت،
طرح ضربتی مبارزه با گرانفروشی،
طرح ضربتی مقابله با بدپوششی،
طرح ضربتی تنظیم بازار و...
آیا این طرحها توانستهاند طی سالها و دهههای گذشته مسائل ما را حل کنند یا آنها را به نحو ملموسی بهبود بخشند؟ آیا کشوری در دنیا سراغ دارید که بازار خود را با یک طرح بازرسیِ حضوری و صدور قبض جریمه در محل تنظیم کند؟ آیا مسائل فرهنگی را میتوان بهصورت ضربتی به سامان رساند؟
اگر سالی دو بار، آن هم به مدت یک هفته، این طرحها را اجرا کردیم، در بقیهٔ هفتههای سال راهحلمان برای این مسائل چیست؟
همواره بعد از شنیدن عنوان "طرح ضربتی" به این موضوع فکر کردهام که چگونه پدیدهها و مسئلههایی که شکلگیری و رشد آنها، سالها و گاهی دههها زمان برده را میتوان در یک طرح مثلاً یکهفتهای و یا یکماهه حل کرد! نکتهٔ قابل توجه در مورد طرحهای ضربتی، نگاه "غیرسیستمی" در آنهاست، به نحوی که تنها به نمودهای مسئله، که معمولاً معلول است و نه علت، میپردازند. در این نگاه، خروجی یک سیستم، منکوب و معدوم میشود، درحالیکه سیستم تولید خروجی با قوت مشغول فعالیت است!
اگر کارخانههای تولید فقر، کودکان کار، مفاسد اقتصادی، ناهنجاریهای اخلاقی و... در حال فعالیت باشند و ما فقط با طرحهای کوتاهمدت خود، مشغول واکنشهای غیرسیستمی باشیم، شاید کمی به خود و جامعه دلگرمی کاذب داده باشیم که در حال حل مسئلهایم، اما نباید فراموش کنیم که مسائل اصلی حلنشده باقی مانده و هر لحظه و ساعت و ماه و سال، مانند بهمن بر قدرت تخریب آنها افزوده خواهد شد.
کارهای ضربتی از عهدهٔ افراد زیادی بر میآید، اما کارهای سیستمی، زاییدهٔ ذهنهای پرورشیافته و توانمند است.
نوشتهٔ دکتر مهدی شامی زنجانی با کمی تغییر
@systemsthinking