💥موهبتی بنامِ درکِ بموقعِ نبضِ زمانه...
✍️علی مرادی مراغه ای♦️کلاس اول راهنمایی بودم در خانه روستایی، پشت پنجره نشسته بودیم و تگرگهای درشت و باد شدید بیرون را نگاه میکردیم وقتی پس از مدتی، طوفان و تگرگ ایستاد به حیاط آمدیم. درختهای تنومند و چندین ساله مان شکسته به زمین افتاده و شاخ و برگهایشان کل حیاط را پوشانده بود...
اما یک منظره عجیبی دیدیم در گوشه حیاط، یک نهال ظریف و کوچکی که چند ماه پیش کاشته بودیم همچنان سالم و سُر و مُر و گنده ایستاده بود!
از پدرم پرسیدم چرا آن درختان تنومند شکسته اما این نهال ضعیف سالم مانده؟
پدرم در جواب، سرِ نهال کوچک را گرفته خم کرد و خم کرد و تا نزدیکی زمین آورد سپس ول کرد و نهال دوباره رفت، سرجای اولش...
آنوقت پدرم جواب داد: بخاطر همین سالم مانده است! چون کله شق نبود و قدرت انطباق و انعطاف پذیری در مقابل طوفان را داشت.
و این، اولين درس زندگیم بود...
♦️بتدریج در کلاسهای بالاتر، رسیدم به موجودات عظیم الاجثه دایناسورها که چرا منقرض شدند؟
۶۶ میلیون سال قبل، شهاب سنگی(چیکسولوب) با قطر تقریبی ۱۲ کیلومتر به جزیره یوکاتان مکزیک اصابت کرد، شدت برخورد چنان بود که به ۴۵ كیلومتر پوسته زمین نفوذ کرده و دهانه۱۶۰كیلومتری را ایجاد كرد، میزان سولفور و گرد و غبار برخاسته از اصابت آن، ابری ضخیم بدور زمین کشید که برای سالها مانع عبور نور خورشید شده و در نتیجه، تاریکی، یخبندان و سرمای شدید کل زمین را فرا گرفت. دمای هوای سطح زمین تا ۲۶ درجه سلسیوس(۴۷درجه فارنهایت) پائین آمده در اثر سرما و انجماد، سه چهارم گونههای حیوانی و حتی گیاهی(بخاطر اختلال در عمل فتوسنتز) از بین رفتند در میان نابود شدگان، حیواناتِ عظیم الجثه دایناسورها نیز بودند که بیش از صد میلیون سال زندگی داشتند. اما حیواناتی چون موش یا مارمولک که مانند آن نهالِ خانه روستای ما کوچک و ظریف بودند به داخل سوراخی خزیده جان سالم به در بردند یا مانند لاک پشت به خواب رفته و ماهها بدون خوردن و نوشیدن صبر پیشه کردند یعنی به اقتضای محیطی، صبوری کردند تا اوضاع روبراه شد ابر سیاه و پرده غلیظ گرد و غبار کنار رفت و دوباره خورشید زندگی بر زمین تابید...
♦️آن مثال اولی نباتات و مثال دومی در مورد جانوران بود مثال آخری را از دنیای آدمها و جوامع بشری می آورم:
امپراطوری عثمانی تنها بدین خاطر فروپاشید چون با خشک مغزی و انجماد فکری، نتوانست نبض زمانه را درک کنید.
اختراع ماشین چاپ که در سال ۱۴۵۲م توسط گوتنبرگ آلمانی صورت گرفت مهمترین تحول فرهنگی بود که سرنوشت بشر را تغییر داد، اما این اختراع، ۳۰۰ سال طول کشید تا توسط امپراطوری عثمانی قبول گردد!
یعنی در نقشه ببینید که آلمان، همسایه و چسبیده به عثمانی بوده اما عثمانی ۳۰۰ سال مقاومت میکند! در حالیکه همان ماشین چاپ، تنها ۱۰ سال بعد به ایتالیا، فرانسه، اسپانیا و کل اروپای شرقی رسیده و تنها در ونیز ۱۰۰ چاپخانه دایر میگردد و ۲ میلیون جلد كتاب تنها در ونیز چاپ میگردد این یعنی چندین برابر کل کتابها در کل کشورهای اسلامی از اول ظهور اسلام تا آن زمان تنها در شهر ونیز...!
♦️عثمانی وقتی از ماشین چاپ آگاه شد حتی به تحریم آن پرداخت، سلطان بایزید در ۱۴۸۵م با صدور فرمانی از مردم خواست از خواندن کتابهای چاپی که غیرقانونی وارد میشد پرهیز کنند! سلطان سلیم اول نیز در۱۵۱۵م حکم پدر را تمدید کرد و کسانی که به تاسیس چاپخانه دست زدند، مجازات اعدام برایشان در نظر گرفت!
عثمانی، سه قرن مقاومت کرد! آن زمان که صنعت چاپ در اروپا یک ودیعه الهی شمرده میشد، فقهای اهل سنت، شیخالاسلام و مفتی اعظم، چاپ به زبانهای ترکی، عربی و فارسی را حرام دانسته و میترسیدند که اغلاط چاپی در متون دینی راه یابد و به آنها بیاحترامی شود!
حتی وقتی برخی کشیشان ارامنه دو قرن بعد از اختراع گوتنبرگ، چاپخانهای در استانبول بر پا کردند در ۱۶۹۸م تجهیزات چاپخانهشان به امر سلطان عثمانی و بهدست ینیچریها تخریب شد!
۲۳۳ سال بعد کم کم فهمیدند صنعت چاپ مفید است و فشار را شل کردند! سلطان عثمانی اجازه چاپ داد و فتوای مفتی اعظم نیز تغییر کرد و صنعت چاپ بنام «باسمه» و «باسمهخانه» در قلمرو عثمانی متولد شد.
اما پس از ۳۰۰ سال نیز تنها به چاپ قرآن رضایت دادند، مدتها گذشت تا بقول جودت پاشا«ارباب تعصبه» متقاعد شدند که چاپ متون دینی اشکال ندارد و فقها با استناد به اصل فقهی«الامور تعتبر بمقاصدها» اجازه چاپ را دادند.
♦️این تازه، اولین کشور مسلمان بود و گر نه، ایرانِ ما همچنان در خواب قرون ماند تا زمان شکستهایش در جنگ با روسیه و توسط عباس میرزا در ۱۸۱۷م یعنی در حدود ۴ قرن بعد، ماشین گوتنبرگ بالاخره به ایران رسید...!این یعنی نشنیدن به موقع نبض زمانه و تعطیلی تولید فکر در تمام حوزه ها و یعنی آغاز دوره زوال و فروپاشی بخاطر ندیدن بموقع هیولایی که از چهار قرن پیش در دمِ دروازه ایستاده بود!